معمولا در کتب فلسفه حقوق، یکی از منابع حقوق بشر با عنوان «تراضی ملت ها» معرفی می گردد تراضی ملت ها نیز نمی تواند منبعی شایسته و در خور برای تدوین مبانی و مواد حقوق بشر باشد، لیکن باید گفت که همین ادعای حقوق دانان غربی نیز واهی و بی پایه است. در حقیقت، آنچه منبع حقوق غربی است، تراضی دولت هاست نه ملت ها؛ آن هم دولت هایی که با نیروی سلاح یا نیرنگ بر مردم خویش چیره گشته اند. این دولت ها به همان سان که زورمندانه حاکم شده اند، زورمندانه نیز کرسی آرای سازمان های بین المللی را در اختیار گرفته اند و به نام مردم خود، گرد هم می نشینند و توافق خود را بر جهان تحمیل می سازند.
در برابر، اسلام به تراضی ملت ها در دایره حکم خدا احترام می نهد. اسلام به ما دستور داده است که در روابط مالی خود، دو پایه را استوار سازیم: یکی «تجارت» و دیگری «رضایت». تصرف در دارایی دیگران در روابط تجاری، بدون رضایت آنان، همان قدر بی اثر و باطل است که مال اندوختن از راه قمار؛ زیرا در اولی رضایت مفقود است و در دیگری تجارت قرآن کریم می فرماید: «لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم؛ درایی های خود را در میان خویش به باطل بهره وری نکنید. بهره وری حق آن است که هم به صورت تجارت باشد و هم با خشنودی مقابل.»
به همین نحو، در روابط حقوقی، تراضی یک پایه مهم به شمار می رود، اما در اینجا نیز سلامت ارکان تدوین حقوق به جای خود باقی است. یعی باید مواد حقوقی درست و شایسته را شناخت تا سپس در مورد آنها تراضی کرد. گیریم که واقعا ملت ها بر نظام کنونی حقوق بشر تراضی کرده باشند، اما آیا آنها می دانند حق کدام است و باطل کدام، تا مواد حقوقی شایسته ای تنظیم کنند؟ مگر نه این است که اکنون دنیای غرب به دلیل تراضی و توافق نادرست و کالا پنداشتن روح انسان، به این ورطه تباهی افتاده است؟ آیا می توان ناموس و شرافت یک خانواده را امری بی بها پنداشت و تراضی انسان ها در مورد آن را کافی دانست؟ همانگونه که در مسائل مالی، جز تراضی شرطی دیگر نیز در کار بود، در اینجا نیز تنها تراضی کافی نیست؛ بلکه باید دید که مسئله مورد تراضی در حیطه تصرف کیست. آیا انسان می تواند روح خود را با توافق به دیگران بفروشد؟ آیا جز این است که اینک با همین تراضی، زورمندان هان، مظلومان را زیر تازیانه گرفته اند و نام آورترین متمدنان دنیا وحشیانه ترین جنایت ها را انجام می دهند؟ باری؛ تراضی در قلمرو فطرت امری ارزشمند و معتبر است؛ اما در بیرون از آن هیچ انسانی حق تراضی با دیگری را ندارد.