امام رضا (ع) به صور گوناگونی برای روبرو شدن با توطئه های مأمون اتخاذ موضع کرد که مأمون آنها را قبلا به حساب نیاورده بود.
امام تا وقتی که در مدینه بود از پذیرفتن پیشنهاد مأمون خودداری کرد و آنقدر سرسختی نشان داد تا بر همگان معلوم بدارد که مأمون به هیچ قیمتی از او دست بردار نمی باشد.
حتی برخی از متون تاریخی به این نکته اشاره کرده اند که دعوت امام از مدینه به مرو با اختیار خود او صورت نگرفت و اجبار محض بود.
اتخاذ چنین موضع سرسختانه ای برای آن بود که مأمون بداند که امام دست خوش نیرنگ وی قرار نمی گیرد و به خوبی به توطئه ها و هدفهای پنهانیش آگاهی دارد.
تازه با این شیوه امام توانسته بود شک مردم را نیز پیرامون آن رویداد برانگیزد.
به رغم آنکه مأمون از امام خواسته بود که از خانواده اش هر که را که می خواهد همراه خویش به مرو بیاورد، ولی امام با خود هیچکس حتی فرزندش جواد (ع) را هم نیاورد. در حالی که آن یک سفر کوتاه نبود، سفر مأموریتی بس بزرگ و طولانی بود که باید امام طبق گفته مأمون رهبری امت اسلامی را به دست بگیرد. امام حتی می دانست که از آن سفر برایش بازگشتی وجود ندارد.
قضایای اعجاب انگیزی از رفتاری امام در طول مسافرتش به سوی مرو، رخ داد که «رجاء بن ابی ضحاک» شاهد آن قضایا بود. این مرد چنان به وصف آنها پرداخته بود که سرانجام مأمون مجبور گشت به بهانه آنکه باید فضایل امام را خود بازگو کند، زبان رجاء را ببندد. اما هرگز کسی نشنید که مأمون ولو یکبار قضایای راه مرو را بازگو کند. رجاء نیز در این باره هرگز سخنی نگفت مگر پس از زمانی که احساس خطر برای مأمون به کلی برطرف شده بود.
در ایستگاه نیشابور، امام با نمایاندن چهره محبوبش برای دهها و بلکه صدها هزار تن از مردم استقبال کننده، روایت زیر را خواند: «کلمه توحید (لااله الا الله) دژ من است، پس هر کسی به دژ من ورود کند از کیفرم مصمون می ماند.»
در آن روز این حدیث را حدود بیست هزار نفر به محض شنیدن از زبان امام نوشتند و این رقم با توجه به کم بودن تعداد باسوادان در آن ایام، بسیار اعجاب انگیز می نماید.
جالب توجه آنکه می بینیم امام در آن شرایط هرگز مسائل فرعی دین و زندگی مردم را عنوان نکرد. از نماز و روزه و از این قبیل مطالب چیزی را گفتنی ندید و نه مردم را به زهد در دنیا و آخرت سازی تشویق کرد.
امام حتی از آن موقعیت شگرف برای تبلیغ به نفع شخص خویش نیر سود نجست و با آنکه داشت به یک سفر سیاسی به مرو می رفت هرگز مسائل سیاسی یا شخصی خویش را با مردم در میان ننهاد.
بجای همه اینها، امام به عنوان رهبر حقیقی مردم توجه همگان را به مسأله ای معطوف نمود که مهمترین مسائل در زندگی حال و آینده شان به شمار می رفت.
آری، امام در آن شرایط حساس فقط بحث «توحید» را پیش کشید، چه توحید پایه هر زندگی بافضیلتی است که ملتها به کمک آن از هر نگون بختی و رنجی، رهایی می یابند. اگر انسان توحید را در زندگی خویش گم کند همه چیزی را از کف باخته است.
تاریخ اسلام بنی عباس امام رضا (ع) مأمون ولایتعهدی سیاست فضایل اخلاقی