«فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین* یغشی الناس هذا عذاب الیم* ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون* انا لهم الذکری و قد جاءهم رسول مبین* ثم تولوا عنه و قالوا معلم مجنون* انا کاشفوا العذاب قلیلا انکم عائدون* یوم نبطش البطشة الکبری انا منتقمون؛ پس در انتظار روزی باش که آسمان دودی نمایان بیاورد. که مردم را فرو می پاشد، این عذابی پردرد است. (می گویند:) پروردگارا! این عذاب را از ما دور کن که ما (اینک) مؤمنیم. این پندگیری کجا به سود آنهاست و حال آن که پیامبری روشنگر برای آنها آمد (و پند نگرفتند) آن گاه از او اعراض کردند و گفتند: تعلیم یافته ای دیوانه است. (اینک ما عذاب را اندک زمانی برمی داریم (ولی) شما (باز به کارهای خود) باز می گردید. روزی که با بزرگترین قدرت (کافران را) بگیریم همانا ما انتقام گیرنده ایم.» (دخان/ 10- 16)
«فارتقب یوم تأتی السماء بدخان مبین» ای پیغمبر منتظر آن روز باش که آسمان دود روشنی را بیاورد. مقصود این است که فضای آسمان پر از دود بشود. راجع به اینکه قرآن در این آیه چه می خواهد بگوید، مفسرین دو سه جور نظر داده اند. یکی اینکه گفته اند این (آیه) اشاره به یک حادثه واقع شده در زمان پیامبر اکرم است، یعنی در آن زمان که آیه آمد واقع نشده بود ولی بعد واقع شد، چون نوشته اند پیغمبر اکرم یک بار نفرین فرمود به قریش که اذیت می کردند، فرمود: «اللهم اجعل سنیهم کسنی یوسف؛ خدایا قحطیی مانند قحطی یوسف (ع) برای اینها بفرست.» (بحارالانوار، ج 16 ص 411)
سرزمین مکه هم که سرزمین ضعیفی است، یک سال، دو سال که بگذرد و اینها در مضیقه قرار بگیرند خیلی وضعشان بد می شود. اینها گرفتار به اصطلاح مجاعه شدند و خیلی بر اینها سخت گذشت به گونه ای که گرسنگی به معنی واقعی چنان بر اینها فشار آورد که اینها دنبال استخوان و توت خشکیده و دنبال چیزهایی که هرگز نمی خوردند رفتند. به گونه ای شد که اینها وقتی به آسمان نگاه می کردند همه چیز را تاریک می دیدند.
از ابن مسعود نقل کرده اند که گفته است این آیه نظر به این قضیه دارد. البته منافاتی ندارد که این قضیه واقع شده باشد یعنی چنین مجاعه ای بوده، ولی اینکه آیا این آیه ناظر به این قضیه است یا نه، محل بحث است. اکثر مفسرین این تفسیر ابن مسعود را قبول نکرده اند. دو تفسیر دیگر شده است. یک تفسیر گفته است مقصود قیامت است که در قیامت چنین خواهد شد. این تفسیر خیلی ضعیف است چون آیات بعد درست ضد این مطلب را می گوید. تفسیر سوم که مفسرین گفته اند این است که این (قضیه) یکی از اشراف الساعه است یعنی یکی از قضایایی است که در دنیا قبل از قیامت واقع می شود، مثل ظهور حضرت حجت و مثل نزول عیسی و مثل به حسب روایات (فتنه) دجال، یعنی روزی در همین دنیا، در همین زندگی، حادثه ای پیش خواهد آمد که انسان وقتی به طرف آسمان نگاه می کند می بیند دود سراسر زندگی مردم را گرفته است، و مردم حالت کسانی را پیدا می کنند که در خانه دربسته ای باشند و در آنجا چیزی را دود کنند و دود منفذی برای بیرون رفتن نداشته باشد.
قدما چیزی نداشته اند که بخواهند تفسیر کنند که چه چیزی خواهد بود ولی امروز برای ما خیلی به ذهن نزدیک می شود که با این اوضاع و صنعتها و بناها و زاغه های مصنوعی که بشر ساخته حتما چنین روزی خواهد آمد که همین بشر شاید به دست خودش آنچنان این زمین را آتش بزند و یک حالتی رخ بدهد که تمام روی زمین را گاز و دود فرا بگیرد، آنچنان که همه بر روی زمین مثل آدمهایی بشوند که در اتاق دربسته ای هستند که منفذی برای بیرون شدن نیست، چه می دانیم. ولی این مقدار را مفسرین گفته اند که این از اشراط الساعه است، یعنی از حوادث فوق العاده ای است که در آینده رخ خواهد داد. "اشراط الساعه" یعنی قبل از قیامت و قبل از اینکه اوضاع زمین به کلی درهم پیچیده شود حوادث کلی و مهمی مثل ظهور حضرت حجت بر روی زمین رخ می دهد که یکی از آنها مملو شدن فضای زمین از دود است. «یغشی الناس» این دود تمام مردم را می گیرد. این خودش دلیل بر این است که آنچه تفسیر می کردند به مجاعه اهل مکه، درست نیست. همه مردم را فرا می گیرد و همین خودش عذاب دردناکی است از ناحیه خداوند «هذا عذاب الیم ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون». قرینه اینکه آیه «فارتقب یوم تأتی السماء بدخان مبین» مربوط به مجاعه مکه نیست آیه «یغشی الناس...» است و قرینه اینکه مربوط به قیامت نیست این آیه است: «ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون انی لهم الذکری و قد جاءهم رسول مبین» و در دو آیه بعد: «انا کاشفوا العذاب قلیلا انکم عائدون» از خدا می خواهند خدایا عذاب را از ما بردار، خوب می شویم، مؤمن می شویم.
بشر است دیگر، وقتی مضطر شد رو به خدا می آورد. مردمی که در تمام روی زمین حالتشان حالت افراد گاز گرفته و دود گرفته باشد آن وقت است که دستهایشان به طرف خدا بلند می شود.
قرآن می گوید ما این عذاب را بر می داریم ولی اینچنین نیست که آنها خوب بشوند، بر می گردند به همان حالت اولشان. این نشان می دهد که مربوط به دنیاست، چون در قیامت دیگر این حرفها مطرح نیست که عذابی را مردم دعا کنند و بخواهند (که خدا بردارد) و خدا هم بردارد. این مربوط به دار تکلیف است نه دار قیامت. «ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤمنون؛ پروردگارا عذاب را از ما بردار، ما ایمان خواهیم آورد.» «انی لهم الذکری؛ آنها کجا و پند گرفتن کجا؟!» (البته «انی لهم الذکری» می تواند به اصل مطلب برگردد: اصلا این مردم کجا و پند گرفتن کجا؟!) «و قد جاءهم رسول مبین» در حالی که برای اینها پیامبری روشنگر آمده است. «ثم تولوا عنه و قالوا معلم مجنون» (سپس) این مردم به او پشت کردند و گفتند یک تعلیم داده شده دیوانه است. قریش به پیغمبر اکرم تهمتهای مختلف می زدند، تهمتهایی که خود آنها با هم سازگار نبود. دو تا از تهمتها که با هم سازگار نبود ولی اینها با هم ذکر می کردند یکی معلم بودن بود، یکی مجنون بودن. معلم بودن یعنی کسی اینها را به او یاد می هد، (می گفتند) اینها هر چه هست کسی به او یاد می دهد. باید انسان خیلی عاقل و فهمیده باشد که از جایی تعلیم بگیرد، آن هم تعلیماتی که از حد خودش بالاتر باشد. بعد می گفتند اصلا این دیوانه است. اگر دیوانه است دیگر با معلم بودن سازگار نیست. ولی اینها را با هم می گفتند.
«انا کاشفوا العذاب قلیلا انکم عائدون؛ ما مدت کمی عذاب را بر می داریم ولی شما باز بر می گردید به حالت خودتان.» «یوم نبطش البطشة الکبری انا منتقمون؛ انتقام ما این نیست، انتقام ما آن روزی است که حمله بزرگ را به اینها می آوریم.»
ابن مسعود که "دخان مبین" را مربوط به مجاعه مکه و قهرا مخصوص قریش دانسته و حمله بزرگ خدا را هم در دنیا و مخصوص قریش دانسته است، گفته این اشاره به قضیه بدر است. آن مجاعه که چیزی نیست، حمله بزرگ ریشه کن کننده بر این قریش را در آینده انجام خواهیم داد (این سوره در مکه نازل شده، بدر هم در مدینه واقع شد).
ولی کسانی که "دخان مبین" را مربوط به اشراف الساعه می دانند «یوم نبطش البطشة الکبری» را مربوط به قیامت می دانند، یعنی این عذابهای دنیایی عذاب اصلی الهی نیست، حمله شدید الهی آن است که در قیامت آغاز می شود.