امام باقر (ع) می فرماید: «ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه». اکنون چند روایت در تأیید این مطلب ذکر می کنیم:
طاووس یمانی می گوید: امام سجاد (ع) را دیدم که از وقت عشاء تا سحر به دور کعبه طواف می کرد و به عبادت مشغول بود. چون خلوت شد و کسی را ندید به آسمان نگریست و گفت: خدایا ستارگان در افق ناپدید شدند و چشمان مردم به خواب رفت و درهای تو بر روی درخواست کنندگان گشوده است.... طاووس جمله های زیادی در این زمینه از مناجاتهای خاضعانه و عابدانه آن حضرت نقل می کند و می گوید: اما چند بار در خلال مناجات خویش گریست سپس به خاک افتاد و بر زمین سجده کرد. من نزدیک رفتم و سرش را بر زانو نهاده و گریستم. اشکهای من سرازیر شد و قطرات آن بر چهره اش چکید. برخاست و نشست و گفت: کیست که مرا از یاد پروردگارم مشغول ساخت؟ عرض کردم: من طاووس هستم ای پسر پیامبر. این زاری و بی تابی چیست؟ ما می باید چنین کنیم که گناهکار و جفا پیشه ایم. پدر تو امام حسین (ع) و مادر تو حضرت فاطمه زهرا و جد تو پیامبر اکرم (ص) است (یعنی شما چرا با این نسب شریف و پیوند عالی در وحشت و هراس هستید؟) امام به من نگریست و فرمود: «هیهات هیهات یا طاووس دع عنی حدیث ابی و امی و جدی، خلق الله الجنة لمن اطاعه و احسن و لو کان عبدا حبشیا، و خلق النار لمن عصاه و لو کان ولدا قرشیا. أما سمعت قوله تعالی: فاذا نفخ فی الصور فلاانساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون. و الله لا ینفعک غدا الا تقدمة تقدمها من عمل صالح؛ نه، نه، ای طاووس! سخن نسب را کنار بگذار، خدا بهشت را برای کسی آفریده است که مطیع و نیکوکار باشد هر چند غلامی سیاه چهره باشد و آتش را آفریده است برای کسی که نافرمانی کند ولو آقازاده ای از قریش باشد. مگر نشنیده ای سخن خدای تعالی را که وقتی که در صور دمیده شود، نسبها منتفی است و از یکدیگر پرسش نمی کنند. به خدا قسم فردا تو را سود نمی دهد مگر عمل صالحی که امروز پیش می فرستی».
پیامبر اکرم پس از فتح مکه بالای تپه صفا رفته فریاد کرد: ای پسران هاشم! ای پسران عبدالمطلب! فرزندان هاشم و عبدالمطلب گرد آمدند. وقتی جمع شدند آنان را مخاطب ساخته فرمود: «انی رسول الله الیکم، انی لشفیق علیکم، لا تقولوا ان محمدا منا، فوالله ما اولیائی منکم و لا من غیرکم الا المتقون، فلا اعرفکم تأتونی یوم القیمة تحملون الدنیا علی رقابکم و یأتی الناس یحملون الاخرة. الا و انی قد اعذرت فیما بینی و بینکم و فیما بین الله عز و جل و بینکم و ان لی عملی و لکم عملکم؛ من فرستاده خدا به سوی شما هستم، من دلسوز شمایم. نگویید که محمد از ماست. به خدا از میان شما یا غیر شما تنها پرهیزکاران، دوستان من اند و بس. مبادا روز قیامت بیایید در حالی که شما دنیا را بر دوش بکشید و دیگران آخرت را. هان که من عذری بین خودم و شما و بین شما و خدا باقی نگذاشتم. برای هر کس از من و شما عملش خواهد بود».
تواریخ نوشته اند که رسول اکرم در ایام آخر عمر خود شبی تنها بیرون آمدند و به قبرستان بقیع رفتند و برای خفتگان بقیع استغفار کردند. پس از آن به اصحاب خود فرمودند: جبرئیل هر سال یک بار قرآن کریم را بر من عرضه می کرد و امسال دو بار عرضه کرد. فکر می کنم این بدان جهت است که مرگ من نزدیک است. روز بعد به منبر رفتند و اعلام کردند که موقع مرگ من فرا رسیده است. هر کس که به او وعده ای داده ام بیاید تا انجام دهم و هر کس از من طلبی دارد بیاید تا ادا کنم. آنگاه به سخن خود چنین ادامه دادند: «ایها الناس انه لیس بین الله و بین احد نسب و لا امر یؤتیه به خیرا او یصرف عنه شرا الا العمل. الا لا یدعین مدع و لا یتمنین متمن، و الذی بعثنی بالحق لا ینجی الا عمل مع رحمة و لو عصیت لهویت. اللهم قد بلغت؛ ایها الناس! میان هیچکس و خدا خویشاوندی یا چیزی که خیری به او برساند یا شری از او دفع کند وجود ندارد جز عمل. همانا کسی ادعا نکند و آرزو نکند و خیال نکند که غیر از عمل چیزی به حالش نفع می رساند. قسم به کسی که مرا مبعوث کرد نجات نمی بخشد مگر عمل توأم با رحمت پروردگار. من نیز اگر عصیان کرده بودم سقوط کرده بودم. خدایا شاهد باش که رسالت خود را ابلاغ کردم».
امام رضا (ع) برادری دارند به نام زیدالنار. رفتار این برادر چندان مورد رضایت امام نبود. در وقتی که امام در مرو بودند، روزی در مجلسی که گروه زیادی شرکت داشتند و سخن می گفتند زید نیز در آن مجلس حضور داشت. حضرت در حالی که سخن می گفتند متوجه شدند که زید عده ای را مخاطب قرار داده دم از مقامات خاندان پیغمبر می زند و بطور غرور آمیزی دائما نحن نحن: ما چنین. .. ما چنان. .. می گوید. امام سخن خود را قطع کرده زید را مخاطب ساخته فرمودند: این سخنان چیست که می گویی؟! اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنائی داشته باشند، خداوند بدکاران آنها را معذب نکند و عمل نکرده به آنها پاداش دهد، پس تو از پدرت امام کاظم (ع) در نزد خدا گرامی تری، زیرا وی خدا را بندگی کرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو می پنداری که بی آنکه بندگی خدا کنی می توانی در درجه موسی بن جعفر قرار گیری. امام آنگاه رو کردند به حسن بن موسی الوشاء که از علمای کوفه بود و در آن مجلس حضور داشت و فرمودند: علمای کوفه این آیه را چگونه قرائت می کنند: «قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح؛ (خدا) فرمود: ای حضرت نوح! در حقیقت او (پسرت) از کسان تو نیست، او عملی ناصالح است» (هود/ 46)، وی پاسخ داد که آنان چنین می خوانند: «انه عمل غیر صالح؛ او فرزند تو نیست و از نطفه تو نیست، او فرزند یک مرد زناکار است. امام فرمود: چنین نیست، آیه را غلط می خوانند و غلط تفسیر می کنند. آیه چنین است: «انه عمل غیر صالح؛ یعنی فرزند تو خودش ناصالح است». او واقعا فرزند نوح بود، او بدان جهت از درگاه خدا رانده شد و غرق شد که شخصا ناصالح بود با اینکه فرزند نوح پیغمبر بود. پس فرزندی و انتساب به پیغمبر و امام سودی ندارد، عمل صالح لازم است.
اخلاق عمل صالح انسان تقوی تاریخ اسلام داستان اخلاقی عذاب الهی پاداش الهی حدیث