قرآن کریم برای بیان تلازم سختی و آسایش میفرماید: «فان مع العسر یسرا* ان مع العسر یسرا؛ پس حتما با سختی آسانی است* حتما با سختی آسایشی قرین است» (انشراح/ 5-6). قرآن نمی فرماید که بعد از سختی آسانی ای است؛ تعبیر قرآن این است که با سختی، آسانی است؛ یعنی آسانی در شکم سختی نهان است و همراه آن می باشد و به قول مولوی (ضد اندر ضد پنهان مندرج):
زندگی در مردن و در محنت است *** آب حیوان در درون ظلمت است
اینجا نکته لطیفی است که فهم آن به نقل تمام آیات سوره انشراح بستگی دارد: «بسم الله الرحمن الرحیم* الم نشرح لک صدرک* و وضعنا عنک وزرک* الذی انقض ظهرک* و رفعنا لک ذکرک* فان مع العسر یسرا* ان مع العسر یسرا* فاذا فرغت فانصب* و الی ربک فارغب؛ بنام خداوند بخشنده مهربان* آیا به تو سعه صدر ندادیم؟* و بار گرانت را از (دوش) تو برنداشتيم* (بارى) كه (گويى) پشت تو را شكست* آوازه ات را بلند ساختیم* پس حتما با سختی آسایشی همراه است* حتما با سختی آسایشی قرین است* پس زمانی که آسوده شدی به کوشش بپرداز* و به سوی پروردگار خویشتن متوجه شو» (انشراح/ 1-8).
روی سخن با شخص پیامبر اکرم (ص) است. این سوره خاص آن حضرت است. این سوره با لحنی پر از عطوفت، خاص شریف پیامبر اکرم را که گویی از ناملایمات آزرده گشته بود نوازش می دهد. گوشزد می کند که چگونه خدا بار سنگین وی را از دوشش برداشته و سختیش را مبدل به آسانی کرده است. آنگاه به شیوه علوم تجربی از یک جریان واقع شده و مشهود استنتاج کرده و می گوید: پس با سختی آسایشی است؛ یعنی از این که در گذشته باری بر دوش تو بود و ما آن را برداشتیم و نامت را بلند ساختیم و به تو بردباری و قدرت تحمل دادیم، چنین نتیجه بگیر که حتما با هر سختی آسانی ای هست. پس برای تثبیت نتیجه و اطمینان دادن به قطعی بودن آن تکرار می کند که آری با سختی آسانی ای است.
نکته جالب اینست که بعد از نتیجه گرفتن این فرمول کلی، خط مشی آینده را نیز بر همین اساس تعیین می فرماید و می گوید: پس وقتی که فراغت یافتی به کوشش بپرداز؛ یعنی چون آسانی در شکم تعب و رنج قرار داده شده است، پس هر وقت فراغت یافتی خود را مجددا به زحمت بینداز و کوشش را از سر بگیر. این خصوصیت مربوط به موجودات زنده بالاخص انسان است که سختیها و گرفتاریها مقدمه کمال ها و پیشرفت ها است. ضربه ها جمادات را نابود می سازد و از قدرت آنان می کاهد ولی موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد (بس زیادتها که اندر نقصها است). مصیبتها و شدائد برای تکامل بشر ضرورت دارند. اگر محنت ها و رنجها نباشند بشر تباه می گردد. قرآن کریم می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد؛ همانا انسان را در سختی آفریدیم» (بلد/ 4). آدمی باید مشقتها را تحمل کند و سختیها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش شلاق تکامل است. موجودات زنده با این شلاق راه خود را به سوی کمال می پیمایند. این قانون در جهان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است.
هگل، فیلسوف معروف آلمانی قرن نوزدهم سخنی دارد که از این نظر قابل توجه است. می گوید: «نزاع و شر، امور منفی ناشی از خیال نیستند، بلکه امور کاملا واقعی هستند و در نظر حکمت، پله های خیر و تکامل می باشند. تنازع، قانون پیشرفت است. صفات و سجایا در معرکه هرج و مرج و اغتشاش عالم، تکمیل و تکوین می شوند و شخص فقط از راه رنج و مسئولیت و اضطرار به اوج علو خود می رسد. رنج هم امری معقول است و علامت حیات و محرک اصلاح می باشد. شهوات نیز در بین امور معقول برای خود جایی دارند، هیچ امر بزرگی بدون شهوت به کمال خود نرسیده است و حتی جاه طلبی ها و خودخواهیهای ناپلئون بدون اراده او به پیشرفت اقوام کمک کرده است. زندگی برای سعادت (آرامش و رضایت حاصل از آن) نیست، بلکه برای تکامل است. تاریخ جهان، صحنه سعادت و خوشبختی نیست، دوره های خوشبختی صفحات بی روح آن را تشکیل می دهد، زیرا این دوره ها ادوار توافق بوده اند و چنین رضایت و خرسندی گرانبار، سزاوار یک مرد نیست. تاریخ در ادواری درست شده است که تناقضات عالم واقع به وسیله پیشرفت و تکامل حل شده است».