از نظر یک نبی که هستی را از بالا می بیند جز نور و روشنایی و خیر و رحمت و حکمت چیزی نیست و جز یک مشیت که بر اساس حکمت بالغه، نظام علت و معلول و اسباب و مسببات را برقرار کرده، دست اندرکار نمی باشد. برای یک نبی و یا یک عارف از نظر یک فیلسوف کامل نیز همه شرور اموری عدمی و اضافی و نسبی می باشند و این امور نسبی و اضافی با همین حال رکن نظام احسن و اکمل می باشند و مقتضای حکمت بالغه الهی است و اگر نباشند نظام جهان ناقص است.
از نظر یک دین توحیدی، خداوند متعال کامل مطلق است و از هر نقصی مبرا است، همه موجودات به مشیت و اراده و حکمت بالغه او به وجود آمده و فانی می شوند. وجود هیچ موجودی لغو و عبث نیست، شر حقیقی وجود ندارد، همه چیز نیک آفریده شده: «الذی احسن کل شی ء خلقه؛ همان کسی که همه چیز را نیکو آفرید» (سجده/ 7). وجود می دهد، فانی می سازد: «یحیی و یمیت؛ زنده می کند، می میراند» (دخان/ 8). روز و روشنائی را می آورد و شب و تاریکی را نیز می آورد: «یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل؛ شب را در روز داخل می کند (و شب بلند می شود) و روز را در شب داخل می کند و روز بلند می شود» (لقمان/ 29). همانکه نور را آفریده ظلمت را نیز آفریده است: «الحمد لله الذی خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور؛ ستایش خدای را که آسمان ها و زمین را آفرید و تاریکی ها و روشنایی را پدید آورد» (انعام/ 1).