مؤمنین و مقدسین نباید از علم و مدرسه بترسند و وحشت کنند و خیال کنند که اگر علم آمد دین می رود. این، سوء ظن به اسلام است. اسلام آنچنان دینی است که در محیط علم بهتر از محیط جهل رشد می کند. ما اگر می دانستیم که جهل و جهالت چه بر سر ما آورده و چه بر سر اسلام آورده، از جهالت و نادانی و بی سوادی وحشت می کردیم نه از علم و مدرسه. گاهی دیده می شود بعضی اشخاص برای آنکه وحشت خودشان را از علم پنهان کنند به شعر سنائی متوسل می شوند که می گوید:
چو علم آموختی از حرض آنگه ترس کاندر شب *** چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا
و آن وقت می گویند ببین این تحصیل کرده ها الان ضررشان برای مملکت صد درجه از بی سوادها بیشتر است. بی سوادها آفتابه دزد هستند اما اینها رقمهای چند میلیونی دزدی می کنند.
شکی نیست که علم به تنهائی ضامن سعادت جامعه نیست. جامعه، دین و ایمان لازم دارد، همانطوری که ایمان هم اگر مقرون به علم نباشد مفید نیست بلکه وبال است. رسول اکرم می فرماید: «قطع ظهری اثنان عالم متهتک و جاهل متنسک؛ دو کس پشت مرا شکستند: عالم بی پروا، و جاهل پرهیزگار.» (بحارالانوار/ ج 2 ص 111) اسلام نه عالم بی دین می خواهد نه جاهل دیندار.
اما این هم که ما می گوئیم "چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا" و به مورد تحصیلکرده های بی ایمان تطبیق می کنیم و نتیجه می گیریم که پس خطر علم از خطر جهل بیشتر است، یک نوع مغالطه است. زیرا دزدی که با چراغ می آید و کالای گزیده را می برد در شب می آید نه در روز. شب هنگام هم وقتی می آید که صاحبان خانه خواب باشند. اما روز روشن هرگز نمی تواند دستبرد بزند. یا اگر اهل خانه بیدار باشند نمی تواند دستبرد بزند. تحصیلکرده های بی ایمان هم از جهالت و بی خبری و خواب آلودگی دیگران استفاده می کنند.
پس جهل عمومی در این دزدی ها دخالت دارد. شما کشور خود را با نور علم روشن کنید و همه خانه ها را مثل روز کنید، همه مردم را بیدار و هوشیار و با خبر بگردانید، همه جا را مثل روز روشن بکنید، به علاوه در تحکیم پایه های ایمان بکوشید، دیگر از آن دزد هم دزدی ساخته نیست. در این دزدیها چند چیز دست به دست هم داده، علم دزد، بی ایمانی او، و جهل عامه مردم. پس در اینجا هم جهالت شریک جرم است.
به هر حال اگر ما می خواهیم دین صحیح داشته باشیم، اگر می خواهیم از فقر رهائی یابیم، اگر می خواهیم از مرض نجات پیدا کنیم، اگر می خواهیم عدالت در میان ما حکمفرما باشد، اگر می خواهیم آزادی و دموکراسی داشته باشیم، اگر می خواهیم جامعه ما بر خلاف حال حاضر به امور اجتماعی علاقمند باشد، منحصرا راهش علم است و علم، آن هم علمی که عمومیت داشته باشد و از راه دین به صورت یک جهاد مقدس درآید.
اگر ما این جهاد مقدس را شروع نکنیم دنیا خواهد کرد و ثمره اش را هم خود آنها خواهند برد، یعنی دیگران خواهند آمد و ملت ما را از گرداب جهالت نجات خواهند داد و خدا می داند که آن وقت این کوتاهی ما چه لطمه بزرگی به پیکر اسلام وارد خواهد کرد.
نتیجه همه این حرفها این است که اوجب واجبات در عصر حاضر شرکت در تعلیمات عمومی است. این واجب تنها وظیفه فرهنگ و فرهنگیان نیست، وظیفه هر کسی است که مسلمان است و ادعای مسلمانی دارد، خواه از دولت باشد خواه از ملت، باید به صورت یک جهاد مقدس درآید و به فرمان دین باشد و رنگ دینی داشته باشد. پس علماء روحانی باید این افتخار را ببرند و پیشقدم باشند.