کتاب "سوسیالیسم" در صفحه 13 عنوان می دارد که:
"سوسیالیسم علمی بدین سبب از سوسیالیزم تخیلی متمایز می گردد که به جای آن که از انسانها بخواهد سیستم موجود بیدادگر را طرد نمایند و سیستم بهتری را بپذیرند، نشان می دهد که تغییر شکل جامعه نتیجه تضاد میان تکامل نیروهای تولیدی و شکل قانونی استفاده از آنهاست. سوسیالیزم علمی به تأثیر این مسئله در مبارزه طبقاتی توجه دارد، و به علاوه نشان می دهد که این تغییر شکل، شرط اساسی هر پیشرفتی است در آینده، و طبقهای که از سیستم موجود رنج می برد، تنها نیروی اجتماعی است که شایستگی تحقق بخشیدن به این تغییر شکل را دارد".
سوسیالیزم مارکس که نام آن را سوسیالیزم علمی گذاشته اند، اعتراف دارد که انسانها عامل ایجاد سوسیالیزم هستند، یعنی عامل انسانی را ندیده نمی گیرد، اما به واسطه طرز تفکر مادی خود درباره انسان که انگیزه انسان را همواره منافع مادی می داند (به عبارت دیگر، محرک تاریخ را تکامل ابزار تولید و منافع طبقاتی می داند و شکل حرکت را مبارزات طبقاتی ناشی از تضاد می داند، و نتیجه را تکامل می داند) مبارزه انسان را همیشه مبارزه طبقاتی می داند.
به نقل "شاله" در جزوه "سرمایه داری و سوسیالیزم" ص 45، مارکس می گوید: "مبارزه طبقاتی مهم ترین و اساسی ترین حوادث تاریخ است".
علی هذا اول باید زمینه مبارزه طبقاتی به وجود بیاید. این زمینه را تکامل ابزار تولید ایجاد می کند. تکامل ابزار تولید سبب می شود که منافع به طبقه خاصی اختصاص پیدا کند، طبقات محروم علیه آنها به مبارزه برمی خیزند.
ولی از نظر ما آنچه انسان را برمی انگیزد، تنها منافع مادی نیست، منافع مادی یکی از علل جنبش انسانهاست. به عقیده ما انسانهای عالی، انگیزه شان امور مادی نیست. پس تضاد اجتماعی و تکامل اسباب تولید که سبب این تضاد می شود یکی از اسباب انقلاب هاست، بلکه احیانا می توان بشر را علیه طغیان خودش برانگیخت و واداشت. علی هذا سوسیالیزم مارکس صددرصد با واقعیت تطبیق نمیکند، پس نمی توان آن را سوسیالیزم علمی خواند.