عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، پسر عموی پیامبر اکرم (ص)، محدث، مفسر، فقیه و مورخ صدر اسلام و از اصحاب پیامبر و امام علی (ع) بود. او سه سال قبل از هجرت در شعب ابوطالب متولد شد. پدرش عباس ابن عبدالمطلب عموی رسول خدا و مادرش ام فضل بودند. رسول خدا برای او چنین دعا کرد: «اللهم فقهه فی الدین و علمه التأویل؛ خدایا! او را علم دین بیاموز و بر تأویل کتاب (قرآن کریم) آگاه ساز».
به هنگام رحلت پیامبر، سیزده ساله و بنا به روایتی پانزده ساله بود. با این وصف هوشی سرشار و حافظه ای قوی داشته که احادیث فراوانی از رسول خدا نقل کرده است. عبدالله از کودکی در محضر امام علی (ع) تحت تعلیم و ارشاد بود و تفسیر قرآن و فقه و حکمت را از آن امام آموخت. ابن عباس در زمان خلافت امام علی (ع) در سمت سردار سپاه، استاندار و سفیر امام ایفای وظیفه کرد. در جنگ های جمل، صفین، نهروان جنگید. در نبرد صفین فرمانده جناح چپ سپاه بود که جمعی از مشاهیر اسلام و صحابه همچون امام حسین (ع)، محمد ابن حنفیه، پسران عباس، پسران جعفربن ابیطالب و... در آن جناح می جنگیدند. وی بعد از عثمان بن حنیف و پس از نبرد جمل، به استانداری بصره و خوزستان و... منصوب گردید. ابوالاسود دئلی شاعر و زیاد بن ابیه را در بصره به نیابت گماشت که اولی عهده دار امامت در نماز و دومی مأمور جمع آوری خراج بود؛ خود او نیز غالبا در خدمت امام علی (ع) بود.
در جنگ صفین، وقتی اشعث بن قیس و دیگر مردم عراق، حضرت علی (ع) را ناگزیر به قبول حکمیت کردند، امام علی، عبدالله بن عباس را نماینده تام الاختیار خود معرفی کرد؛ ولی به اصرار منافقان و یاغیان، ابوموسی اشعری به این سمت برگزیده شد. بعد از شهادت امام علی، ابن عباس در خدمت امام حسن مجتبی (ع) بود و در مجلس صلح او با معاویه حضور داشت. وی پس از رد درخواست معاویه جهت همکاری با او، در مکه مقیم شد و به تدریس و ارشاد پرداخت. ابن عباس به هنگام حرکت امام حسین (ع) به عراق در مکه بود. او دو بار با امام ملاقات نمود و وی را از سفر به عراق بر حذر داشت؛ ولی امام حسین (ع) فرمود: پسرعمو، می دانم که تو ناصح و مشفق من هستی؛ لیکن اسباب سفر آماده کرده ام و تصمیم به حرکت دارم.
بعد از شهادت امام حسین، عبدالله بن زبیر در حجاز به قدرت رسید و دعوی خلافت کرد؛ ولی مرجعیت ابن عباس در مکه، مقام او را تحت الشعاع قرار داد. از این رو عبدالله بن زبیر بر او حسد برد و او را به طائف تبعید کرد. عبدالله به طائف منتقل شد و با این که نابینا شده بود، تا آخر عمر در آن شهر دست از ارشاد و تعلیم خلق نکشید. عطاء بن دینار روایت می کند که عبدالله بن عباس در طائف بیمار بود. جمعی از بزرگان شهر به دیدارش رفتند و از اختلاف امت در خلافت شکایت نمودند. عبدالله نفس بلندی کشید و گفت: از پیغمبر خدا شنیدم که فرمود: علی همراه حق است و حق همراه علی است. او بعد از من، امام و خلیفه من است. هر کس به او تمسک جوید، رستگار می شود و هر کس از امرش تخلف نماید دچار گمراهی می گردد. پس از این سخن به سختی گریست، دست ها را به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم انی اتقرب الیک بمحمد و آل محمد، انی اتقرب الیک بولایة الشیخ علی بن ابی طالب؛ خدایا من توسط محمد و آل محمد به تو تقرب می جویم، با ولایت علی ابن ابی طالب به تو تقرب و نزدیکی می جویم». این دعا را آن قدر تکرار نمود تا بر زمین افتاد و وفات یافت. ابن عباس در 71 یا 72 سالگی در طائف در گذشت و در همان جا به خاک سپرده شد. عبدالله بن عباس فردی شیعی و پاک اعتقاد بود و آرای فقهی او نیز از فقه تشیع جدا نبود. او در مدح امام علی (ع) شعری سروده است:
وصی رسول الله من دون اهله *** و فارسه ان قیل هل من منازل
فدونـکه ان کنت تبغی مهاجـرا *** اشم کنصل السیف عبر حلاحل
«ترجمه: علی وصی رسول الله در خانواده او و در آن هنگام که دشمن اهل من مبارز می طلبید سپاهی پیامبر بود؛ پس دامن او را از دست مده، اگر مهاجری والا مقام می جویی که چون تیغه شمشیر قاطع و سروری دلاور است».
در برخی از متون دینی روایاتی نقل شده که ابن عباس در هنگام امارت بصره، اموالی را از بیت المال ربود و به حجاز برد و مورد سرزنش امیرالمؤمنین (ع) قرار گرفت، اما با توجه به بلندی مقام عبدالله بن عباس نزد علی (ع) و حضور او در نبردهای جمل، صفین و نهروان، و نیز ملازمت او با امام حسین و نقل روایات فراوانی در مناقب و فضایل امام علی، علمای بزرگ شیعه همچون سید مرتضی، سید ابن طاوس، علامه حلی، شهید ثانی، شیخ جعفر شوشتری و آیة الله خویی، این گونه روایات را ضعیف و مردود دانسته اند.