خداوند متعال در خصوص آشکار شدن حقایق و عدم انکار آنها در روز قیامت می فرماید: «و أخرجت الارض أثقالها* و قال الاءنسـ'ن مالها* یومئذ تحدث أخبارها* بأن ربک أوحی' لها* یومئذ یصدر الناس أشتاتا لیروا أعمـ'لهم»؛ «دسته دسته، مجتمع و متفرق، همه از قبرها بیرون می آیند. برای چه؟ برای اینکه اعمالشان به آنها نشان داده شود. انسان میگوید: چرا چنین است؟ چرا این زمین از اخبار و داستان ها بازگو می کند؟ چگونه از حالات من خبر می دهد؟ آری خداوند به او وحی کرده است و آن را زنده و بیدار و متکلم نموده است، که اعمال را بگیرد و ضبط کند و اینک حدیث کند و با گفتار و کلام خود بازگو نماید.» (زلزله/ 2-6)
در آیات مبارکات قرآن، نحوه ظهور عرضه نامه اعمال انسان ها به چند قسم تعبیر شده است: یکی اینکه اعمال را خداوند ملازم با انسان قرار داده است: «ألزمنـ'ه طـ'نءره؛ (اسراء/ 13) در جای دیگر تعبیر به احصاء و شمارش خدا شده است «أحصـب'ه الله و نسوه» (مجادله/ 6) در جای دیگر تعبیر به ظهور و آشکاری بعد از خفا و پنهانی شده است «بل بدا لهم ما کانوا یخفون من قبل» (انعام/ 28) اما در این آیه «لیروا أعمـ'لهم» می فرماید: برای اینکه مردم ببینند و از حقیقت عمل خود مطلع شوند.
آیا انسان می تواند آن نامه عمل را انکار کند؟ اگر گفتار و صورت انسان را در ضبط صوت و در فیلم ضبط کنند و بعدا به او ارائه دهند انسان نمی تواند انکار کند؛ اما در قیامت عنوان نوشتن و عنوان ضبط نیست و عنوان عکس برداری کردن و روی پرده نمایش دادن نیست؛ از اینها بالاتر است. آنجا خود انسان را می آورند با همان عملی را که انجام داده است در حالی که انسان همان عمل را دارد انجام می دهد؛ خودش دارد آن عمل را انجام می دهد. چون معنای بقای بعد از فنا اینطور شد که آن روز انسان، مسیطر و مهیمن بر بدن دنیوی خود با تمام اعمالی که انجام داده است می شود؛ پس می بیند خودش را که مشغول انجام این اعمال است؛ بلکه می یابد خود را که مشغول انجام این اعمال است.
الان ما در این لحظه که اینجا نشسته ایم و صحبت می کنیم، این کیفیت و حال وجودی خود را می توانیم انکار کنیم؟ آیا هیچ ممکن است؟! وقتی تکلم ما تمام شد می توانیم انکار کنیم؛ سخنانی را که قبلا گفته ایم می توانیم منکر شویم؛ اما در عین اینکه داریم صحبت می کنیم نفس همین تکلم را می توانیم منکر شویم؟ نه. چون همین انکار عین اقرار و اعتراف و همین نفی عین اثبات است. در قیامت، انسان مشغول نفس همان اعمالی است که در دنیا انجام داده است، غایت الامر در دنیا به صورت ملکی بوده است و در آنجا به صورت ملکوتی می باشد. بنابراین چه کسی میتواند انکار کند؟ «یؤمنئذ یتذکر الاءنسـان و أنـی' له الذکری؛ در آن روز انسان متذکر اعمال خود می گردد و آن تذکر و یادآوری دیگر در آن وقت برای او چه فایده ای دارد؟» (فجر/ 23) چون انسان می بیند که سلسله اعمالش دارای لفی نیست و قابل تدارک نیست؛ همه نشر است، برگشتی ندارد.
الان ما این اعمالی را که انجام دادیم موجود است، منتهی پیچیده. ساعت ها می گذرد و اینها دور گردن انسان پیچیده می شوند، عینا مانند نوار، منتهی نوار ملکوتی. این نوار در هر لحظه که می گذرد صدا را بر می دارد، صدای گوینده را بر می دارد، صدای تک تک ساعت را بر می دارد، صدای هو هو کردن کولر را بر می دارد، صدای عطسه را احیانا بر می دارد؛ همه چیز را بر می دارد، تا وقتی که ساعت به پایان رسد و نوار تمام شود. اعمالی را هم که ما انجام داده ایم دور گردن پیچیده می شود، دو تا ملک هم به نام رقیب و عتید روی شانه ها نشسته اند و اعمال را یادداشت می کنند، و به صورت نوار، اعمال را تحویل می گیرند. این اعمال با تمام خصوصیات پیچیده شده و مسلم برای آن روز است که باز شود و نتیجه به دست آید.
این ضبط نوار در دنیا برای منظور و غرضی است، برای آنست که یک ساعت آن را باز کنند و بخوانند و نتیجه حاصل شود؛ و الا پیچیدن بدون گستردن و لف بدون نشر کار عبث و بیهوده ای است؛ پیچیدن مقدمه باز کردن است. اما در آن وقتی که این نوار باز میشود و انسان بر تمام افعال خود مطلع میشود، آنجا دیگر افسوس و دریغ فایده ای ندارد، آنجا دیگر راه بازگشت نیست، راه تدارک نیست «و أنی ' له الذکری» آن جایی که انسان بخواهد این نوار را اصلاح کند دنیاست. تذکر در دنیا برای انسان مفید است، در آخرت فایده ای ندارد. «الیوم عمل و لا حساب، و غدا حساب و لا عمل؛ امروز روز عمل و کردار است نه روز حساب و مؤاخذه، و فردا روز حساب و مؤاخذه است نه روز کردار و عمل» (نهج البلاغه، خطبه 42)