و حکیم علامه میرزا محمدحسن نوری فرزند حکیم الهی علامه ملاعلی نوری (قدس الله سرهما) راجع به کیفیت اسفار اربعه مطالبی دارد که از نقطه نظر فهم عمومی ساده تر و شیرین تر و دلنشین تر است و محصلش اینست که: انسان تا وقتی که در سلوک علمی و نظری قدم نگذارده است، دائما مشاهده کثرت را می کند و از مشاهده وحدت غافل است و در این حال کثرت، حاجب از وحدت است و چون شروع در سلوک علمی می نماید و از آثار به دنبال مؤثر و از موجودات به دنبال صانع می رود، کثرات شیئا فشیئا مضمحل شده و تبدیل به وحدت صرفه حقه حقیقیه می گردد، بطوری که ابدا کثرت را نمی بیند و نظر به اعیان موجودات نمی کند و غیر از وحدت چیزی مشاهده نمی نماید و در این حال وحدت حاجب کثرت است و بواسطه استغراق در مشاهده وحدت از مشاهده کثرت، چشم بسته است.
و منزله این منزل در سلوک حالی، منزله سفر اول است برای سالک عارفی که ملاصدرا در کتاب بیان فرموده و آن سفر از خلق است به سوی حق، یعنی از کثرت به سوی وحدت و زمانی که به عالم وحدت رسید و از مشاهده کثرت محتجب شد، با سلوک علمی از ذات حق استدلال می کند در اوصاف حق و اسمای حق و افعال حق، یکی پس از دیگری و مرتبه ای پس از مرتبه دیگر و این مرتبه به منزله سفر دوم از سلوک حالی که سفر در حق است به حق می باشد. اما در حق است، به جهت آن که این سفر در صفات حق و اسما و خواص حق است و اما به حق است، به جهت آنکه سالک در این حال متحقق به حقیقت حق است و از انیت و هستی تمام کثرات عالم و اعیان خارجیه بیرون آمده و خارج شده است.
و در این جا چه بسا صدر سالک منشرح گردد و عقده از زبانش گشوده شود و ملاحظه وحدت را در کثرت و کثرت را در وحدت بنماید و هیچ یک از این دو، حاجب دیگری نباشد و جامع هر دو نشأتین گردد و برزخ بین مقامین شود و قابلیت تعلیم ناقصان و مرشد ضعفاء العقول و النفوس گردد و منزله این مرتبه از سلوک حالی و عملی، منزله سفر سوم است که از حق است به سوی خلق با حق و از این مرحله بالاتر و عالی تر، مرحله دیگری هم هست که بسیار ادق و اتقن و اکمل است و آن استدلال از وجود حق و وجود غیر حق به حق است، بطوری که در برهان، واسطه برای وجود او و وجود غیر او نباشد و این را برهان لم و طریقه صدیقین تسمیه نموده اند و این مرتبه به منزله سفر چهارم است که در خلق است با حق. (اسفار، ص 16 و 17)