خداوند در سوره انفال به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: ''اگر کفار تمایلی به صلح و صفا و به اصطلاح امروز به همزیستی و متارکه جنگ نشان دادند تو هم مضایقه نکن، تو هم تمایل نشان بده «و ان جنحوا للسلم فاجنح لها؛ اگر تمایل به صلح و صلاح نشان دادند تو هم چنین کن، یعنی تو هم حاضر شو.» (انفال/ 61) سپس می فرماید: «و توکل علی الله انه هو السمیع العلیم؛ بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست.» (انعام/ 61) چون مردمی که ایمان ندارند فرض این است که به قول و پیمانشان اعتمادی نیست. آنها اعلام صلح کرده اند، ما هم می خواهیم صلح و سلامت باشد، اما از کجا بشود به اینها اعتماد کرد؟ تکلیف چیست؟
در اینجا قرآن کریم می فرماید: نترس و به خدا توکل کن، اعتماد کن به خدا. «انه هو السمیع العلیم» که خدا هم شنوا و هم دانا است. یعنی تو کارت را بر اساس حق و بر حق قرار بده، خدا خودش با اسباب و وسائلی که دارد شما را حفظ می کند، شما مطابق اصول رفتار بکنید دیگر باقیش را به خدا توکل بکنید. آیه بعد مربوط به همین قسمت است که به خدا توکل کن و از مکر و خدیعه هم نترس «و ان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله؛ اگر بخواهند تو را بفریبند یعنی اگر این اظهار صلح و سلامشان خدعه و فریب باشد خدا تو را کافی است.» (انفال/ 62) اینها همه برای این گفته می شود که نمی شود به قول دشمن اعتماد کرد هر چند انسان جستجو و تحقیق بکند.
البته اینها معنایش این نیست که لازم نیست در این زمینه تحقیق بکنی که آیا دشمن قصد خدعه دارد یا ندارد. نه، سخن این است که یک چیزهایی مخفی می ماند، ولی تو به خاطر این احتمال که نکند خدعه و نیرنگ باشد، اگر دست صلح و سلام به سوی تو دراز شد این دست را رد نکن. این جمله که به خدا توکل کن، اگر بخواهند تو را بفریبند تو خدا را داری، نترس. همه برای این است که می خواهد به پیغمبر (و نه تنها به پیغمبر بلکه پیغمبر مخاطب است. بیشتر، مقصود دیگران هستند که زمامدار مسلمین می شوند) بگوید اگر دشمن دست صلح و سلام به سوی تو دراز کرد تو تحت تأثیر این افکار و اندیشه ها که نکند دروغ باشد، نکند خدعه و مکر باشد، امتناع نکن، تو هم دست صلح و سلام به سوی او دراز کن. در این نگرانیها که برای هر کسی پیدا می شود که هیچکس نمی تواند صد در صد مطمئن بشود که دشمن راست می گوید: تو به خدا توجه کن، به خدا اعتماد کن. «فان حسبک الله؛ خدا تو را بس است.»
توکل بر خدا، بر آن منبع فنا ناپذیر قدرت و توانائى، سبب افزایش مقاومت انسان در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگى است، به همین دلیل به هنگامى که مسلمانان در میدان احد ضربه سختى خوردند، و دشمنان پس از ترک این میدان بار دیگر از نیمه راه بازگشتند تا ضربه نهائى را به مسلمین بزنند، و این خبر به گوش مؤمنان رسید، قرآن مى گوید «افراد با ایمان نه تنها در این لحظه بسیار خطرناک که قسمت عمده نیروى فعال خود را از دست داده بودند وحشت نکردند بلکه با تکیه بر توکل و استمداد از نیروى ایمان بر پایدارى آنها افزوده شد و دشمن فاتح با شنیدن خبر این آمادگى به سرعت عقب نشینى کرد.» (آل عمران/ 173)
نمونه این پایدارى در سایه توکل در آیات متعددى به چشم مى خورد، از جمله در آیه 122 آل عمران قرآن مى گوید: ''توکل بر خدا جلو سستى دو طایفه از جنگجویان را در میدان جهاد گرفت." و در آیه 12 سوره ابراهیم توکل ملازم با صبر و استقامت در برابر حملات و صدمات دشمن ذکر شده است. و در آیه 159 آل عمران براى انجام کارهاى مهم، نخست دستور به مشورت و سپس تصمیم راسخ، و بعد توکل بر خدا داده شده است. حتى قرآن مى گوید: در برابر وسوسه هاى شیطانى تنها کسانى مى توانند مقاومت کنند و از تحت نفوذ او در آیند که داراى ایمان و توکل باشند. «انه لیس له سلطان على الذین آمنوا و على ربهم یتوکلون» (نحل/ 99)
از مجموع این آیات استفاده مى شود که منظور از توکل این است که در برابر عظمت مشکلات، انسان احساس حقارت و ضعف نکند، بلکه با اتکاى بر قدرت بى پایان خداوند، خود را پیروز و فاتح بداند. و به این ترتیب توکل امید آفرین نیرو بخش و تقویت کننده و سبب فزونى پایدارى و مقاومت است. اگر مفهوم توکل به گوشه اى خزیدن و دست روى دست گذاشتن بود معنى نداشت که درباره مجاهدان و مانند آنها پیاده شود. و اگر کسانى چنین مى پندارند که توجه به عالم اسباب و عوامل طبیعى با روح توکل ناسازگار است سخت در اشتباهند، زیرا جدا کردن اثرات عوامل طبیعى از اراده خدا یکنوع شرک محسوب مى شود. مگر نه این است که عوامل طبیعى نیز هر چه دارند از او دارند و همه به اراده و فرمان او است، آرى اگر عوامل را دستگاهى مستقل در برابر اراده او بدانیم اینجا است که با روح توکل سازگار نخواهد بود.
چطور ممکن است چنان تفسیرى براى توکل بشود با اینکه شخص پیامبر اسلام (ص) که سر سلسله متوکلان بود براى پیشبرد اهدافش از هیچگونه فرصت، نقشه صحیح، تاکتیک مثبت، و انواع وسائل و اسباب ظاهرى غفلت نمى نمود اینها همه ثابت مى کند که توکل آن مفهوم منفى را ندارد. توکل بر خدا آدمى را از وابستگیها که سرچشمه ذلت و بردگى است نجات مى دهد و به او آزادگى و اعتماد به نفس مى بخشد. از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود از پیک وحى خدا جبرئیل پرسیدم توکل چیست؟ گفت «العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع، و لا یعطى و لا یمنع، و استعمال الیاس من الخلق فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوى الله و لم یطمع فى احد سوى الله فهذا هو التوکل؛ آگاهى به این واقعیت که مخلوق نه زیان و نفع مى رساند و نه عطا و منع دارد، و چشم از دست مخلوق برداشتن، هنگامى که بنده اى چنین شد جز براى خدا کار نمى کند و از غیر او امید ندارد، این حقیقت توکل است.» کسى از امام رضا (ع) پرسید: «ما حد التوکل؟ فقال ان لا تخاف مع الله احدا؛ حد توکل چیست ؟ فرمود اینکه با اتکاى به خدا از هیچکس نترسى!»
قرآن کریم، در سوره طلاق می فرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه، ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا؛ هر کس پرهیزکاری کند خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات قرار می دهد و از طریقی که گمان ندارد روزیش را می رساند، و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی واگذارد خدا برای اوکفایت است.» (طلاق/ 2- 3) همانا خدا فرمان خویش را به نتیجه می رساند و آنچه را که بخواهد تخلف ندارد. از این آیه استنباط می شود که به دنبال توکل عنایت پروردگار قطعی است، هر کس بر خدا به حقیقت توکل کند عنایت خدا را همراه دارد، و با عنایت خدا و تأیید خدا که خود یک جریان خاص دارد و یک سنت است و یک سلسله علل و معلولات در کار است ، رسیدن به هدف قطعی است. در این آیه با این که تصریح شده است که در نظام عالم هیچ چیز به گزاف صورت نمی گیرد و هر چیز در مرتبه خود قرار دارد و نظام اسباب و مسببات را به رسمیت شناخته است ولی در عین حال می فرماید: خداوند فرمان خود را به نتیجه می رساند یعنی آنجا که پای روابط معنوی و تأییدات غیبی به میان می آید، جریان دیگری پیش می آید و علل و اسباب ظاهری بی اثر می گردند.
توکل اعتماد به نفس باورها در قرآن خدا جهان بینی اسلامی انسان