خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ان الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله و الذین آمنوا آووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض و الذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شی ء حتی یهاجروا و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر الا علی قوم بینکم و بینهم میثاق و الله بما تعملون بصیر* و الذین کفروا بعضهم اولیاء بعض الا تفعلوه تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر؛ کسانى که ایمان آورده و هجرت کرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و کسانى که (مهاجران را) پناه داده اند و یارى کرده اند آنان یاران یکدیگرند و کسانى که ایمان آورده اند ولى مهاجرت نکرده اند هیچ گونه خویشاوندى (دینى) با شما ندارند مگر آنکه (در راه خدا) هجرت کنند و اگر در (کار) دین از شما یارى جویند یارى آنان بر شما (واجب) است مگر بر علیه گروهى باشد که میان شما و میان آنان پیمانى (منعقد شده) است و خدا به آنچه انجام مى دهید بیناست* و کسانى که کفر ورزیدند یاران یکدیگرند اگر این (دستور) را به کار نبندید در زمین فتنه و فسادى بزرگ پدید خواهد آمد» (انفال/ 72-73). مطلبی در دین مقدس اسلام که دینی اجتماعی است مورد تأکید و اصرار واقع شده است به نام موالات مؤمنین یکدیگر را و در مقابل، دستور رسیده است به منع موالات مؤمنین و مسلمین کافران را.
توالی را در جایی به کار می بریم که دو چیز بلافاصله پشت سر یکدیگر باشند یعنی بینشان فاصله نباشد. ولی وقتی می گویند مسلمین باید نسبت به یکدیگر ولایت داشته باشند یا ولاء یکدیگر را داشته باشند مقصود این نیست که بدنهاشان به یکدیگر نزدیک باشد، بلکه مقصود این است که روحهاشان به یکدیگر نزدیک باشد و روابط اجتماعیشان با یکدیگر روابط نزدیک باشد. وبه همین جهت مثلا این که یک کسی اعانت بکند دیگری را، کمک بدهد به دیگری، خودش یک ارتباطی است، یک اتصالی است، یک پیوند است، نوعی ولایت است که در قرآن ولاء نامیده می شود. یعنی یکدیگر را کمک بدهید. ولاء یکدیگر را داشته باشید یعنی تعاون در میان شما حکمفرما باشد، که اگر بخواهیم روح مطلب را در مظاهر مختلفش بشکافیم همان مطلبی است که پیغمبر اکرم با آن تشبیه بسیار عالی بیان فرمود: «مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم و تعاطفهم مثل الجسد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سایر الجسد بالسهر و الحمی؛ مثل اهل ایمان مثل یک پیکر است. آنها به منزله اجزاء یک پیکرند که اگر عضوی به درد آید سایر عضوها با تب و بیداری با او همدردی می کنند» (جامع الصغیر، ج 2، ص. 155).
هر وقت مسلمانان به این شکل در آمدند که حکم اعضای یک پیکر را پیدا کردند یعنی روابطشان و نزدیکیشان با یکدیگر و اشتراکشان در سرنوشت یکدیگر، همدردی و همکاری و همدلیشان به آنجا رسید که حکم اعضای یک پیکر را پیدا کردند، منظور قرآن در باب ولاء مؤمنین و مسلمین نسبت به یکدیگر عملی شده است. ما یک ولاء اثباتی داریم و یک ولاء نفیی. قرآن یک جا می گوید ولاء داشته باشید و یک جا می گوید نداشته باشید. مسلمین را می گوید نسبت به یکدیگر ولاء داشته باشید، نسبت به کفار نداشته باشید .این معنایش این است که شما مسلمین باید یک پیکر را تشکیل بدهید نه اینکه عضو یک پیکر دیگر بشوید که آن پیکر مال دیگران است، خواه شما در آنها مستهلک بشوید و یا شما و آنها مجموعا یک پیکر را به وجود آورید. این از آن چیزهایی است که اسلام نمی پذیرد. اما کفار، بگذار خودشان با خودشان ولایت و پیوند داشته باشند. شما نباید در ولاء کفار داخل بشوید، نباید عضو پیکر آنها باشید. شما یک واحد مستقل هستید. به قدری قرآن روی این مسئله که مسلمین باید یک واحد مستقل و یک پیکر باشند اصرار و تأکید می کند که در کمتر موضوعی اینقدر تأکید کرده است. و در همین جا تعبیری دارد: «الا تفعلوه تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر؛ ای مسلمانان! اگر اینکه من می گویم به کار نبندید فتنه و فساد بزرگی در زمین رخ خواهد داد» یعنی دیگر اسلامی باقی نمی ماند.
قرآن در آیه 72 از سوره انفال می فرماید: «و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر الا علی قوم بینکم و بینهم میثاق؛ اما اگر مسلمانان در راه دینشان از شما کمک بخواهند باید به آنها کمک کنید مگر آنکه کمک بخواهند از شما علیه قومی که شما با آنها قرارداد بسته اید». قرآن می فرماید اگر با مشرکین هم قرارداد صلحی امضاء بکنید، یک پیمانی امضاء بکنید، آن قرارداد را باید محترم بشمارید مگر آنکه این قرارداد از طرف آنها نقض بشود یا علائم قطعی این که تصمیم بر نقض آن دارند آشکار شود، یعنی نگرانی تصمیم بر نقض از سوی آنها، پیدا بشود. ولی اگر صرفا نگرانی است و هنوز نقض نکرده اند حق ندارید آنها را غافلگیر کنید.
باید به آنها اعلام بکنید که ما دیگر قرارداد خودمان را نقض کردیم: «و اما تخافن من قوم خیانه فانبذ الیهم علی سواء؛ و اگر از گروهى بیم خیانت دارى (پیمانشان را) به سویشان بینداز (تا طرفین) به طور یکسان (بدانند که پیمان گسسته است)» (انفال/ 58). پس قرآن جایز می شمارد که اگر مسلمین در جائی مصلحت بدانند، با کفار قرارداد صلح یعنی قرارداد عدم تعرض ببندند، و مادامی که مواد آن قرارداد از طرف دشمن نقض نشده است یا علامت نقض پیدا نشده است باید آن را محترم بشمارند. به این ترتیب در اینجا می گوید اگر مسلمانانی که در بلاد کفر زندگی می کنند از شما کمک بخواهند، شما کمک بدهید مگر کمک علیه قومی باشد که شما با آنها پیمان عدم تعرض بسته اید که اگر بخواهید کمک بدهید باید بر خلاف پیمان رفتار کنید. در اینجا نباید کمک کنید. و می فرماید: «و الذین کفروا بعضهم اولیاء بعض» اما کافران خودشان با یکدیگر پیوند دارند.
قرآن در اینجا نمی خواهد تکلیف برای کفار تعیین کند. کفار که تابع دستور اسلام نیستند. می خواهد بگوید بین خود آنها ولایت هم پیمانی و همکاری وجود دارد، شما جزو آنها نشوید. آنوقت می بینیم که قرآن در اینجا چه تهدیدی می کند: «الا تفعلوه تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر» اگر این ترک ولاء کفار را در میان خودتان حفظ نکنید فتنه و فساد بزرگی در روی زمین پیدا می شود. ما مسلمانها نشسته ایم چشمهای خودمان را بسته ایم، پیوسته می گوئیم چرا ما مسلمانها این جور شکست خورده هستیم؟ چرا ما مسلمانها ذلیل هستیم؟ خیال می کنیم همین قدر که ما اذان و اقامه گفتیم و نماز خواندیم دیگر مسلمانیمان کامل است، ما که اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله می گوئیم بنابراین مسلمان کامل هستیم. در حالی که اسلام یک دستورهای دیگری هم دارد. از مهمترین دستورهای اسلام همین دستور روابط خاص اجتماعی میان ما مسلمین است، همین که می گوید اگر نکنید اوضاع خیلی خراب است. ما نکردیم اوضاع هم خراب است. این خیلی واضح است: به اندازه ای که ما مسلمین خودمان علیه یکدیگر فعالیت می کنیم دشمنان ما علیه ما فعالیت نمی کنند.
ارتباط با کفار و مشرکین در سوره توبه
خداوند همچنین در ابتدای سوره برائت می فرماید: «برائة من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین* فسیحوا فی الارض اربعه اشهر و اعلموا انکم غیر معجزی الله و ان الله مخزی الکافرین* و اذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بری ء من المشرکین و رسوله فان تبتم فهو خیر لکم و ان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزی الله و بشر الذین کفروا بعذاب الیم* الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقصوکم شیئا و لم یظاهروا علیکم احدا فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم ان الله یحب المتقین* فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا لهم کل مرصد فان تابوا و اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه فخلوا سبیلهم ان الله غفور رحیم* وإن أحد من المشرکین استجارک فأجره حتى یسمع کلام الله ثم أبلغه مأمنه ذلک بأنهم قوم لا یعلمون؛ این اعلان بیزاری است از طرف خدا و رسولش به مشرکانی که با ایشان پیمان بسته اید. با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا مى خواهید بروید، و بیندیشید)! و بدانید شما نمى توانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است! و این، اعلامى است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر توبه کنید، براى شما بهتر است! و اگر سرپیچى نمایید، بدانید شما نمى توانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده! مگر کسانى از مشرکان که با آنها عهد بستید، و چیزى از آن را در حق شما فروگذار نکردند، و احدى را بر ضد شما تقویت ننمودند پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم بشمرید زیرا خداوند پرهیزگاران را دوست دارد! (اما) وقتى ماه هاى حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید و آنها را اسیر سازید و محاصره کنید و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هر گاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است! و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بیندیشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند!» (توبه/ 1-6).
در این سوره ما به مسائل زیادی برمی خوریم که این مسائل بیشتر در اطراف دو سه مطلب است: یکی درباره روابط مسلمانان با مشرکان. مشرک یعنی کسی که در پرستشهای رسمی غیر خدا را پرستش می کند مثل همان بت پرستهای عربستان یا ستاره پرستان یا خورشید پرستان یا انسان پرستها، یا آتش پرستها که در دنیا بوده اند، و واقعا انسان یا ستاره یا آتش یا خورشید و یا دریا را پرستش می کرده اند. مشرکین از نظر قرآن با سایر غیرمسلمانان یعنی افراد موحد و خداپرست مخصوصا آنها که به یکی از ادیان آسمانی که ریشه ای دارد معتقدند حسابشان فرق می کند. مشرک از نظر روابط مسلمان با غیرمسلمان یک وضعی دارد و غیرمشرک که در قرآن آنها را اهل کتاب می گویند وضع دیگری دارد. یکی اینکه اعلام عمومی عدم تعهد می کند از طرف خدا و پیغمبر برای مشرکان، و به مشرکین مدت چهار ماه مهلت می دهد که آزادند هر جا بخواهند بروند و فکرهای خودشان را بکنند و تصمیمهای خودشان را بگیرند. اتمام حجت می کند و با کمال اطمینان به آنها می گوید مطمئن باشید که کاری از شما ساخته نیست چون اراده الهی است.
مشرکی نباید در این سرزمین باشد. شما در مقابل خدا نمی توانید کاری انجام بدهید. خدا را نمی توانید ناتوان بکنید. نصیحت است: توبه کنید، باز گردید، برایتان بهتر است. از این اعلام عمومی عدم تعهد استثنا می کند مشرکانی را که هم پیمان با مؤمنین بوده و پیمان خود را به هیچ وجه نقض نکرده اند، علیه مسلمین اقدامی ننموده و دشمنی از دشمنان مسلمین را تأیید و تقویت نکرده اند. تصریح می کند که پیمان اینها را رعایت کنید تا پایان مهلت آن. اما غیر اینها، پس از گذشت این چهار ماه که در آن حرمتی برایشان قائل است دیگر هیچ حرمتی بین شما و مشرکین نیست، حق دارید آنها را بکشید، حق دارید زندانیشان بکنید، حق دارید به عنوان اسیر بگیرید، حق دارید برای اینها هر نوع تصمیمی می خواهید بگیرید، ولی اگر توبه کنند و به راه مسلمین بیایند شما هم آنها را آزاد بگذارید. آیه دیگر: حالا اگر مشرکی از شما پناه خواست برای اینکه حقایق را بشنود، به او پناه بدهید، سخن خدا را به وی ابلاغ کنید و بعد هم او را سالم به محل امن خودش برسانید.
یعنی این حرفها مربوط به مشرکینی است که نمی خواهند بیایند سخن حق را بشنوند و بفهمند، اما اگر مشرکی سودای شنیدن و فهمیدن دارد متعرض او نشوید، اگر از شما پناه و امنیت خواست به او امنیت بدهید، نه تنها متعرض او نشوید بلکه خودتان حفظ و حراستش بکنید و او را به مأمن یعنی محل امن خودش برسانید.
اسلام اخلاق روابط اجتماعی قرآن سیاست کافر مسلمانان صلح جامعه شناسی دین