به طور اجمال آنچه قرآن مجید در کیفیت وحی خود توضیح می دهد اینست که وحی این کتاب آسمانی به طور تکلیم بوده و خدای متعال با پیغمبر گرامی خود سخن گفته و آن حضرت با تمام وجود خود (نه تنها با گوش) سخن خدا را تلقی نموده است.
خدای متعال می فرماید: «و ما کان لبشر ان یکلمه الله وحیا اومن وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه ما یشاء انه علی حکیم و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب ولا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم؛ به هیچ بشری نمی رسد که خدا با او سخن گوید مگر اینکه وحی کند -سخن پنهانی و با اشاره که دیگران نفهمند- یا از پشت پرده ای حرف زند یا رسول و فرستاده ای بفرستد و او باذن خدا آنچه را خدا می خواهد وحی نماید زیرا خدا بلند مرتبه و محکم کار است و به همین نحو روحی را از امر خودمان -قرآن را- به تو وحی کردیم از پیش خود نمی توانستی درک کنی که کتاب چیست و نه ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که با آن کسانی را که می خواهیم رهبری می نمائیم و تحقیقا تو راه راستی را نشان میدهی.» (شوری/ 52)
به قرینه تردیدی که در آیه اولی هست و وحی که در قسم اول به جایی نسبت داده نشده و در قسم سوم به رسول نسبت داده شده در آیه برای تکلیم خدا سه قسم مختلف ذکر شده:
1- گفتار خدایی که هیچ واسطه ای میان خدا و بشر نباشد.
2- گفتار خدایی که از پشت حجاب شنیده شود مانند شجره طور که موسی (ع) سخن خدا را می شنید ولی از ناحیه آن.
3- گفتار خدایی که ملکی آن را حمل نموده به بشر برساند و در این صورت سخن فرشته وحی شنیده می شود که سخن خدا را حکایت می نماید.
و آیه دوم می رساند که قرآن مجید از همین راه به پیغمبر اکرم (ص) رسیده و از اینجا روشن می شود که وحی قرآن از راه تکلیم و گفتگو بوده است.
و باز می فرماید: «نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین؛ قرآن را روح امین -جبرئیل- به قلب تو یعنی به نفس تو با زبان عربی آشکار نازل کرد تا از کسانی باشی که مردم را از خدا می ترسانند.» (شعراء/ 194) و می فرماید: «من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک» (بقره/ 97)
از این آیه ها استفاده می شود که قرآن یا بخشی از قرآن به وسیله فرشته وحی که جبرئیل و روح امین است فرستاده شده (قسم سوم تکلیم).
و اینکه پیغمبر اکرم (ص) قرآن را از فرشته وحی یا نفس خود یعنی با تمام وجود خود تلقی می کرد نه از راه گوش. (به دلیل اینکه در هر دو آیه تنزیل قرآن را به قلب پیغمبر اکرم (ص) نسبت می دهد می فرماید «علی قلبک» و نمی فرماید «علیک» و قلب در عرف قرآن نفس است به دلیل اینکه در چندین جا درک و شعور و همچنین معصیت را که از آن نفس است به قلب نسبت میدهد.)
و می فرماید: «فاوحی الی عبده ما اوحی ما کذب الفواد مارای افتمارونه علی مایری؛ پس وحی نمود ببنده خود آنچه را که وحی نمود دروغ نگفت و اشتباه نکرد قلب -نفس- پیغمبر اکرم (ص) در آنچه مشاهده کرد آیا با او در چیزی که -عیانا- مشاهده می کند به مجادله می پردازید؟» (نجم/ 12) و در جای دیگر تلقی وحی را با خواندن الواح تعبیر فرموده است: «رسول من الله یتلو صحفا مطهرة؛ فرستاده ای از جانب خدا که صحیفه های پاکی را تلاوت می کند.» (بینه/ 2)