ما در صحیفه سجادیه دعایی داریم که امام سجاد (ع) در وقت ختم قرآن می خوانده اند یعنی قرآن را که به پایان می رساندند این دعا را می خواندند. در آنجا این جمله ها هست. می دانید دعاهای صحیفه سجادیه بندبندش با صلوات از یکدیگر جدا می شود: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعل القرآن لنا فی ظلم اللیالی مونسا؛ پروردگارا! قرآن را برای ما در تاریکیهای شب مونس قرار بده.»
(این، همین 'قم اللیل الا قلیلا' تا 'ورتل القرآن ترتیلا' است) «و لالسنتنا عن المعاصی من غیر ما آفة مخرسا؛ خدایا قرآن را گنگ کننده زبان ما از معاصی قرار بده ولی گنگ کننده بی آفت.» خدایا قرآن را برای ما اینچنین قرار بده که زبان ما را نسبت به معاصی، بدون آفت گنگ کند. یک وقت هست زبان آدم با آفت گنگ می شود، نمی تواند حرف بزند.
آن که برای انسان کمال نیست، به دلیل اینکه گنگ است. و یک وقت گنگ بدون آفت است، آن هم گنگ نسبت به بعضی از امور نه بعضی دیگر؛ یعنی قرآن در روح ما آنچنان حاکم باشد که این زبان یک کلمه دروغ که می خواهد بگوید گنگ می شود، یک کلمه غیبت که می خواهد بکند گنگ می شود.
اگر انسان آیه «و لایغتب بعضا ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا؛ و بعضى از شما غيبت بعضى نكند آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده اش را بخورد از آن كراهت داريد.» (حجرات/ 12) را در مورد غیبت، از قرآن بخواند و تلقی بکند و قرآن را در روح خودش وارد کند، او همان حالت گنگ بی آفت را پیدا می کند؛ یعنی پای غیبت که در میان بیاید بدون آنکه گنگ باشد گنگ می شود، یعنی زبان به این گناه جاری نمی شود، و همچنین به فحش، تهمت ها و صدها نوع گناه دیگر.
«و لاقدامنا عن نقلها الی المعاصی حابسا؛ قرآن را حبس کننده، کنده و زنجیر برای پای ما قرار بده.» نه یک کنده و زنجیر چوبی یا آهنی، بلکه کنده و زنجیری که باز بدون اینکه هیچ عیب و آفتی در پای ما پیدا شده باشد و فقط نسبت به یک طرف که می خواهد برود آزاد می گذارد، در یک سوی دیگر وقتی می خواهد برود قرآن این پا را سفت و محکم می گیرد و نگه می دارد، کنده و زنجیرش می کند، کجا؟ آن وقتی که این قدمها می خواهد به سوی معصیت برود.
قرآنی که به تعبیر امام سجاد (ع) در ظلمتهای شب مونس انسان باشد اثرش هم روی اعضا و جوارح انسان اعم از زبان، چشم، دست، پا و حتی قلب یک چنین اثری می شود.