این همه وسایل زندگی بیرون از شمار که امروز در دسترس انسان می بینیم و در راه تحصیل و استفاده از آن ها روز و شب می کوشیم، از نخستین روز در دسترس انسان نبوده و تدریجا در اثر فعالیت بشر به و جود آمده، مورد استفاده قرار گرفته است. ولی در هر صورت، بشر -از انسان اولی گرفته، تا انسان متمدن امروزی- هرگز از کار و کوشش آرام ننشسته و برای تهیه وسایل زندگی، با فطرت خدادادی خود می کوشیده است، زیرا انسانی که نیروی وجودی او از فعالیت بیفتد و ابزار و جهات داخلی و خارجی او، مانند چشم و گوش و دهان و دست و پا و همچنین مغز و قلب و ریه و کبد او، از کار بماند، جز مرده نخواهد بود.
از این جا است که انسان نه تنها از راه ناچاری کار می کند، بلکه از این جهت که انسان است فعالیت های گوناگون از خود بروز می دهد و برای این که با شعور انسانی خود درک می کند که از هر راه که هست باید سعادت و خوشی زندگی خود را تأمین کند، به کار و کوشش می پردازد و در راه خواسته های خود قدم بر می دارد و هم از این جا است که انسان در هر محیطی و با هر روشی زندگی نماید -دینی یا غیر دینی، قانونی یا استبدادی و شهری و یا بیابان گردی- برای خود یک رشته تکالیف و وظایفی (کارهایی که انجام دادن آن در زندگی لازم است) حس می کند که انجام دادن آن ها آرزوهای واقعی انسانیت را بر می آورد و برای وی زندگی خوش و آسوده و سعادتمندانه ای را مهیا می سازد و البته ارزش این تکالیف و وظایف -که تنها طریق سعادتمندی است- قیمت و ارزش خود انسانیت است که ما پر ارزش تر و گران بهاتر از آن کالایی تصور نمی نماییم و آن را با هیچ کالای دیگری عوض نمی کنیم. بنابراین، «وظیفه شناسی» و انجام آن، مهم ترین مسئله عملی (ای) است که انسان در زندگی خود با آن رو به رو است، زیرا اهمیتش همان اهمیت خود انسان می باشد و کسی که از انجام وظایف مسلمه خود سرباز می زند یا گاهی کوتاه می آید، به همان اندازه از مقام والای انسانیت سقوط می نماید و طبعا به پستی و بی ارزشی خود اعتراف می کند و با هر تخلفی که می ورزد، ضربت تازه ای به پیکر جامعه خود و در حقیقت، به پیکر خود وارد می سازد.
خدای متعال در کلام خود می فرماید: «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»؛ «انسان ها همه در زیانند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و یک دیگر را به حق سفارش کرده و یک دیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند.» (عصر / 2-3) و نیز می فرماید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس»؛ «فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است.» (روم/ 41)
اختلاف نظر روش ها در تشخیص وظیفه
اهمیت شناختن وظیفه و انجام آن در جهان انسانیت، یک وظیفه ای است ثابت و مسلم و هرگز انسانی نمی توان یافت که با فطرت انسانی خود منکر این حقیقت گردد. آری، چون وظایف انسانی ارتباط کامل با سعادت زندگی انسان دارد و دین با روش های غیر دینی درباره زندگی انسان اختلاف نظر دارد، قهرا وظایف دینی با وظایف روش های دیگر اختلاف خواهد داشت. دین معتقد است که زندگی انسان یک زندگی نامحدود و بی پایان است که با مرگ از میان نمی رود و سرمایه بخش پس از مرگ این زندگی بی پایان، هما فرآورده عقاید پاک و صحیح و اخلاق پسندیده و اعمال صالحه ای است که انسان در این نشئه پیش از مرگ کسب نموده است. از این روی در وظایف و تکالیفی که دین برای فرد و جامعه تنظیم کرده زندگی آن جهان جاویدان نیز در نظر گرفته شده است. دین، مقررات خود را در شعاع خداشناسی و پرستش و بندگی خدا -که اثر بارز آن، پس از مرگ و روز رستاخیز جلوه خواهد کرد- وضع می نماید.
روش های غیر دینی -هر چه باشد- تنها زندگی چند روزه این جهان را در نظر می گیرند و برای انسان، وظایفی وضع می کنند که در سایه آن ها از زندگی مادی و منابع جسمانی که میان انسان و سایر حیوانات مشترک است بهتر بتواند بهره برداری نماید و در حقیقت، یک زندگی حیوانی را با منطقی که از احساسات و عواطف چرندگان و درندگان سرچشمه می گیرد، برای انسان تنظیم می کنند و دیگر توجهی به واقع بینی انسان و زندگی جاوید و مملو از معنویات وی ندارند.
از این جا است که اخلاق عالیه انسانی (چنان که تجربه قطعی نشان می دهد) تدریجا از جامعه های غیر دینی رخت می بندد و روز به روز انحطاط اخلاقی آنان روشن تر و آشکار تر می گردد. برخی می گویند: پایه (و) اساس دین، تقلید است و پذیرفتن بی چون و چرای یک رشته وظایف و مقررات است ولی روش های اجتماعی به منطق روز قابل انطبقاق می باشد. کسانی که این سخن را گفته اند، از این نکته غفلت کرده اند که قوانین و مقرراتی که در جامعه اجرا می گردد باید بی چون و چرا اجرا شود و هرگز دیده یا شنیده نشده که افراد کشوری، قوانین جاریه کشور خود را توأم با مناظره و گفت گوی علمی به کار ببندند و هر که حکمت قانونی را نفهمید از به کار بستن آن، معاف و در پذیرفتن آن مختار باشد و در این جهت، روش دینی و غیر دینی فرق ندارند.
بلی، با مطالعه اوضاع طبیعی و اجتماعی کشوری و کنجکاوی در روش عمومی آن، می توان به حکمت کلیات قوانین آن کشور و پاره ای از جزئیات (نه به همه) پی برد و این خاصیت در مقررات دینی نیز هست و از راه واقع بینی کنجکاوی در خلقت و آفرینش و نیازمندی های فطری انسان می توان به کلیات مقررات دین -که روش فطری است- و برخی از جزئیات آن ها پی برد.
قرآن کریم و روایات زیادی به تعقل و تفکر و تدبر دعوت می کنند و در برخی از احکام به مصلحت اجمالی حکم اشاره می فرماید و از پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت کرام وی اخبار زیادی در علل احکام در دست است.