علامه طباطبایی می فرماید: «سیاق این سه دسته آیات، و مخصوصا آیه ای که در صدر داستان قرار گرفته، و می فرماید: «انى جاعل فى الارض خلیفه؛ من در زمين جانشينى خواهم گماشت.» (بقره/ 30) این معنا را دست می دهد که آدم در اصل، و در آغاز براى این خلق شده بود،که در زمین زندگى کند، و نیز در زمین بمیرد، و اگر خدای تعالى او را (چند روزى) در بهشت منزل داد، براى این بود که امتحان خود را بدهند، و در نتیجه آن نافرمانى عورتشان هویدا بگردد، تا بعد از آن به زمین هبوط کنند.»
وی می فرماید: «قصه اسکان آدم و همسرش در بهشت و هبوط آنها، مثلى است براى مجسم ساختن وضع انسان به نظر نزدیک مى آید که قصه منزل دادن به آدم و همسرش در بهشت، و سپس فرود آوردنش به خاطر خوردن از درخت، به منزله مثل و نمونه اى باشد، که خداى تعالى وضع آدمیان را قبل از نازل شدن به دنیا، و سعادت و کرامتى که در منزل قرب و حظیره قدس داشت، و آن دار نعمت و سرور، و انس و نور، و آن رفقاى پاک، و دوستان روحانى، و جوار رب العالمین، که داشت، به آن مثل مجسم ساخته است. باشد، و نتوانیم با آن عمل، نسبت به بندگان صالح خدا، و یا قبور اولیاء او، و یا آثار آنان اظهار محبت کنیم، چون چنین منعى از راه دلیل عقلى و یا نقلى نرسیده است. این نکته را هم باید دانست: که از ظاهر جمله: «و قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الأرض مستقر و متاع إلى حین؛ فرمود فرود آييد كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد و براى شما در زمين تا هنگامى [معين] قرارگاه و برخوردارى است.» (اعراف/ 24) و جمله «فیها تحیون، و فیها تموتون، و منها تخرجون؛ در آن زندگى مى كنيد و در آن مى ميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.» (اعراف/ 25) برمى آید: که نحوه حیات بعد از هبوط، با نحوه آن در قبل از هبوط، فرق مى کند، حیات دنیا حقیقتش آمیخته با حقیقت زمین است، یعنى داراى گرفتارى، و مستلزم سختى، و بدبختى است، و لازمه این نیز این است که انسان در آن تکون یابد، و دو باره با مردن جزو زمین شود، و آن گاه براى بار دیگر از زمین مبعوث گردد. در حالى که حیاه بهشتى حیاتى است آسمانى، و از زمینى که محل تحول و دگرگونى است منشأ نگرفته است.»
علامه طباطبایی در آخر می فرماید: «بهشتى که آدم قبل از هبوط در آن بوده بهشت جاودان نبوده بلکه بهشت برزخى بوده که غرائز بشرى در آنجا ظاهر و هویدا مى شده است. از داستان بهشت آدم به تفصیلى که در سوره "بقره" آمده، چنین برمى آید که قبل از اینکه آدم در زمین قرار گیرد خداوند بهشتى برزخى و آسمانى آفریده و او را در آن جاى داده، و اگر او را از خوردن از درخت مزبور نهى کرد براى این بود که بدین وسیله طبیعت بشرى را آزموده معلوم کند که بشر جز به اینکه زندگى زمینى را طى کرده و در محیط امر و نهى و تکلیف و امتثال تربیت شود، ممکن نیست به سعادت و بهشت ابدى نائل گردد، و جز با پیمودن این راه محال است به مقام قرب پروردگار برسد. از اینجا نیز معلوم مى شود که هیچکدام از اشکالاتى که بر این داستان وارد کرده اند وارد نیست، براى اینکه بهشت آدم بهشت جاودان نبوده تا اشکال شود به اینکه بهشت جاى اولیاى خدا است نه جاى شیطان، و یا اشکال شود به اینکه بهشت جاى خلود است و کسى که وارد آن شد دیگر بیرون نمى شود پس آدم چطور بیرون آمد؟ و نیز بهشت دنیایى و مادى نبوده تا مانند سرزمین هاى دیگر دنیا جاى زندگى دنیوى باشد و اداره آن زندگى تنها به وسیله قانون و امر و نهى مولوى ممکن باشد، بلکه بهشت برزخى و جایى بوده که سجایا و اخلاق و خلاصه غرایز بشرى، نه فقط آدم (ع)، ظاهر و هویدا مى شده است.»
به هر حال از دیدگاه علامه طباطبائى بهشت حالت برزخى داشته است و اصولا بهشت آدم، بهشت خلد و جاوید نبوده است.
علامه طباطبایی در بخش بحثی از نظر روایات، روایتی از امام صادق (ع) نقل می کند که به واسطه آن و شواهد دیگر می افزاید که بهشت آدم (ع) از بهشتهای دنیا بوده است. آن روایت بدین صورت نقل گردیده است. در تفسیر قمى از پدرش و او بدون سند روایت آورده، که شخصى از امام صادق (ع) از بهشت آدم پرسید، که آیا از بهشت هاى دنیا بوده؟ و یا از بهشتهاى آخرت؟ امام در پاسخ فرمود: «از بهشت هاى دنیا بوده، آفتاب و ماه در آن طلوع مى کردند، و اگر از بهشت هاى آخرت بود، آدم تا ابد از آن بیرون نمی شد.» و نیز فرمود: «خداى تعالى آدم را در بهشت منزل داد، و همه چیز را به غیر از یک درخت برایش مباح کرد، و چون مخلوقى از خدا بود، که بدون امر و نهى و غذا و لباس و منزل و ازدواج نمی توانست زندگى کند، چون جز به توفیق خدا نفع و ضرر خود را تشخیص نمی داد، لاجرم فریب دستورات و سوگند ابلیس را خورد، ابلیس نزد او و همسرش آمده گفت: «اگر از این درخت که خدا شما را نهى کرده، بخورید، فرشته می شوید، و براى همیشه در بهشت باقى می مانید، ولى اگر از آن نخورید، خدا از بهشت بیرونتان خواهد کرد، و سپس سوگند خورد، براى آن دو، که من خیرخواه شمایم.»
هم چنان که خداى عز و جل داستان را حکایت کرده، مى فرماید: «ما نهاکما ربکما عن هذه الشجره، إلا أن تکونا ملکین، أو تکونا من الخالدین* و قاسمهما: إنی لکما لمن الناصحین؛ پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعا از خيرخواهان شما هستم.» (اعراف/ 20- 21) آدم این سخن را از او پذیرفته از آن درخت خوردند، و شد آنچه که خداى تعالى حکایت کرده: «فبدت لهما سوآتهما؛ لباسهاى بهشتى که خدا بر تن آنان پوشانده بود، بیفتاد.» (اعراف/ 22) و شروع کردند به پوشاندن خود از برگ بهشت، «و ناداهما ربهما: أ لم أنهکما عن تلکما الشجره؟ و أقل لکما إن الشیطان لکما عدو مبین؛ پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.» (اعراف/ 22)
بعد از این عتاب که خدا به آنان کرد، گفتند: «ربنا ظلمنا أنفسنا، و إن لم تغفر لنا، و ترحمنا، لنکونن من الخاسرین؛ پروردگارا ما به خود ستم کردیم، و اگر تو ما را نیامرزى، و رحم نکنى، حتما از زیانکاران خواهیم بود.» (اعراف/ 23) پس خداى تعالى به ایشان فرمود: «فرود شوید، در حالى که بعضى دشمن بعضى دیگرتان باشید، و شما در زمین قرارگاه، و تا مدتى معین زندگى دارید» آن گاه امام فرمود: «یعنى تا روز قیامت در زمین خواهید بود.» سپس فرمود: «آدم بر کوه صفا هبوط کرد، و همسرش حوا به کوه مروه، و به مناسبت اینکه آدم صفى خدا بود، صفا را صفا، و به مناسبت اینکه حوا مرئه و زن بود، کوه مروه را مروه خواندند. آدم چهل روز به سجده بود، و بر بهشتى که از دست داده بود مى گریست، تا آنکه جبرئیل بر او نازل شد، و گفت «آیا جز این بود که خدا تو را به دست قدرت خود آفریده و از روح خود در تو دمید؟ و ملائکه را به سجده بر تو وا داشت؟» آدم گفت: «همین طور بود.» جبرئیل گفت: «پس چرا وقتى تو را نهى کرد از خوردن آن درخت، نافرمانى کردى؟» آدم گفت: «آخر ابلیس به دروغ برایم سوگند خورد.»
علامه می فرماید مراد از اینکه گفته شد بهشت حضرت آدم از بهشت هاى دنیا بوده، این است که از بهشت هاى برزخى بوده، که در مقابل بهشت خلد است و در بعضى از قسمتهاى این روایات اشاره به این معنا هست، مثل اینکه در روایت بالا فرمود: «آدم بر صفا، و حوا بر مروه هبوط کرد.» و نیز مانند این تعبیر که فرمود: «مراد به (متاع إلى حین) تا روز قیامت است، در نتیجه مکثى که مردگان در برزخ، و رسیدن روز قیامت دارند، مکث زمینى است و در همین زمین زندگى مى کنند.» هم چنان که آیه: «قال کم لبثتم فی الأرض عدد سنین؟* قالوا: لبثنا یوما أو بعض یوم، فسئل العادین* قال: إن لبثتم إلا قلیلا، لو أنکم کنتم تعلمون؛ گفت: در زمین چقدر از نظر عدد سال مکث کردید؟ گفتند: یا یک روز، و یا پاره اى از یک روز، باید از شمارگران بپرسى، گفت: شما جز اندکى مکث نکردید اگر دانا مى بودید.» (مؤمنون/ 112- 114)
نیز آیه «و یوم تقوم الساعه، یقسم المجرمون: ما لبثوا غیر ساعه، کذلک کانوا یؤفکون، و قال الذین أوتوا العلم و الإیمان: لقد لبثتم فی کتاب الله، إلى یوم البعث، فهذا یوم البعث، و لکنکم کنتم لا تعلمون؛ و روزى که قیامت برپا می شود، مجرمان سوگند می خورند که غیر از ساعتى مکث نکرده اند آن روز نیز مانند دنیا کارشان بى دلیل حرف زدن است، و کسانى که علم و ایمانشان داده بودیم، در پاسخ گفتند: شما در کتاب خدا تا روز قیامت مکث کردید، و این همان قیامت است، و لکن شما نمی دانید.» (روم/ 56) نیز این معنا را افاده مى کند، (چون در هر دو آیه وقتى سؤال از زندگى برزخ مى کنند، مى پرسند: چقدر در زمین مکث کردید.)
پس معلوم می شود زندگى برزخى در همین زمین است. علاوه بر اینکه عده اى از روایات از اهل بیت (ع) دلالت دارد بر اینکه بهشت آدم در آسمان بوده، و او با همسرش از آسمان نازل شدند، از این هم که بگذریم کسانى که انس ذهنى به روایات دارند، از اینکه بهشت نامبرده در آسمان باشد، و آدم از آنجا به زمین هبوط کرده باشد، با اینکه در زمین خلق شده و در آن زندگى کرده باشند، هیچ تعجب نمى کند، هم چنان که در روایات در عین اینکه آمده که بهشت در آسمان است، در عین حال آمده که سؤال قبر در قبر است، و همین قبر یا روضه ایست از ریاض بهشت، و یا حفره ایست از حفره هاى دوزخ، و از این قبیل تعبیرات.
در مورد اینکه بهشتی که حضرت آدم در آن بوده محل اسکان دائمی وی بوده یا آنکه به صورت موقت، از آیات قرآن استفاده می شود که حضرت آدم (ع) برای زندگی در روی زمین، همین زمین معمولی آفریده شده بود از جمله: «و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه» (بقره/ 30) ولی در آغاز خداوند آدم و همسرش (حوا) را در بهشت ساکن کرد که یکی از باغ های سرسبز پرنعمت این جهان بود، محیطی که در آن برای آدم هیچ گونه ناراحتی وجود نداشت: «و قلنا یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه؛ و گفتیم ای آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن.» (بقره/ 35) شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگی کردن در روی زمین هیچ گونه آشنایی نداشت و تحمل زحمت های آن بدون مقدمه برای او مشکل بود، بنابراین می بایست مدتی کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگی روی زمین توأم با برنامه ها و تکالیف و مسؤولیت ها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرپیچی از آن سبب رنج و ناراحتی می باشد. آدم (ع) می بایست در آن محیط (بهشت این جهان) چگونگی زندگی در زمین را یاد بگیرد و با داشتن این آمادگی به روی زمین قدم بگذارد و شاید علت این که آدم (ع) برای خلافت زمین آفریده شده بود مدتی در بهشت درنگ می کند و دستورهایی به او داده می شود جنبه تمرین و آموزش داشته باشد.
بنابراین حضرت آدم و حوا برای زندگی کردن در زمین خلق شده بودند و بهشت آنها موقتی بود و آن بهشت نیز طبق نقل روایت باغی از باغ های همین دنیا بود. پس از همان زمان که وی در بهشت ساکن بود قرار بر این نبود که انسانها همگی در بهشت باشند تا در اثر خطای آدم از بهشت رانده شوند بلکه از همان ابتدا قرار بر آمدن انسانها به زمین بوده است. حتی بنابر روایات حضرت آدم و حوا تنها 6 ساعت در بهشت بودند. (بحارالانوار ج11 ص 188 روایت 45)
از نظر تورات، رودی در بهشت آدم جریان داشته که به چهار نهر تقسیم می شده است: نهر فیشون، نهر جیحون، نهر حدقل، نهر فرات. بهشت عدن که مسکن آدم (ع) بوده است، بنا به عقیده بعضی از محققین در شمال بین النهرین، در دشت فرات میان شهرهای عنه و هیت قرار داشته و بعضی دیگر، آن را در ملتقای فعلی دجله و فرات میان شهرهای اور و اورید و نزدیک به خلیج فارس می دانند. اسنادی در بین سنی هاست که می گویند حضرت آدم (ع) از جنت خلد رانده نشد بلکه از باغ های موجود در کره زمین رانده شد. ولی نظر علمای شیعه این است که بهشت مقصود که حضرت آدم (ع) در آن می زیسته است بهشت اخروی نبوده است، در بهشت اخروی امکان خروج و ورود شیطان نمی باشد پس یا یک بهشت برزخی بوده است، یا از نوعی بوده است که ما به درستی از آن با خبر نیستیم.
شاید بتوان گفت بهشت معهود حضرت آدم (ع) با بهشت موعود آدمیان تفاوت دارد. زیرا بهشت موعود نتیجه اعمال خود انسان است و شیطان در آن راه ندارد. اما از جهت سرسبزی و آسایش و برخی ویژگی های دیگر، بهشت حضرت آدم (ع) با بهشت موعود تناسب دارد، لذا در این باره گفته شده است از آیات قرآن استفاده مى شود که حضرت آدم (ع) براى زندگى در روى زمین، همین زمین معمولى آفریده شده بود از جمله: «و اذ قال ربک للملائکة انى جاهل فى الارض خلیفة» (بقره/ 30) ولى در آغاز خداوند آدم و همسرش (حوا) را در بهشت ساکن کرد که یکى از باغ هاى سرسبز پرنعمت این جهان بود، محیطى که در آن براى آدم هیچ گونه ناراحتى وجود نداشت. «و قلنا یا ادم اسکن انت و زوجک الجنة؛ و گفتیم اى آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن.» (بقره/ 35) شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگى کردن روى زمین هیچ گونه آشنایى نداشت و تحمل زحمت هاى آن بدون مقدمه براى او مشکل بود، بنابراین مى بایست مدتى کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگى روى زمین توأم با برنامه ها و تکالیف و مسؤولیت ها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاى نعمت است و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.
آدم (ع) مى بایست در آن محیط (بهشت این جهان) چگونگى زندگى در زمین را یاد بگیرد و با داشتن این آمادگى به روى زمین قدم بگذارد و شاید علت این که آدم (ع) براى خلافت زمین آفریده شده بود مدتى در بهشت درنگ مى کند و دستورهایى به او داده مى شود جنبه تمرین و آموزش داشته باشد. بنابراین حضرت آدم و حوا براى زندگى کردن در زمین خلق شده بودند و بهشت آنها موقتى بود و آن بهشت نیز طبق نقل روایت باغى از باغ هاى دنیا بود.
از بهشتی که آدم بوالبشر در آنجا بود نیز به بهشت دنیا تعبیر شده است، چون از مقدمات دنیا و متصل به آن و موجب آمادگی و تهیه آمدن به دنیا بوده است. یکى از راویان حدیث مى گوید از امام صادق (ع) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (ع) در جواب فرمود: «جنه من جنات الدنیا یطلع فیها الشمس و القمر و لو کان من جنان الاخره ما خرج منها ابدا؛ باغى از باغهاى دنیا بود که خورشید و ماه بر آن مى تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمى شد.» و از اینجا روشن مى شود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامى است نه مکانى یعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد. این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده است هر چند بهشت جاویدان نبوده، در بعضى از روایات اسلامى نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است ولى ممکن است کلمه سماء (آسمان) در این گونه روایات اشاره به "مقام بالا" باشد، نه "مکان بالا". ولى به هر حال شواهد فراوانى نشان مى دهد که این بهشت غیر از بهشت سراى دیگر است چرا که آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود، این مقدمه اعمال و برنامه هاى او است و آن نتیجه اعمال و برنامه هایش.
در بسیاری از روایات، کوه سراندیب (سیلان یا سریلانکا) را در جنوب هندوستان، به عنوان محل هبوط و اقامتگاه اولیه آدم (ع) ذکر کرده اند. در این جزیره کوهی است که پرتغالیها آن را کوه آدم نامیده اند و گفته می شود در آن کوه، جای پای آدم است. ارتفاع این کوه 7420 پاست و می گویند گیاهی در این جزیره می روید که آدم با خود از بهشت آورده است. منشأ این فکر که محل فرود آدم در جنوب هندوستان بوده، پندار بعضی از مفسران است که بر اساس آنچه در سفر پیدایش تورات آمده که در بهشت چهار نهر جریان داشته که نخستین آن، فیشون بوده است؛ فکر کرده اند رود فیشون، نهر هند است و بهشت عدن در هندوستان بوده و آدم و حوا پس از خروج از هندوستان به جنوب جزیره سراندیب (سیلان) هبوط کرده اند.
به هر حال به طور خلاصه باید بگوئیم که اولا منظور از بهشت که حضرت آدم (ع) مدتی در آن ساکن بود و بعد از آن اخراج شد، غیر از بهشت اخروی است، بلکه یک بهشت دنیایی بود که در آن بر اثر گستردگی نعمت، هیچگاه رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل نمی کرد و برهنه نمی ماند و آفتاب زدگی نداشت، اما به دنبال وسوسه های شیطان و عصیان امر پروردگار، از شجره ممنوعه (که در بعضی از تفاسیر به درخت انگور، خرما، لیمو، خوشه گندم و… تفسیر شده است، که روی مصالحی از نزدیک شدن به آن و خوردن از آن نهی شده بود) خورد و به دنبال آن از بهشت اخراج شد. این در حالی بود که خداوند متعال قبلا به آدم و همسرش هشدار داده بود که به این درخت نزدیک نشوند و فریب شیطان را نخورند که موجب خروج آنها از بهشت خواهد شد.در آیات مربوط به حضرت آدم و خروج او از بهشت شواهد و دلائل بسیاری وجود دارد که به روشنی می رساند که لحن آیات ارشادی و نصیحت گرانه بوده است و پی آمد نهی، خروج از بهشت و ورود در مشقت و رنجهای دنیوی می باشد.
در فلسفه اسلامی و آنچه از بعضی آیات و روایات بر می آید. سه عالم داریم:
1- عالم ماده: که دارای آثار مادی است. مانند تغییرات در صورت و اشغال مکان و متاثر شدن در دایره زمان و..
2- عالم مثال: مادی نیست ولی آثار مادی را دارند. مثلا خواب میبیند که به زیارت خانه خدا رفته و بسیار احساس شعف و خوشی دارد. در حالی که پس از بیداری متوجه می شود که بدنش هیچ حرکتی نداشته و یا رویای بد می بیند. حال این خواب خوش یا رویای بد گاهی در جسم هم اثر می گذارد. مثلا عرق می کند یا داد و فریاد می زند. و یا بدنش سنگین می شود. اینها آثار مادی خوابی است که در عالم مثال براش پیش آمده «و من ورائهم برزخ ای یوم یبعثون؛ پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.» (مومنون/ 100) بعد از این دنیا حائلی است تا روزی که همه برانگیخته می شوند.
3- عالم مجرد (عالم قیامت): نه مادی است نه اثر مادی دارد. بلکه مجرد محض است اما بدن به مقتضای تجرد را دراست نه این بدن مادی. لذا با ایاتی که اثبات جسمانی معاد می کند منافات ندارد. یعنی انسانها زنده می شوند نه با این بدن مادی بلکه با بدنی که شایسته حیات قیامتی است.
پس حقیقت انسان وجود دارد در قالب بدن مقتضای قیامت. مانند انسانی که پس از 70 سال همان انسان 70 سال فبل است. در حالی که تمام سلولهای بدن او به کرات تغییر کرده و اگر یک مجرم 50 سال قبل را دستگیر کنند به مقتضای همان انسان مجرم 50 سال قبل با او رفتار می شود. با اینکه چندین بار تمام سلولهای بدن او متغییر شده و هم اکنون اثری از سلولهای 50 سال فبل در او مشاهده نمی شود. البته منظور از زنده شدن انسانها این نیست که می میرند و سپس زنده می شوند. بلکه حقیقت انسان از این دنیا به عالم برتر که عالم برزخ و پس از آن عالم قیامت است در حال حرکت است.
«انا لله و انا الیه راجعون؛ همه برای خدا و به سوی خدا برمی گردند.» (بقره/ 156) «و الی الله تصیر الامور؛ تمام امور به سوی خدا در حرکتند.» (شوری/ 53)
توقفی به نام مرگ نفس یا روح نیست. هرچند این جسم و سلولها پس از مدتی در زیر خاک از بین می روند و آیات فراوان دیگر و نیز روایات ... با این توضیح: ما سه نوع بهشت داریم:
1- بهشت دنیوی مانند استفاده همه از نعمتهای خداوند در دنیا که مادی است.
2- بهشت برزخی که عالم مثال است. که مادی نیست ولی آثار ماده را دارد.
3- بهشت آخرت که روز قیامت است. که نه ماده است نه مثالی بلکه مجرد محض است.
بهشت آدم بهشت مثالی در عالم دنیا بود که با ترک اولی از آن عالم و جایگاه مثالی تنزل نمود به عالم ماده. مانند کسانی که در همین دنیا هستند ولی صورت مثالی (باطنی) افراد را می بینند. و اما زندگی آن حضرت در همین دنیا بود. البته این با بعضی روایات که بهشت را در همین دنیا می دانند منافات ندارد. یعنی می شود در دنیا بود و دارای فضائل و مناقب و بالطبع صاحب نعمتها بود ولی با معصیت یا ترک اولی نعمت از او سلب شود.
این همان هبوط و نزول از مقام معنوی است. بنابر این آیه شریفه: «فاخرجهما الشیطان فیه و قلنا اهبطوا؛ پس شیطان اونها (آدم و حوا) را از بهشت بیرون کرد و ما گفتیم پایین بروید.» (بقره/ 36) هم با نظریه بهشت دنیوی سازگار است که همان استفاده از نعمتهای خداوند است. که در دنیا وجود دارد. بنابر نظریه ای که حضرت آدم در بهشت دنیا بود. البته دیگر رنج کارکردن و تلاش جسمانی نداشتد مانند باغبانی که باید باغبانی کند تا میوه های آن را استحصال و مورد استفاده قرار دهد. زیرا این نوع نعمت برای همه در دنیا مقدور است. بلکه استفاده از بهشت و نعمتهای خدا بود، بدون رنج بردن و فقط با اراده نمودن هر نوع غذا برای او فراهم می شد. تا اینکه با ترک اولی و خوردن ان میوه درخت ممنوعه از آن نعمتهای آماده محروم شده و از آن پس باید با کار و رنج به نعمتها دست پیدا می کرد و هم با نظریه بهشت مثالی در حالی که خودش در همین دنیا بود.
دربهشت برزخی (مثالی) حضرت در عالم مثالی متنعم به نعمت بهشتی بود اما بدنش در همین دنیا بود و تکلیف هم داشت. مانند بسیار ی از اوتاد و اولیاء الله که در دنیا هستند ولی در اثر ریاضت و بندگی حق روحشان بر عالم ماده چیره می شود و در عالم مثال پرواز می کنند و جسمشان اسیر نفس روحانیشان است. مانند اینکه در آن واحد 1000 نفر در سراسر دنیا امام معصوم را ببینند. با اینکه امام یکی بیشتر نیست ولی در مثالهای مختلف قابل رؤیت برای محبین آن هست. بهشت قیامت. همان بهشت موعود است که انسان با اعمال خود زمینه ساز آن هست و آیات و روایات زیادی بر این امر دلالت دارد.
داستان قرآنی حضرت آدم (ع) بهشت گناه آزمایش الهی دنیا باورها در قرآن