واژه غلو در لغت به معنای فراتر رفتن از اندازه و زیاده انگاری است و در مباحث فرقه شناختی هنگامی که این واژه مطرح می شود به زیاده انگاری نسبت به افراد نظر دارد. آنان را که به چنین زیاده انگاری در مورد رهبران دینی خود یا کسان دیگر گرفتار آمده باشند اهل غلو یا غالی گویند و جمع این واژه غلات یا غالیان است. اما در کاربرد اصطلاحی و اختصاصی تر مقصود از این واژه آن کسانی است که درباره امامان خود از اندازه فراتر رفتند و آنان را از حدود آفریدگانی الهی فراتر بردند و درباره آنان به احکامی که ویژه خداوند است گراییدند، یا به دیگر سخن، درباره امامان از مرز عقل و ایمان تجاوز کردند و امامان را خدا پنداشتند، یا بدان اعتبار که آنان انسانهایی متصف به صفات الوهیت هستند و یا بدان اعتبار که خداوند در بشری آنان حلول کرده است. هرچند صرف نظر از کاربرد تاریخی این اصطلاح درباره کسانی که در مورد امام علی علیه السلام عمدتا و سپس فرزندان آن حضرت غلو کردند می توان واژه غالیان را در خصوص همه کسانی که رهبران خود را فراتر از اندازه بشری پنداشتند و صفات خدایی را به آنان دادند به کار برد. اما تعریف اصطلاحی دقیق این واژه همان چیزی است که شیخ مفید در این باره آورده است، آنجا که می نویسد: «غالیان که از تظاهرکنندگان به اسلام هستند، کسانی اند که به امیرمومنان علیه السلام و امامان دیگر از نسل آن حضرت نسبت خدایی دادند و آنان را به چنان فضیلتی در دنیا ستودند که در آن از اندازه بیرون رفتند و از مرز اعتدال فراتر رفتند.» همین تعریف با واقعیت تاریخی کاربرد واژه غلو و غالیان در منابع فرقه شناختی و تاریخی سازگارتر به نظر می رسد و بر این پایه، غالیان به عنوان یکی از شاخه های شیعه موضوع بحث و بررسی قرار گرفته اند، هرچند آن گونه که منابع تاریخی و کلامی گواهی می دهد هم امامان علیهم السلام از غالیان تبری جستند و هم عالمان بزرگوار شیعه به نفی عقاید این طایقه پرداختند.
کوفه و پیدایش غلو شیعی
کوفه شهری است که در روزگار عمر به عنوان مرکز فرماندهی فتوحات شرق پایه گذار شد و روز به روز بر اهمیت و جایگاه آن افزوده گشت، خاستگاه اصلی غلو و مهد ظهور غالیان در سده های اول و دوم بود. کوفه همان اندازه که به تشیع نامور است با پدیده غلو و ظهور غالیان نیز آشناست و طوایف مختلف از غالیان در این شهر ظهور کردند که در دوره های پسین حتی رو در روی شیعیان امامی معتدل که از امامت فرزندان امام حسین علیه السلام طرفداری می کردند ایستادند. این پرسش که چرا اصولا پدیده غلو رخ می نماید، چرا این پدیده در میان شیعه بیش از دیگران مجال ظهور می یابد و چرا کوفه پایگاه همیشگی این نوع گرایش می شود، خود پرسشی دیرین و ژرف است که درباره آن تحقیقی فراتر از اندازه و توان این نوشتار لازم است. اما در همین مجال محدود بایسته است به شماری از این عوامل اشاره شود:
1- زیاده روی در علاقه و دوستی: شاید گویاترین گواه بر تاثیر زیاده روی در دوستی و اظهار آن در پیدایش غلو و در نتیجه تباهی دینی، این سخن امیرمومنان علیه السلام باشد که فرمود: «هلک فی رجلان: محب غال و مبغض قال» دو تن به خاطر من تباه شدند: دوستی که اندازه نگه نداشت و دشمن که بغض مرا در دل کاشت. این حقیقتی پذیرفته است که اصولا عشق و علاقه به دیگران هنگامی که از اندازه فزون شود اسطوره می آفریند و زیاده انگاری و افسانه و خرافه را درباره آنان در پی می آورد. شاید از سر همین محبت بوده است که در پی درگذشت رهبران دینی بزرگ شیعه، گروههایی از پیروانشان مرگ آنان را باور نمی دانسته و آنان را موعودهایی می پنداشته اند که به آسمانها یعنی جایگاه نخستین خویش – در پندار غالیان – بازگشته اند. در همین قضیه است که گروههایی از غالیان شیعه و واقفه با همدیگر اختلاف می یافته و انشعابهایی را در بدنه شیعه پدید می آورده اند. به هر رو، علاقه افراطی که خود تا اندازه ای نیز در نفوذ معنوی و عمق تحسین برانگیزی شخصیت و رفتار رهبران بزرگ ریشه دارد، هنگامی که با نادانی و نگاه سطحی درآمیزد سبب می شود علاقمندان، رهبران دینی یا اجتماعی خود را در حدی «فراتر از انسانها» بپندارند و آنها را تا مرز خدایی بالا ببرد. شاید این روایت مجلسی از امام رضا علیه السلام تأیید اثر این دو عامل در کنار هم باشد، آنجا که بنابر روایت، امام علیه السلام به نادانی کسانی که علی علیه السلام را خدا پنداشتند و به تأثیر این نادانی در تحلیل نادرست، آنان را به فضایل و رفتارهای شبه معجزه امام توجه می دهد و سرانجام این حقیقت را یادآورد می شود که «علی علیه السلام و فرزندانش بندگان گرامی خداوند و آفریده او و مسخر تدبیر اویند.» هم در روایتی دیگر منقول از احمد بن حنبل است که پیامبرصلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «حکایت تو در میان مسلمانان همانند حکایت عیسی بن مریم است. گروهی او را دوست داشتند و در آن دوستی افراط ورزیدند و گروهی او را دشمن داشتند و در این دشمنی زیاده روی کردند.» این عامل یعنی دوستی فراتر از اندازه درباره هرکس دیگری نیز ممکن است به غلو و مبالغه و خدا انگاری بینجامد، چونانکه از سر همین انگیزه نسبت به دیگر خلفای چهارگانه نیز غلو شده است. بنابراین، همچنان این پرسش برجا می ماند که چرا نسبت به امامان شیعه پدیده غلو بیش از دیگر کسان ظهور یافته و چرا شیعیانی که به طور طبیعی دوستدار پیامبرصلی الله علیه و آله هم بوده و وظیفه داشتند هیچکس را بر پیامبر صلی الله علیه و آله برتری ندهند انحصارا نسبت به امامان گرفتار افراط شده اند. اینجاست که باید به عوامل دیگر نیز توجه کرد.
2- احساس کوتاهی و تقصیر نسبت به گذشته: عراقیان و بویژه مردمان کوفه، آن هنگام که علی علیه السلام بر آنان حکومت می کرد درباره او بی مهری و بی وفایی روا داشتند، و آن هنگام که در رویارویی خلیفه مسلمانان با معاویه که از حکومت مرکزی اعلام انشعاب کرده بود به یاری عراقیان چشم امید دوخته بود، از یاری خودداری ورزیدند. آنان- چنان که وردی می نویسد: «با این گمان که مسأله پیش آمده مسأله ای بسیار ساده است و فراتر از اختلاف میان دو رهبر که هر دو یک دین دارند و به یک گونه نماز می خوانند و کتابی واحد را تلاوت می کنند، علی علیه السلام را واگذاشتند. اما پس از گذشت مدتی، برای آنان روشن شد که مسأله ژرفتر از این بود و سیاست علی علیه السلام در درازمدت برای آنان سودمندتر بوده است..... مردم در حالی در روزگار علی علیه السلام زیستند که قدر او را ندانستند و چون درگذشت و در پی او حکمرانانی قلدر و ستمگر بر کرسی حکومت نشستند، آن مردم دریافتند که با مرگ علی علیه السلام خسارتی جبران ناپذیر دامنگیر آنان شده است....» در چنین شرایطی بود که عراقیان و به ویژه کوفیان نسبت به گذشته سخت پشیمان شدند و در جبران همه آن کوتاهیها که روا داشته بودند اینک به دام افراط گرفتار آمدند و غلو ورزیدند، و این طبیعت کنشها و واکنشهای عاطفی و احساسی است- و این نوع کنش و واکنش با طبع عراقیان سازگارتر می نماید- که گاه به تفریط گرفتار می آید و گاه به افراط در می غلتد. این غلو و افراط عراقیان همان چیزی است که طه حسین از آن با عنوان «تسلای دل خود نسبت به بدیهایی که در روزگار حیات علی علیه السلام با او روا داشته بودند» یاد می کند و دیگر کسانی هم که به نوعی به مسأله غلو و غالیان پرداخته اند از آن سخن به میان آورده اند. اما این یگانه عامل نبود، بلکه از دیگر سو فشار مخالفان علی علیه السلام نیز بر آماده تر شدن اوضاع برای پدیده غلو می افزود.
3- فشار و ستم امویان: امویان که پس از کناره گیری امام حسن علیه السلام از خلافت (سال41ق./661م.) قدرت مطلق را از آن خود ساختند در ستم راندن بر علویان و به ویژه رهبران این خاندان بر جای ماندگان اهل بیت هیچ مرزی نشناختند و ستم روزافزون و پرده دری آنان بر ضد این خاندان و بر ضد شیعیان، احساسات و عواطف را به مظلومیت اهل بیت متوجه ساخته و هرچه حکمرانان اموی بر ستم خویش افزودند و هرچه ناخرسندی خود را از نام و یاد علی علیه السلام و شیعیان او آشکارتر ساختند آن مظلومیت آشکارتر گشت و خود زمینه را برای بروز و ظهور رویکردهای غلوآمیز نسبت به صاحب حقانی که بر آنان ستم رانده شده بود، فراهمتر ساخت و کاربدان جا رسید که علی علیه السلام و نام او نماد مخالفت با دولت حاکم شد. بدین سان ستمی که بر خاندان علی علیه السلام رفته بود و ممنوعیتی که نسبت به یاد و نام او وجود داشت، خود یکی از عوامل زمینه ساز غلو درباره آن حضرت بود و این نکته است که روشن خواهد ساخت چرا مردم با آنکه به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز اعتقاد داشتند و او را هم دوست داشتند درباره او غلو اظهار نکردند. وردی این حقیقت را اینگونه بیان می کند: «آنان ]عراقیان[ برخلاف آنکه در دوستی علی علیه السلام غلو کردند در دوستی پیامبر (ص) غلو نورزیدند. علت این امر بدان باز می گردد که از دوستی محمد صلی الله علیه و آله منع نشده بودند و حکمرانانشان نیز در اظهار این دوستی با آنان شریک بودند.» در واقع، وردی با این سخن، مسأله غلو و عامل موثر در آن را به نوع روابط میان حکمرانان و مردم و تأثیر این رابطه در نوع برخورد و نگرش آنان بازمی گرداند و ما را به این اصل مهم در جامعه شناسی سیاسی توجه می دهد که: «وقتی شکاف میان حاکم و محکوم عمیق شود محکوم می کوشد درست برعکس هر دعوت و تبلیغی که حاکم او را بدان فرا می خواند عمل کند. در چنین شرایطی محکوم می بیند که خود به خود به سوی غلو در دوستی هرکس رانده شده است که حاکم او را خوش ندارد یا خواهان ناسزاگویی به اوست.» بدین سان بخشی از عوامل دست اندرکار در بروز غلو در کوفه و عراق به شرایط اجتماعی – سیاسی آن روزگار و آن سرزمین باز می گردد و در چنان شرایط و روزگاری است که کسی چون مختار ثقفی با دعاوی و فضای مطلوب غالیان همراه می شود و از «کرسی علی علیه السلام» سخن به میان می آورد. اما آنچه در این میان باز هم بر آمادگی اوضاع می افزود روحیه عراقیان و کوفیان بود. این خود عاملی دیگر در بروز پدیده غلو در میان شیعیان عراقی است.
4- عراقیان و روحیه و بافت اجتماعی آنان: برخلاف آنچه وردی بر آن تأکید می کند کسانی چون نشار، امین و فیاض، تأثیر بافت اجتماعی عراق، ضعف عنصر قبیله ای در بافت کوفه، حضور قبایل یمانی در این شهر، و آشنایی مردم عراق با ادیان و مذاهب غیراسلامی و تأثیر این ادیان بر آنان، و در کنار آن، حضور و جایگاه موالی را که درصدد یافتن زمینه ای برتر بودند از عوامل بروز غلو دانسته اند. آنچه در تحلیل این گروه مهم به نظر می رسد استنادی است که نشار به سخنی از ابن ابی الحدید کرده است. او از شارح نهج البلاغه نقل می کند که از تفاوت میان عراقیان و اعراب معاصر رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن به میان می آورد که برخلاف مردمان حجاز که سرشت آنان سرشت بادیه نشینان بوده و هیچ حکیم، فیلسوف، صاحبنظر و متکلم یا صاحب شبه و یا برسازنده یک نحله در میانشان نبوده، مردم عراق اهل تأمل و تدقیق و نظر و جست و جوی در آراء و عقاید و حتی شبهه بر اندیشه ها بوده اند، و در این میان با ادیان پیشین نیز آشنایی داشته اند. این آشنایی همان چیزی است که نشار، شکل گیری کانونهای تفکر گنوسی را بدان باز می گرداند و صاحبان این نوع از تفکر را خاستگاه غالیان معرفی می کند. ناگفته نماند در کنار این ترتیب باید از حضور موالی هم یاد کرد که به گفته فیاض، بخش عمده ای از گردن نهادگان به تشیع را در نخستین مراحل تاریخی این مذهب در بر می گرفته و همین گروه بوده اند که به تعبیر ولهاوزن به شیعیان غالی بدل شده اند. از دیدگاه برخی از جمله فیاض در تاریخ الامامیه، عناصر ایرانی که به تشیع غالی گرویدند از محیط قدیم خود، اندیشه پرستش پادشاهان و خدا شمردن آنان را به ارث برده بودند و در دوره اسلام نیز امامان در دیدگاه این گروه «همان جایگاه معنوی را پر می کردند که در روزگار بت پرستی پادشاهان ایرانی آن را پرکرده بودند.» هرچند در پاره ای از عوامل یاد شده ملاحظاتی نیز وجود دارد و هرچند نمی توان دخالت همه این عوامل را در بروز پدیده غلو در میان شیعیان امامی یکسان دانست، اما چهار چوب کلی عوامل موثر در رخ نمودن این پدیده همان نکاتی است که از آنها سخن به میان آمد. تا جایی که منابعی که بدین بحث پرداخته اند، بر این عوامل نوعی اتفاق نظر دارند.
به هر رو، غلو و پدیده ای به نام غالیان، اثر پذیرفته از عوامل یاد شده و عواملی دیگر از این دست، برای نخستین بار در کوفه رخ نمود و خود را در حرکت مختار و برخی از شعارهای او و کیسانیان نخستین نشان داد. از آن پس با انتقال کانون مبارزات شیعی به زیدیان و همزمان با آن تکامل و استمرار حیات شیعیان میانه رو- یعنی همانها که سلف دوازده امامیها بودند- غالیان به عنوان یک جریان تندرو شیعی در کنار بدنه شیعه به حیات و فعالیت خود ادامه داد.