کودکانی که دچار حالت سردی و بی تفاوتی هستند در برخورد با افراد و با مسائل و مشکلات مواضع ویژه ای اتخاذ می کنند که ما ذیلا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1- در برخوردها و روابط: اینان اغلب از جمع گریزانند و دوست ندارند با دیگران جوشش داشته باشند. حتی اینان با سردی و بی اعتنائی کمک دیگران را می کنند. با دیگران همکاری ندارند و اغلب در خاموشی به سر می برند تا حدی که به کودنی متهم هستند. اگر با دیگران ارتباط پیدا کنند رفتارشان با دیگران به گونه ای است که گوئی با اشیاء سرو کار دارند نه با انسان و گاهی خود را در نقش یک مظلوم ظاهر می سازند و هیاتی را اتخاذ می کنند که دیگران را تحت تأثیر قرار دهند. هرگز خود را به کسی وابسته نمی کنند و رابطه شان با دیگران رابطه ای عمیق نیست، خیلی زود در روابط خود خسته می شوند.
2- در رابطه با زندگی: نسبت به زندگی نیز موضع سردی می گیرند. زندگی خود را به گونه ای می گذرانند که در آن هیچ تنوع و رمقی به چشم نمی خورد. هرگز احساس عمیقی از زندگی ندارند و شما این امر را در تغذیه شان، در خور و خوابشان می بینید. به گونه ای زندگی می کنند که گوئی در روابطشان احساس امنیتی نیست و امیدی بدان ندارند. بسیاری از اینان زندگی خود را بر پایه خیال استوار می کنند و این خیالبافی هاست که امکان درک واقعیت را از آنان می ستاند. برای رونق دادن زندگی درخواستی از کسی ندارند و سردیشان به حدی است که شوق و رغبتی را به لباس از خود نشان نمی دهند و به سر و وضع خود نمی اندیشند.
3- در کار و بازی: رغبتی به بازی از خود نشان نمی دهند و اگر هم در این رابطه جنب و جوشی از خود نشان دهند بسیار خنک است. از بازی های یک نفره بسیار لذت می برند و دوست ندارند با کودکان دیگر جوشش و برخوردی داشته باشند. علاقه ای به پذیرش مسئولیت از خود نشان نمی دهند و اگر هم مسئولیتی را بپذیرند کوششی و شوری برای پایان دادن آن به وجه احسن ندارند. سعی دارند خود را خسته نکنند و یا با آن درگیر نباشند، اگر چه این امر سبب سرزنش و ملامتشان شود.
4- در برابر مقررات و ضوابط: اینان به امر و نهی ها، ضوابط و مقررات خانه و مدرسه، و بعدها به قوانین توجهی ندارند. ممکن است مدیر مدرسه دستوراتی به دانش آموزان دهد که همه را نگران عدم توان انجام آن کند. این دستورات برای اینگونه افراد با سردی و بی اعتنائی برخورد می شود. همین افراد بعدها که وارد جامعه ای می شوند نسبت به قوانین آن بی اعتنا شده و به سادگی تن به جرم و انحراف می دهند. اینان نه مدیر مدرسه را قبول دارند، نه معلم و ناظم آن را و نه دولت و مجریان قانون را و این همان خطری است که باید از وقوع آن پیشگیری کرد.
5- در برابر مشکلات: اینان از روبرو شدن با مشکلات و مسائل دشوار پرهیز دارند و در برخورد با موضع و دشواری ها می گریزند و در صورت برخورد خود را کنار می کشند. در برخی از موارد برای اینکه اصولا مسئله ای پدید نیاید نسبت به مسئله بی اعتنا می شوند و به سرگرمی و راه خود ادامه می دهند. گاهی اینان ترجیح می دهند که در این رابطه نقش تماشاچی را داشته باشند و از کنار مسائل بگذرند. آرام و بی سرو صدا هستند و در خواست موضعگیری نسبت به یک مشکل، پاسخ نه را مطرح می کنند و بالاخره اگر دیگران هم در برابر مشکلات بایستند او خود را جدی از این جمع خواهد دانست.
6- در برابر امور دیگر: در برابر مسائل عاطفی برخوردی کودکانه دارند. به سوالات عاطفی ممکن است پاسخ های نابهنجار و غیرعادی بدهند. روح بی اعتمادی بر آنان غالب شده و نمی گذارد با گرمی و شادابی به پیش روند و یا امید و اعتمادی در خود احساس کنند. در رفع نیاز خود اقدامی ندارند مگر اینکه دیگران به دادشان برسند. اگر جامعه به آنان کمکی کند زندگی را به همانگونه می پذیرند و ادامه می دهند و گرنه ساکت و آرامند. ممکن است در مهارت علمی شایستگی نشان دهند ولی در موقعیت اجتماعی شایستگی لازم را ندارند. به هنگامی که این حالت در آنان شدید شود ممکن است از حالت بی شوری درآیند و به خود یا دیگران صدمه بزنند. حتی گاهی دیده شده که سر خود را شکستند و خود را گاز گرفتند.