از بین مجموعه نیازهای آدمی شاید هیچکدام به اهمیت و اعتبار نیاز عاطفی، و احتیاج به مهر ومحبت نباشد. نقش آن در ادامه حیات متعادل آدمی شاید کمتر از نقش غذا و هوا نباشد. روانشناسان آن را از سری نیازهای اساسی آدمی برشمرده اند و محرومیت آن را موجب بروز عوارض و صدمه های روانی و ریشه و منشأ بسیاری از نابهنجاری ها و ناسازگاری ها ذکر کرده اند. طفل در دوران شیرخوارگی چنان به مادر خود وصل و وابسته است که حتی می توان گفت تنها چیزی را که حس و لمس می کند گرمی و حرارت بدن مادر است و حتی در سایه آن میل به غذا و اشتهای به آن شکل می گیرد. نوزاد را اگر در آغوش گیرند خوشحال می شود و صدای شادی از خود بروز می دهد و اگر او را از دامان مادر دور کنند و یا به محیط جدیدی او را منتقل نمایند فریاد، حالت خشم، و در صورت عدم موفقیت حالت یأس و نومیدی به او دست می دهد و برحال زارش می گرید. مهرورزی به کودک دارای ریشه فطری و غریزی در مادران و اساس فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی در پدران است. به هنگامی که طفل به دنیا می آید خداوند آتش مهری را در دل مادر شعله ور می کند تا بدان وسیله کودک را بپذیرد و مورد عنایت قرار دهد، و توقعات اجتماعی و اخلاقی پدر را وا می دارد که به این کودک محبت کند و وجودش را گرامی دارد. از نظر اسلامی محبت به فرزند بخشی از وظایف والدین نسبت به کودک و از حقوق فرزند است. اسلام به ما دستور داده است کودکان را دوست بدارید (احبوالصبیان) و به آنها احترام بگذار ید (اکرموا اولادکم)، حتی والدین باید بخشی از اوقات خود را به این امر اختصاص دهند و با کودک جوشش و گرمی داشته باشند.
مهرطلبی کودکان:
گوئی طبیعت کودک به گونه ای ساخته شده است که او این نیاز خود را به صورتهای گوناگون از والدین طلب می کنند. او خود را به مادر می چسباند، اصرار دارد در آغوش او باشد، در دامانش بنشیند، روی زانوی او قرار گیرد، در کنار رختخواب والدین بخوابد، او می خواهد که پدر و مادرش او را ببوسند، دست بر سر او بکشند، بدن او را لمس و نوازش کنند، در مواردی او را به خود بفشرند و گرمی بدن خود را به او هدیه کنند. کودک نوزاد وقتی در آغوش مادر است احساس امنیت و راحتی دارد و حتی سر در سینه او فرو می برد. حالت مهر طلبی او را به هنگامی شدیدتر می بینیم که کمبودی در این رابطه پدید آید و یا والدین مخصوصا مادران فرزند را از خود برانند، او را طرد کنند، و یا موجبات جدائی و متارکه با او را پدید آورند. در آن صورت خواهید دید که کودک دست به هر اقدامی می زند تا بتواند محبت والدین را به خود متوجه کند. ریشه بسیاری از انحرافات، ناسازگاری ها و اختلالات روانی و رفتاری کودکان، نوجوانان و حتی جوانان و بزرگسالان را باید در همین امر جستجو کرد. براساس تجارب و بررسی ها رقم بسیار بزرگی از منحرفان و مجرمان از کسانی بوده اند که از محبت والدین در دوران خردسالی محروم بوده اند. این حالت در همه افراد، نسل ها، گروهها، از زن و مرد، پیر و جوان، سیاه و سفید عمومیت دارد. عطش آن در گامها احساس می شود. هرکس از دیدی خواستار این وضع و شرایط است. چه بسیار افرادی که سن و سالی دارند و دارای نوه و نتیجه و خانواده اند ولی به علت کمبود محب سر از نابسامانی و درگیری و اختلاف برمی آورند.
شیوه های مهرطلبی:
مهرطلبی کودکان به شیوه های مختلفی بروز و آنها سعی دارند به نحوی نیازشان را به محبت بروز دهند. شیوه ها و یا تاکتیک های جلب محبت در کودکان عبارتند از: تمارض، بیچاره نمائی، گریه، آه و ناله، بغض کردن، ساکت شدن، قهر کردن، خودداری از صرف غذا، ادا در آوردن، لوس بازی، تظاهر و ریا، مظلوم نمائی، بهانه جوئی و لجبازی، برخوردهای توام با خشم و خشونت و.... در کودکان بزرگتر این حالت به صورت تسلیم شدن، طبق مذاق دیگران حرف زدن، تن دادن به خواسته های مشروع و نامشروع دیگران، رشوه دادن، فرار و گریز از خانواده، فریبکاری، جارو جنجال به راه انداختن و... دیده می شود. این حالت گاهی به صورت برتری طلبی، سلطه جوئی، انحصار خواهی و در صورت عدم توفیق در آن به صورت عزلت طلبی و انزواجوئی است که خود از مکانیسم های دفاعی مختلف در سر راه انتخاب و گزینش افراد است. در کل اینان سعی دارند از غیرطریق عادی و طبیعی نظر دیگران را به سوی خود جلب کرده و موجبات امنیت روانی را برای خویش فراهم کنند.. این اصلی کلی است، به هنگامی که آدمی در طریق وصول به هدف اساسی و زیربنائی خود دچار بن بست و مانعی شود از طریق غیرمشروع در این رابطه اقدام خواهد کرد.
حالات اینان
کودکان مهرطلب حالات مختلفی را از خود بروز می دهند و آنکس که طالب مهر است با زبان حال خود این تمنا را نشان می دهد. آن حالات عبارتند از:
- حالات بیمارگونه به خود گرفتن تا والدین او را بپذیرند و مورد حمایت قرار دهند.
- حالت تسلیم در برابر تمناهای غیرمشروع که این خود منشأ لغزش ها و انحرافات است.
- حالت تصنع و بدلی به خود گرفتن که در مواردی می تواند جلوه ای از نفاق و دوروئی باشد.
- حالت بی اشتهائی که والدین را دلواپس خود کند تا بیایند و به غذا تشویقش کنند و از راه نیاز به محبت او را تأمین کنند.
- حالت عنادآمیز و پرخاشگری برای آنهائی که در جلب محبت خود را محروم یافته اند.
- حالت برتری طلبی و سلطه جوئی تا در معرض دیدها و بر سر زبانها باشد.
- حالت پرخاش و اعتراض باز هم برای افرادی که در شرایط فوق هستند.
- حالت خودخوری و انزوا جوئی، و عزت طلبی و حسرت خوردن و آه و افسوس.
- و بالاخره حالت رنجوری و ناراحتی و نگرانی برای آنها که قادر به دفاع از حقوق خود نیستند.
رفتار و صفات آنان
اینان گاهی رفتار غیرعادی از خود بروز می دهند و به زحمت می توانند سازش اجتماعی داشته باشند. رفتار برخی از آنان بسیار زننده است حتی حالت دلقکی دارند و این خود حاکی از احساس بیچارگی عمیق و ضعفی فوق العاده و احساس سرشکستگی و بلاتکلیف است. اینان به نظم و ترتیب خود علاقه ای ندارند، حتی لباس خوب نمی پوشند. زمینه را به گونه ای فراهم می آورند که قابل ترحم باشند، میل به رنج کشی و غصه خوری و حزن و دلشکستگی در آنان وجود دارد. احساس تعلق در آنان شدید است، حالت اتکائی در آنان قوی است، حالت تسلیم و فداکاری در آنان شدید است. اینان جرأت و شهامت کافی ندارند، از انتقاد می پرهیزند، اهل پذیرش تحکم و فرمان نیستند و خود هم تحکم نمی کنند، ابراز لیاقت برای رسیدن به هدف در آنان مشاهده نمی شود. تظاهری مبالغه آمیز به رأفت، دوستی، میل به همکاری، نشان دادن سخاوت و شرافت دارند. از ویژگی هایشان کیفیت اجباری و اضطراریشان به محبت است و این نشان می دهد که تحت فشار اضطراب قرار دارند. نوعی عطش اجباری به محبت احساس می کنند و این احتیاج را با هیجان توأم می سازند. به هنگامی که از همه جا سرخورده شدند سعی دارند به خواب پناه برند و لحظه ای خود را فراموش کنند و این حکایت از عدم اعتماد و ضعف عصبی دارد.
خواسته ها و انتظارات
اساس همه مهرطلبی ها ضعف و زبونی است و او در این امر اصرار و ابرام دارد. گمان او این است که در جنگلی از آدمیان است و در بین آنها خوار و ذلیل است و همه قصد حمله به او را دارند، همه می خواهند او را اذیت و آزار کنند. مهرطلب در شرایطی است که خود را قادر نمی بیند از عهده همه کارها برآید و یا بتواند خود را نیکو اداره کنند، بدین نظر از دیگران توقع محبت و حمایت دارد. این توقع بی قید و شرط است، خودخواهانه و بدون منطق است. محبت برای آنها چون هواست، بدون آن نمی تواند زنده بماند. می خواهد از هر جهت و بدون علت، خواستنی و دوست داشتنی باشد. رفتارش مورد تایید قرار گیرد، همه به او محتاج باشند و در برابر او اظهار عجز و لابه کنند. او ممکن است گاهی خدمتی انجام دهد تا در سایه آن بیشتر مورد توجه قرارگیرد. تمایل به رنج کشی، غصه خوری، بیماری، احساس بدبختی، حالت اتکائی، حتی احساس گناه بر اثر یک اشتباه و خطا خود حکایت از این امر دارد. گاهی برعکس آنان انتظار دارند که مورد سرزنش قرار گیرند و یا کسی به آنها اعتراضی کند و یا در معرض ستمی قرار گیرند و احساس مظلومیت کنند و در سایه این امر بیشتر به جلب محبت موفق شوند. توقع شان بیش از حد است و این توقع فوق العاده چه ها که نمی کند.
کوشش و تلاش او
کوشش و تلاش او را بنگرید. او برای دستیابی به مهر و محبت به هر اقدامی تن در می دهد، به هر سرخ و سفیدی دست دراز می کند. هرکاری را حاضر است انجام دهد تا مورد تأیید و محبت قرار گیرد. اینان برای دستیابی به محبت تن به اسارت می دهند، ذلت را می پذیرند، تنهائی و رنج را قبول می کنند و....غرض این است که در این رابطه از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند و در آنگاه که در این زمینه توفیقی نیابند ممکن است به یکی از دو حالت دچار شوند:
- گریه، تشویش، اضطرلب، خودخوری......
- اقدام به امری که در آن مساله انتقام مطرح باشد.
بسیاری از کودکان خردسال در برابر محرومیت ها گریه می کنند، اشک می ریزند، بغض پیدا می کنند در آنان هیجان و اضطراب به چشم می خورد. گاهی ممکن است دچار دلسردی و سرخوردگی گردند. جا تر کردن برایشان مطرح است و گاهی ممکن است در شرایطی قرار گیرند که عزت و شرافتشان به خطر افتد. گاهی ممکن است خود را به تغافل زنند و در برابر امور تجاهل کنند، راه سردی و بی تفاوتی در پیش گیرند، به امور بی اعتنا گردند، راه تصمیم گیری درست را فراموش کنند.