از جمله آداب حضرت رسول (ص) در پوشیدنی ها و متعلقات آن یکی همان است که غزالی در کتاب احیاء العلوم نقل کرده که رسول خدا (ص) هر قسم لباسی که برایش فراهم می شد می پوشید، چه لنگ، چه عبا، چه پیراهن، چه جبه و امثال آن، و از لباس سبز رنگ خوشش می آمد، و بیشتر لباس سفید می پوشید و می فرمود: «زنده های خود را سفید بپوشانید و مرده های خود را هم در آن کفن کنید.» و بیشتر اوقات قبایی را که در جوف آن لایه داشت می پوشید، چه در جنگ و چه در غیر آن، و برای آن حضرت قبایی بود از سندس که وقتی آن را می پوشید از شدت سفیدی به زیبائیش افزوده می شد، و تمامی لباسهایش تا پشت پایش بلند بود، و إزار را روی همه لباسها می پوشید و آن تا نصف ساق پایش بود. و همواره پیراهنش را با شال می بست و چه بسا در نماز و غیر نماز کمربند آن را باز می کرد، و آن حضرت عبایی داشت که با زعفران رنگ شده بود، و بسیار اتفاق می افتاد که تنها همان را به دوش گرفته و با مردم به نماز می ایستاد، کما اینکه بسیار می شد که تنها یک کساء می پوشید بدون چیزی دیگر.
برای آن حضرت کسایی بود که بار لائیش پشم بود و آن را می پوشید و می فرمود: «من هم بنده ای هستم و لباس بنده ها را می پوشم.» علاوه بر این، دو جامه دیگر هم داشت که مخصوص روز جمعه و نماز جمعه اش بود، و بسیار اتفاق می افتاد که تنها یک سر تا سری می پوشید بدون جامه دیگر و دو طرف آن را در بین دو شانه خود گره می زد، و غالبا با آن سر تا سری بر جنازه ها نماز می خواند و مردم به آن جناب اقتدا می کردند، و چه بسا در خانه هم تنها با یک إزار نماز می خواند و آن را به خود می پیچید و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ می انداخت و چه بسا که با همین إزار در آن روز مجامعت کرده بود، و نیز چه بسا نماز شب را با إزار اقامه می کرد و آن طرفش را که طره داشت به دوش می افکنده و بقیه اش را هم به روی بعضی از زنان خود می انداخت و با این حالت نماز می گذاشت. نیز آن حضرت کساء سیاه رنگی داشت که آن را به کسی بخشید، ام سلمه پرسید: «پدر و مادرم فدایت باد کساء سیاه شما چه شد؟» فرمود: «به دیگری پوشاندمش.» ام سلمه عرض کرد «هرگز زیباتر از سفیدی تو در سیاهی آن کسا ندیدم.»
انس می گوید: «خیلی از اوقات آن حضرت را می دیدم که نماز ظهر را با ما، در یک شمله (قطیفه کوچک) می خواند در حالتی که دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) همیشه انگشتر به دست می کرد، و بسیار می شد که از خانه بیرون می آمد در حالی که نخی به انگشتری خود بسته بود تا به آن وسیله به یاد کاری که می خواست انجام دهد بیفتد، و با همان انگشتر نامه ها را مهر می کرد و می فرمود مهر کردن نامه ها بهتر است از تهمت، خیلی از اوقات شب کلاه، در زیر عمامه و یا بدون عمامه به سر می گذاشت و خیلی از اوقات آن را از سر خود برمی داشت و به عنوان ستره پیش روی می گذاشت و به طرف آن نماز می کرد، و چه بسا که عمامه به سر نداشت تنها شالی به سر و پیشانی خود می پیچید، رسول خدا (ص) عمامه ای داشت که آن را "سحاب" می گفتند، و آن را به علی (ع) بخشید، و گاهی که علی (ع) آن را به سر می گذاشت و می آمد رسول خدا (ص) می فرمود علی دارد با "سحاب" می آید.»
همیشه لباس را از طرف راست می پوشید و می گفت: «الحمد لله الذی کسانی ما اواری به عورتی و اتجمل به فی الناس؛ حمد خدایی را که مرا به چیزی که عورتم را به آن پنهان کنم و خود را در بین مردم به آن زینت دهم پوشانید.» و وقتی لباسی از تن خود بیرون می کرد از طرف چپ آن را از تن خارج می نمود، و هر وقت لباسی نو می پوشید، لباس کهنه اش را به فقیری می داد و می گفت: «هیچ مسلمانی نیست که با لباس کهنه خود مسلمانی را بپوشاند و جز برای خدا نپوشاند مگر اینکه آنچه را که از او پوشانیده از خودش در ضمانت خدا و حرز و خیر او خواهد درآمد، هم در دنیا و هم در آخرت.» آن حضرت زیراندازی از پوست داشت که بار آن از لیف خرما بود، و در حدود دو ذراع طول و یک ذراع و یک وجب عرض داشت، و عبایی داشت که آن را هر جا که می خواست بنشیند دو تا کرده و زیرش می گسترانیدند، و غالبا روی حصیر می خوابید.
از عادت آن جناب یکی این بود که برای حیوانات و همچنین اسلحه و اثاث خود اسم می گذاشت، اسم پرچمش "عقاب" و اسم شمشیری که با آن در جنگ ها شرکت می فرمود "ذوالفقار" بود، شمشیر دیگرش "مخذم" و دیگری "رسوب" و یکی دیگر "قضیب" بود، و قبضه شمشیرش به نقره آراسته بود، و کمربندی که غالبا می بست از چرم و سه حلقه نقره بان آویزان بود، اسم کمان او "کتوم" و اسم جعبه تیرش "کافور" و اسم ناقه اش "عضباء" و اسم استرش "دلدل" و اسم دراز گوشش "یعفور" و اسم گوسفندی که از شیرش می آشامید "عینه" بود، آفتابه ای از سفال داشت که با آن وضو می گرفت و از آن می آشامید و مردم چون می دانستند که آفتابه آن جناب مخصوص وضو و آشامیدنش است از این رو کودکان را به عنوان تیمن و تبرک می فرستادند تا از آن آفتابه بیاشامند و از آب آن به صورت و بدن خود بمالند، بچه ها هم بدون پروا از آن جناب چنین می کردند.
در جعفریات از جعفر بن محمد از آبای گرامش از علی (ع) روایت کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) از شب کلاه هایی به سر می گذاشت که با دوخت خط خط شده بود.» تا آنجا که فرمود: «برای آن حضرت زرهی بود که به آن می گفتند ذات الفضول و سه حلقه از نقره داشت یکی از جلو و دو تا از عقب.» الی آخر.
در کتاب عوالی است که روایت شده رسول خدا (ص) عمامه سیاهی داشت که گاهی به سر می گذاشت و با آن نماز می خواند. (روایت شده که بلندی عمامه آن جناب به قدری بود که سه دور و یا پنج دور به سرش پیچیده می شد.) در کتاب خصال به سند خود از علی (ع) نقل می کند که در ضمن حدیث "چهار صد کلمه" فرموده: «لباس پنبه ای بپوشید که لباس رسول خدا (ص) است، چه آن جناب لباس پشمی و مویی نمی پوشیدند مگر به جهت ضرورت.» علامه ی طباطبایی ره: «این روایت از صدوق نیز بدون ذکر سند نقل شده و همچنین صفوانی آن را در کتاب التعریف نقل کرده و با همین روایت معنا روایتی که قبلا گذشت که آن جناب لباس پشم می پوشید روشن می شود و منافاتی هم بین آن دو نیست.»
در فقیه به سند خود از اسماعیل بن مسلم از امام صادق (ع) از پدرش (ص) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) عصای کوچکی داشت که در پائین آن آهن به کار برده شده بود، و آن جناب به آن عصا تکیه می کرد و در نماز عید فطر و عید اضحی آن را به دست می گرفت.»
در کافی به سند خود از هشام بن سالم از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «انگشتر رسول خدا (ص) از نقره بود.» و در آن کتاب به سند خود از ابی خدیجه نقل کرده که گفت: امام صادق (ع) فرمود: «نگین انگشتر باید که مدور باشد همانطور که نگین رسول خدا (ص) چنین بود.» و در خصال به سند خود از عبدالرحیم بن ابی البلاد و از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) دو انگشتر داشت به یکی از آنها نوشته بود: "لا اله الا الله محمد رسول الله" و به دیگری نوشته بود: "صدق الله".» نیز در آن کتاب به سند خود از حسین بن خالد از ابی الحسن ثانی (ع) نقل می کند که در ضمن حدیثی فرمود: «رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین و حسن و حسین و همه ائمه معصومین (ع) همیشه انگشتر را به دست راست خود می کردند.» در مکارم از امام صادق از علی (ع) نقل کرده که فرمود: «انبیاء (ع) پیراهن را قبل از شلوار می پوشیدند.»
از جمله آداب آن حضرت درباره مسکن و متعلقات آن یکی همان مطلبی است که ابن فهد در کتاب التحصین خود گفته که: «رسول خدا (ص) از دنیا رفت در حالتی که خشتی روی خشت نگذاشت.» در کافی به سند خود از سکونی از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی در تابستان بیرون می رفت روز پنج شنبه حرکت می کرد و اگر در زمستان می خواست از سرما برگردد روز جمعه برمی گشت.»
از کتاب العدد القویة تالیف شیخ علی بن الحسن بن المطهر برادر مرحوم علامه حلی (رحمة الله علیه) از حضرت خدیجه (ع) نقل شده که فرمود: «رسول خدا (ص) وقتی به خانه وارد می شد ظرف آب می خواست و برای نماز تطهیر می کرد، آن گاه برمی خاست دو رکعت نماز کوتاه و مختصر اقامه می کرد، سپس بر فراش خود قرار می گرفت.» در کافی به سند خود از عباد بن صهیب نقل کرده که گفت «از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود رسول خدا (ص) هیچ وقت بر دشمن شبیخون نمی زد.»
در کتاب مکارم می گوید: «فراش رسول خدا (ص) عبایی بود، و متکایش از پوست و بار آن لیف خرما، شبی همین فراش را تا نمودند و زیر بدنش گستردند و آن جناب راحت تر خوابید. صبح وقتی از خواب برخاست فرمود: این فراش امشب مرا از نماز بازداشت، از آن پس دستور داد فراش مزبور را یک تا برایش بگسترانند، و فراش دیگری از چرم داشت که بار آن لیف، و هم چنین عبایی داشت که به هر جا نقل مکان می داد آن را برایش دو طاقه فرش می کردند.»
نیز در کتاب مکارم از حضرت ابی جعفر (ع) نقل کرده که فرمود: «هیچ وقت رسول خدا (ص) از خواب بیدار نشد مگر آنکه بلافاصله برای خدا به سجده می افتاد.» از جمله آداب آن جناب در امر زنان و فرزندان است که در رساله محکم و متشابه سید مرتضی (علیه الرحمه) است، چه نامبرده به سندی که به تفسیر نعمانی دارد از علی (ع) نقل کرده که فرمود: «جماعتی از اصحاب، زنان و غذا خوردن در روز و خواب در شب را بر خود حرام کرده بودند، ام سلمه داستانشان را برای رسول خدا (ص) نقل کرد، حضرت برخاسته و نزد آنان آمد و فرمود: آیا به زنان بی رغبتید؟ من سراغشان می روم و در روز هم غذا می خورم و در شب هم می خوابم و اگر کسی از این سنت من دوری کند از من نخواهد بود.» در کافی به سند خود از اسحاق بن عمار از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «از اخلاق انبیاء دوست داشتن زنان است.» نیز در آن کتاب به سند خود از "بکار بن کردم" و عده بسیاری دیگر از ابی عبدالله (ع) نقل کرده که فرمود: «رسول خدا (ص) فرمود: روشنی چشم من در نماز و لذتم در زنان قرار داده شده.» در کتاب فقیه می گوید: «رسول خدا (ص) هر وقت می خواست با زنی تزویج کند کسی را می فرستاد تا آن زن را ببیند.»
در تفسیر عیاشی از حسین بن بنت الیاس نقل می کند که گفت: «از حضرت رضا (ع) شنیدم که می فرمود: خداوند شب را و زنان را برای آرامش و آسایش قرار داده، و تزویج در شب و اطعام طعام، از سنت پیغمبر است.»
در خصال به سند خود از علی (ع) نقل می کند که در ضمن حدیث (چهار صد کلمه) فرمود: «بچه های خود را در روز هفتم ولادت عقیقه کنید و به سنگینی موی سرشان نقره به مسلمانی صدقه دهید رسول خدا (ص) هم درباره حسن و حسین (ع) و سایر فرزندانش چنین کرد.»