معروف کرخی

ابومحفوظ "معروف بن فیروز" یا "معروف بن علی الکرخی" از موالیان امام هشتم شیعیان (ع) و زاهد مشهور و عارف معروف.
اهل کرخ که محله ای است در بغداد، در کشور عراق، که بیشتر اهالی آنجا یهود و شیعه غالی هستند.
پدرش: فیروز یا فیروزان که بنابراین اسم بنظر می رسد که ایرانی الاصل باشد، هرچند که برخی سیره نویسان گفته اند که این نام نصرانی اوست زیرا که مذهبش مسیحی و نصرانی بوده، به نوشته بعضی مورخین او از دربانان امام هشتم (ع) حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به شمار می رفت.
پدر و مادر معروف هر دو مسیحی مذهب بودند و از همین رو معروف را در سن کودکی (7 سالگی) نزد معلم نصرانی بردند تا تعلیم بگیرد. معلم به او می گفت: بگو تالث ثلثه؛ خدا 3 تاست؛ خدا یکی از سه اصل است (و این اشاره به عقائد نصرانی است که بنام اب، ابن، روح القدس؛ خدای سه گانه معتقدند) و معروف می گفت: بل هو الواحد؛ خدا یکی است. بلکه او خدای یگانه است. خدا یکی بیشتر نیست. معلم بر آشفته شد و او را به شدت زد. معروف فرار کرد و مدتی مخفی بود.
پدر و مادرش آرزو می کردند که ای کاش او به هر دینی که دوست دارد، نزد ما برگردد و ما با او در آن دین موافق و همراه خواهیم شد.
تا اینکه بر حسب ارشاد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) اسلام اختیار کرد و به خانه پدر و مادر بازگشت. دق الباب کرد، گفتند: کیست؟ گفت: من معروف هستم. گفتند بر چه دینی هستی؟ گفت: اسلام. پدر و مادش در همان حال مسلمان شدند. برخی علما گویند: نام علی را بعد از مسلمان شدن به پدر او داده اند و لذا وی به معروف بن علی و به سبب مذهب اصلی قبلی پدرش به ترسازاده نیز نامیده شده است.
حضرت رضا (ع) به او محبت و عنایت داشتند و آنچه که او یافت از برکت وجود آنحضرت و خدمت به ایشان بود. او خود می گوید «هرچه را که سابقا به آن اشتغال داشتم، ترک کردم مگر خدمت به مولایم علی بن موسی الرضا (ع) و به صورت دیگر: دورانی را در خدمت حضرت رضا (ع) گذراندم که در آن دوران همه چیز خود را از دست دادم، مگر خدمت آنحضرت که آنرا همه چیز خود می دانستم.»

معروف و معروفیه:
در هیچکدام از کتب رجالیه که به شرح حال هر یک از اصحاب و خواص و خدام و موالی ائمه پرداخته و احوالات مشاهیر و ثقات و ممد و حسین و مذمومین ایشان را نگاشته، نامی از معروف کرخی در مدح یا ذم تصریحا یا تلویحا ذکر نگردیده است. تا جاییکه علامه مجلسی رحمه الله علیه سمت دربانی او در درگاه امام هشتم (ع) را شدیدا انکار می کند.
اما: عرفا و صوفیه به او ارادتی فراوان دارند و عقیده مندند و گویند که: «محاسن او از شمارش خارج است، از بزرگانش دانسته و مستجاب الدعوه اش می گویند، کرامات زیادی به او نسبت می دهند، از موالیان و اصحاب امام هشتم (ع) و بلکه بعضی او را دربان آنحضرت می پندارند و گویند که: وی در مراتب سیر و سلوک و تجرید و تفرید بی نظیر است و باز گویند که: او استاد سری سقطی از عرفا و صوفیان مشهور و بزرگ که به دست معروف خرقه ولایت پوشیده و معروف هم بدست مبارک حضرت علی بن موسی الرضا (ع) ملبس به ولایت شده است.»
سید حیدر آملی نیز چنین نقل کرده که: «یک سلسله از عرفای صوفیه، سند طریقتی خودشان را به معروف کرخی رسانده و بواسطه او به حضرت رضا (ع) وصل شده اند و به این جهت به «معروفیه» شهرت دارند. معروفیه منشعب به چنین شعبه از جمله: نعمت اللهی و سقطیان و... بوده و این سلسله به ام السلاسل مشهور شده اند.
و بسیاری دیگر از سلاسل طریقت برحسب ادعای عرفا به او متصل و از او به حضرت رضا (ع) و از طریق آنحضرت به ائمه قبل از ایشان تا به حضرت پیامبر اکرم (ص) میرسد که به این جهت آنها را «سلسله الذهب» (رشته طلایی) می گویند: ذهبی ها چنین ادعایی دارند. (شهید مطهری)

معروف از منظر بزرگان
بالاجمال اینکه معروف امامی مذهب عابد و عارف و زاهد بوده و از اعلام پویندگان راه خدا و منقطعین به سوی اوست. اما سمت دربانی و صحابه بودنش بر حضرت رضا (ع) از نگاه بسیاری از بزرگان محل تردید و شک و موقعیتش مختلف می باشد.
1- علامه مجلسی رحمه الله شدیدا انکار کرده است.
2- شیخ محمدتقی شوشتری نیز در کتاب قاموس الرجال خود احوال او را بسیار مختصر و تقریبا خیلی سبک ذکر کرده، هرچند که مشی ایشان چنین است که به عرفاء به نظر تحقیر نگریسته و مطالب عرفانی را کوچک شمرند.
3- شیخ مامقانی در «تنقیح المقال» منصفانه فرموده که: «قول قوی اینست که این مرد امامی مذهب بوده زیرا تاریخ نویسان همه متفقند که او به دست مبارک حضرت رضا (ع) اسلام آورده و چون آن زمان تقیه ای در کار نبوده است، لذا باید کسی که بر دست او اسلام می آورد، امامی دوازده امام (اثنی عشری) بوده باشد. و خود شیخ پاسخ اشکالاتی که به معروف وارد شده در کتابش داده است.
4- گروهی از علماء سنی چون «قشری» تصریح می کنند که او مستجاب الدعوه و قبرش «تریاق مجرب» است.
صاحب تذکره الاولیاء گوید: اگر عارف نبودی معروف نبودی!
وی با «داوود طایی» مصاحب بود و «داود» در علم شاگرد ابوحنیفه و در طریقت مرید حبیب مرید «سلمان فارسی» بود.
روایاتی از او و در رابطه با او نقل شده که یکی از آنها را بیان می کنیم.
وی می گفت: «اقسموا علی الله براسی و اطلبوا احوائجکم؛ به سر من سوگند و قسم بخورید و حوائجتان را طلب کنید» و چون مردم از اینگونه تزکیه نفس متعجب می شدند، می گفت: «علت این کلامم اینست که: من مدتی سر خود را بر در خانه امام رضا (ع) نهاده ام». و روزی به سری سقطی همین را گفت که اگر حاجتی به خدای تعالی دارید او را به من سوگند بده.
سری گوید: من در رؤیا معروف کرخی را دیدم گویا در زیر عرش خدا بود و خدا به فرشتگان خود می گفت: کیست این؟ فرشتگان می گفتند: ای پروردگار تو از ما داناتری. حضرت باریتعالی خطاب نمود: «هذا معروف الکرخی سکر من حبی فلا یفیق الا بلقائی؛ این معروف کرخی است که از محبت من مست شده و به هوش نخواهد آمد مگر به لقاء من.»
از این داستانها در مورد او بسیار بیان شده است. وی قبل از رحلت امام هشتم (ع) از دنیا رفت. مورخین سال وفاتش را بین سالهای 200 تا 204 و 206 ه.ق گفته اند.
قبرش در بغداد مشهور و زیارتگاه عموم مردم است.
در معرض موت به او گفتند وصیتی بکن، گفت: «چون مردنم فرا رسید پیراهنم را صدقه دهید، می خواهم از دنیا برهنه روم؛ آنچنانکه به دنیا عریان آمدم.»


منابع :

  1. محمدعلی مدرس خیابانی- ریحانة الادب

  2. سید محمدحسین حسینی طهرانی- امام شناسی- ج 16 در پاورقی

  3. ابن خلکان اربلی- وفیات الاعیان- ج 3

  4. سید مصطفی حسینی دشتی- معارف و معاریف

  5. عطار نیشابوری- مصیبت نامه

  6. محمدتقی شوشتری- قاموس الرجال

  7. 7- خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/110994