کیسانیه و جریانات سیاسی

دور نخست؛ بازیگری سیاسی امویان و زبیریان

در دور نخست ماجرای کیسانیه، بازیگران اصلی نمایش نامه، امویان، زبیریان و هواداران آنها هستند و هدفشان از آن سناریو، از میان برداشتن و به بن بست رساندن قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی بوده است. آنان می خواستند شیعه را دچار تفرقه کنند و محبان اهل بیت را که طالب و خواستار بازگشت خلافت به آل بیت پیغمبر بودند، پراکنده سازند. این نمایش و صحنه سازی با قیام مختار آغاز گردید. دو گروه اموی و زبیری و پیروان و هواداران آنها، از نهضت مختار ناخرسند بودند؛ زیرا امویان می دیدند که مختار ثقفی دست پروردگان و جیره خواران آنان را در کوفه از دم تیغ می گذراند و به ویژه کشندگان حسین بن علی (ع) را که تحکیم کنندگان حکومت امویان مروانی بودند، از پا در می آورد.
و اما زبیریان! آنان نیز از قیام مختار دلخون بودند که پیشتر مردم کوفه با عبدالله زبیر بیعت کرده بودند ولی مختار عامل او را از کوفه بیرون کرده و دعوتش را بر اساس رضای آل محمد (ص) مطرح ساخت. پس شعار مختار مبنی بر رضای آل محمد و بازگشت خلافت به آل بیت، تنها شعاری بود که هر دو گروه اموی و زبیری را می آزرد و با وجود تضاد در این دو جریان نسبت به هم، مبارزه و محاربه با شعار مختار نقطه مشترک این دو گروه صرفا سیاسی شد آنان به اشتراک با نهضت مختار درافتادند.
در این دور از بازی کیسانی گری، افتراها و دروغهای وسیعی به مختار ثقفی زده شد: او به امامت محمد حنفیه معتقد است؛ خود را نماینده او در کوفه می شناساند و از سوی او مأمور قتل و قلع و قمع قاتلان حسین شهید (ع) می باشد؛ مختار مدعی است که بر او وحی نازل می شود؛ او قایل به رجعت و بداء است و از تخت علی بن ابی طالب (ع) چیزی مانند تابوت بنی اسرائیل پرداخته که پیشاپیش لشکر حمل می شود. و گفتند: مختار در حقیقت، نمی خواهد انتقام خون امام حسین (ع) را بگیرد بلکه هدفش تقرب به شیعه می باشد. و او به حب آخرت تظاهر می کند و در دل و باطن خویش، به دنبال دنیاست!
امویان و زبیریان با این تهاجم ناجوانمردانه و با آن دورغ پردازی های وقیحانه بذر شک و تردید در دل ها افشادند و جماعت از پیرامون مختار پراکندند و همین شبیخون تهمت و افترا، آن مرد دلیر و شجاع را تنها گذاشت و سبب قتل وی گردید و جو برای رقبای سیاسی او خالی گشت. بعدها که سلطه اموی مروانی دوام یافت، بسیاری از مورخان و نویسندگان قرون نخست، همان دروغ ها و افتراها را که کاملا جنبه سیاسی داشت و به قصد شکستن شعار و قیام ولایی مختار، شایع شده بود بدون تمحیص و ذکر راوی معتبر و شاهد صدق، در کتب خود آوردند و نسل به نسل نقل شده جزو مسایل تاریخ و کلام گردید.

دور دوم؛ بازیگری سیاسی رجال عباسی و پیروانشان

بازیگران نمایشنامه کیسانیه در دور دوم، رجال عباسی و مبلغان و داعیان به خلافت و حکومت ایشانند وهدف از این نمایش آن بوده که مردم ساده لوح ماوراء النهر و خراسان بزرگ را اقناع کنند که خلیفگان حضرت رسول (ص) اولاد عباس عموی پیامبرند و این مقام به واسطه ابوهاشم عبدالله فرزند محمد حنفیه به وصیت و نص امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب (ع) به آنان رسیده است. شروع این نمایش، در ابتدای تلاش عباسیان سیاه نامه برای تصرف کرسی خلافت است آنگاه که مخفیانه نقشه رسیدن به حکومت را می کشیدند و در پشت پرده، چنان طرحی را می ریختند.
در این سناریوی کیسانیه، پس از وفات ابوهاشم پسر محمد حنفیه در «حمیة» از سرزمین شام، کیش کیسانی بازسازی شد و عقیده به امامت محمد حنفیه دوباره مطرح گردید به زعم بازیگران این نمایشنامه، امام پس از محمد بن علی معروف به محمد حنفیه، فرزندش ابوهاشم عبدالله است و او به هنگام وفات، به زعیم عباسیان آن روز محمد بن علی بن عبدالله بن عباس وصیت کرده است. عباسیان، کیسانی گری را رواج دادند و قول به خلافت محمد حنفیه را از نو مطرح ساختند و گفتند: امام پس از علی بن ابی طالب (ع) محمد حنفیه بوده است.
آنان وصیتی بیرون آوردند و آن را به علی (ع) منسوب داشتند که امامت بعد از ابوهاشم پسر محمد حنفیه به محمد بن علی عباسی و پس از او به فرزندش ابراهیم امام و آنگاه به برادر او ابی العباس عبدالله سفاح و از او به برادرش منصور و... رسیده است. رجال عباسی بر این سناریو داعیانشان را تغذیه فکری و تبلیغی کرده و به شایعه پراکنی پرداختند و مردم ماوراء النهر و خراسان را که عمدتا ترک، دیلم و مغول بودند و از اسلام به عنوان یک دین، چیزی نمی دانستند و از لغت عربی هم بهره ای نداشتند، شدیدا تحت تأثیر قرار دادند و بدین وسیله مرام عباسیان که رسیدن به سلطه و قدرت سیاسی دینی بود، فراهم آمد.

دور سوم؛ بازیگری سیاسی مزدوران و جیره خواران

بازیگران و قهرمانان دور سوم کیسانی گری، مزدوران، جیره خواران و شعبده بازان حرفه ای اند و هدف شوم آنان عبارت بوده از: معارضه با عباسیان که مدعی بودند خلافت از ابوهاشم به ایشان رسیده است، متوقف کردن شیعه در اعتقاد به امامت امام غایب و ابطال امامت پس از او، و به طور کلی ایجاد تردید در عقاید شیعه و خدشه دار کردن سمعه تشیع و وارد کردن خرافات و سخنان سخیف و باطل به مذهب ایشان در شکل فرقه سازی های مختلف.
این دور هم در واقع، از روزی آغاز شد که عباسیان به بازسازی کیسانیه پرداختند و از دست امام سوم و یا پنجم این فرقه! ابوهاشم عبدالله ابن محمد حنفیه وصیت نامچه ای بیرون آوردند و در آن وصیتنامه جعلی، خلافتشان را به امام علی (ع) منسوب داشتند و از این طریق جاده پر پیچ و خم خلافت را برای خود کاملا هموار ساختند. عباسیان با این شگرد، خلافت و امامت را از فرزندان علی و نسل فاطمه زهرا (ع) گرفتند و پس از آن که در سایه تفکر کیسانی حنفی و از طریق ابوهاشم به هدف خود رسیدند آن وقت همان ارکان و اصول کیسانی گری ضلالت، کفر و زندقه، گردید.
در زمان منصور، شورشگران و معترضان علی الدوام رو به فزونی داشت و او با سفاکی تمام خون می ریخت و مخالفانش را می کشت تا به جایی رسید که خود او از اسراف در قتل بیمناک شد و به دنبال راه چاره ای دیگر رفت او به فکر تاسیس اداره ای افتاد به نام «دایره زندقه» همانند سازمان های مخوف امنیت حکومت های امروز. وظیفه آن، تفتیش، جستجو و کسب اطلاعات بود. منصور دوانیقی، مخالفان و معترضان خود را از این راه سرکوب می کرد بی آن که مستقیما به آدم کشی متهم شود. هدف این اداره در واقع، کفر زدایی و تعقیب ملاحده و زندیقان نبود، بلکه او با ایادی خود، مخالفان را شناسایی و متهم و نابود می کرد و در صورت ظاهر، با کفر و زندقه و الحاد مبارزه می نمود. (مذاهب ابتدعتها السیاسة، ص 44) تا جایی که موضوع به کیسانیه و فرقه های آن مربوط می شود بسیاری از آنچه به این مذهب و مردان آن نسبت داده شده، بافته خیال گردانندگان این دایره مخوف است و همان اندیشه ها و عقیده هایی که در کیسانیه دور دوم پلی بود برای رسیدن به حکومت و قدرت در این مرحله همه آنها کفر و الحاد شناخته می شوند و اشخاصی نه کم، به داشتن آن عقاید متهم و سپس تعقیب و به قتل می رسند. در این دوره، عقیده هایی مثل قول به تناسخ، حلیت محارم، تعطیل احکام، ابطال فرایض و اعتقاد به الوهیت برخی اشخاص و دیگر افکار سخیف و باطل به کیسانیه نسبت داده می شود.
آری، بعد از آن که حکومت و سلطنت عباسیان، استقرار یافت و از طریق نشر آرا و عقایدی به نام کیسانیه به اهداف خود رسیدند وضع دگرگون شد. مهدی عباسی پیروان خود را گرد آورد و آنان را بر انکار کیسانی گری و نفی اصول فکریی به نام کیسانیه، واداشت او به صراحت گفت: «امامت پس از پیامبر (ص) از آن عمویش عباس بن عبد المطلب بوده است و پس از وی فرزند او عبدالله بن عباس، امام بوده و او به پسرش علی بن عبدالله وصیت کرده و به همین ترتیب او هم خلافت را به پسرش محمد واگذاشته و از او به فرزند وی ابراهیم و سپس به برادرش ابوالعباس و از او به برادر وی منصور انتقال یافته و منصور هم پسرش مهدی را ولیعهد خود ساخت.»
به پندار او خلافت و امامت پس از رحلت رسول الله (ص) حق عباس و فرزندان او بوده و دیگران غاصب بوده اند. مهدی عباسی همان کیش کیسانیت را که درخانه جدش محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، آفریده شد و در آن زمینه وصیت نامچه ای از ابوهاشم مبنی بر همین پندار بیرون آورده شد. آری، همه آنچه را که به آن اهداف خلق کرده بودند، منصور مذهب ویرانگر و منحرف و نادرست خواند و پنداشت که ابوبکر و عمر و عثمان و علی (ع) و هر که کرسی خلافت را پس از پیامبر اشغال کرد، غاصب بوده اند. او پیرویش را از امامت محمد حنفیه رد کرد و آن را از اصل منکر شد. (فرق الشیعة نوبختی، ص 48)
این بود ماجرای کیسانیه در سه مرحله و دوره که به اختصار ذکر شد و آن گونه آغاز و آن چنان به انجام رسید. و این بود مذهب کیسانیه که در کتب تاریخ، در آن باره، سخن ها و حکایت ها، فراوان آورده اند و صاحبان ملل و نحل به مقاله ها و داوری های بلند و بالا در آن خصوص پرداخته اند.

انتساب فرقه کیسانیه در منابع ملل و نحل به شیعه

علمای دین شناس و محققان و نویسندگان ملل و نحل اعم از شیعه و غیر شیعه کیسانیه را با فرقه های مختلف و گوناگونش، شیعه پنداشته اند و در پوشش حمله به آن عقاید و آرای سخیف، در واقع، شیعه آماج حملات ناجوانمردانه و غیر منصفانه واقع شده است. نویسندگان در هر عصر و دوره ای با طرح آن سخنان انحراف آمیز و کلمات الحادی و ضد اخلاق، سمعه شیعه را زشت و تعالیم تشیع را به بدی یاد کرده و در واقع، حقانیت این آیین شریف را زیر سؤال برده اند. از این رو برای پرده برداری از این حقیقت و بیان این که تمام این بازی ها و سناریوها برای کوبیدن شیعه و بستن درگاه اهل بیت عصمت و طهارت شکل یافته است، به ذکر حقایق بیش از آنچه گفتیم نیازمندیم.
تا اینجا محرز گردید که کیسان و هویت او در رابطه با امام علی و فرزنش محمد و مختاربن ابی عبیده ثقفی، شخصیت عبدالله سبا را حکایت و تداعی می کند. نویسندگان و مؤلفان نوشتند: او مردی یهودی از اهالی صنعاء یمن بوده که در زمان عثمان خلیفه سوم، مسلمان شده و می گفت هر پیامبری وصیی دارد و وصی پیغمبر اسلام (ص)، علی (ع) است. جمعی از صحابه همچون: عمار، ابوذر غفاری، محمد بن حذیفه، محمد بن ابی بکر، صعصعة بن صوحان و عبدالرحمان بن عدیس به او گرویدند و او بود که ابوذر را در شام بر معاویه و در مدینه بر خلیفه مسلمانان عثمان می شورانید. او یهودیت را در پوشش اسلام نشر می داد و در آیین مزدک ایرانیان نیز متأثر بود و ابوذر را بر این اساس به سوسیالیزم واداشت! و از دیگر سو، دکتر علی وردی به نقل دکتر کامل شیبی می نویسد: «ابن السوداء همان عمار یاسر است و نسب او به سبا می رسد.» (کامل مصطفی شیبی، همبستگی میان تصوف و تشیع، ص 43)
و از جانب سوم، دکتر طه حسین می نویسد: «او شخصیتی موهوم، خرافی و خیالی است که هرگز وجود خارجی نداشته است. کیسان، قهرمان نمایشنامه کیسانیه نیز همانند عبد الله بن سبا، هویت قطعی ندارد و شخصی پنداری و خیالی است.»

هویت کیسانیه و زمان ظهور ایشان در منابع ملل و نحل

اما این که کیسانیه چیست و کی به وجود آمده؟ به گفته برخی، آن مذهبی است که پس از شهادت امیر مؤمنان علی (ع) پیدا شد و این، نظر نوبختی است. (فرق الشیعة، ص 23و 48) بنابر یک روایت از او و از شهرستانی و نیز به گفته دیگران، کیسانیه پس از شهادت امام حسین (ع) پیدا شده و شاید این نظر میان مورخان اتفاقی باشد. (الملل و النحل:1/ 148)
پس بنابر قول نخست، محمد حنفیه دومین امام از ائمه کیسانیه است و بنابر قول دوم، او چهارمین امام کیسانی است. (فرق الشیعة، ص 26) اما به نظر می رسد، کیسانیه یک مذهب ساختگی است که در زمان مختار خلق شده و پیش از آن که کاملا به بوته فراموشی سپرده شود توسط عباسیان تجدید و بازسازی شده است. آل عباس، آن مذهب را مذهب رسمی و حکومتی خود شناختند و سپس با دگرگونی اهداف و مصالح، آن مذهب متلاشی گردید و مهدی عباسی آن را از بیخ و بن انکار کرد و گرونده آن را کیفر داد. اما حقیقت آن است که کیسانیه در هر سه مرحله اش، دارای واقعیت خارجی نبوده است. (مذاهب ابتدعتها السیاسة فی الاسلام، ص 49)

نقد و بررسی هویت کیسانیه در نزد نوبختی

از علمای ملل و نحل عمده ترین کسانی که در باره کیسانیه سخن گفته اند، محمد بن موسی نوبختی از دانشمندان قرن سوم هجری در فرق الشیعه و محمد بن محمد نعمان مفید در کتاب الفصول المختاره و محمد شهرستانی در الملل و النحل و ابن حزم ظاهری اندلسی در الفصل و دیگران و چنان که پیش از این هم یاد کردیم هیچ کدام به سندی اشاره نکرده اند و آن چنان، سخن گفته اند که گویا خود، شاهد ماجرا بوده اند جز شیخ مفید رضوان الله علیه که فی الجمله به داستان بودن و عدم اثبات صحت آنها اعتراف فرموده است. نوبختی می نویسد: شیعیان پس از شهادت امیر مؤمنان علی (ع) چند فرقه شدند:
اول: عده ای عقیده پیدا کردند که آن حضرت کشته نشده و نمی میرد تا قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند. این فرقه سبائیه نامیده می شوند و پیروان عبدالله بن سبایند.
دوم: فرقه ای هم به امامت محمد بن حنفیه، معتقد شدند مختار بن ابی عبیده ثقفی رئیس این فرقه بوده و به همین سبب آنان را کیسانیه خواندند. نوبختی در اینجا عقایدی بس عجیب و سخنانی سخیف به او نسبت می دهد!
سوم: گروه سوم بر امامت حسن مجتبی (ع) استوار ماندند تا حوادث بعدی رخ داد و اختلالات سیاسی، اجتماعی فراوانی به وجود آمد. (فرق الشیعة، ص 21 و ص 53) در رد این سخنان نوبختی و غیر مستند و غیر واقعی بودن آنها کافی است به دیگر سخن او در همان کتاب توجه کنیم، او می نویسد:
شیعیان علوی که قایل به امامت علی بن ابی طالب (ع) بودند بر عقیده خود استوار ماندند و پس از شهادت او به امامت حسن و بعد به امامت حسین (ع) قایل بودند و بعد از شهادت امام حسین (ع) چند فرقه شدند:
1. عده ای به امامت علی بن حسین زین العابدین (ع) معتقد گشتند.
2. جمعی هم امامت را پس از شهادت امام حسین (ع)، تمام شده، تلقی کردند.
3. فرقه سوم، امامت را در اولاد امام حسن و امام حسین (ع) و نه در دیگر فرزندان علی (ع) منحصر دانستند. (فرق الشیعة، ص 21 و ص 53)
از این کلام دوم نوبختی برمی آید که شیعیان علی (ع) تا کنون امامی ها، زیدی ها و اسماعیلی هایند که آنان همگی امامت را در فرزندان امام حسن و امام حسین (ع) و نه دیگران می دانند پس سبائیه و یا کیسانیه کجایند؟!
نوبختی، ابتدا شیعه را در سبائیه و کیسانیه منحصر می کند و ندانسته شیعه را بر باد می دهد؛ زیرا اگر سبائیه بافته وهم و خیال و پندار باشد که هست چنان که محققانی مثل طه حسین و علامه سید مرتضی عسکری گفته و نوشتند و اگر کیسانیه هم پیشترها ورافتاده و منقرض شده اند پس در زمان خود نوبختی و یا شیخ مفید و یا ابن حزم و یا شهرستانی، شیعه ای وجود نباید داشته باشند و این سخنی است که مجانین بر سخافت آن خنده می زنند تا چه رسد به مردمان صاحب شعور و آگاه؛ زیرا شیعه امامی، زیدی و اسماعیلی؛ شرق و غرب را پرکرده و شمال و جنوب کره خاکی از وجود آنان مالامال است پس چگونه می توان به صحت سخن نوبختی در آن مورد اذعان داشت؟ (مذاهب ابتدعتها السیاسة فی الاسلام، ص 54 و 58)


منابع :

  1. دکتر طه حسین- على و بنوه- بحث جنگ صفین

  2. محمد عبد الغنى حسن- الشریف الرضى؛ نوابغ الفکر العربی- دار المعارف- مصر

  3. محمد بن حسین رضى- دیوان الشریف الرضى- وزارت ارشاد اسلامى- کنگره هزاره- 1406ه ق

  4. محمد بن محمد بن نعمان مفید- الفصول المختاره- چاپ کنگره هزاره 1413- قم

  5. محمد بن عبدالکریم شهرستانى- الملل و النحل- 1381ه ق- قاهره

  6. حسن بن موسى نوبختى- فرق الشیعه- نجف- 1355ه ق

  7. عبدالواحد انصارى- مذاهب ابتدعتها السیاسة فی الاسلام- اعلمى- بیروت

  8. کامل مصطفى شیبى- همبستگى میان تصوف و تشیع- ترجمه دکتر على اکبر شهابى- دانشگاه تهران- 1353ش

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/114142