در روایات آمده است که در روز رستاخیز بعد از این که به حساب اعمال بندگان رسیدگی شد مرگ را ذبح خواهند کرد که دیگر، مرگی نباشد بهشتی ها و جهنمی ها همه جاوید بمانند. و اما «ذبح موت» (بدین گونه است) که خدای متعال در روز قیامت آن را به صورت گوسفندی ظاهر می کند و حضرت یحیی (ع) می آید در حالتی که به دست او کاردی است، سپس آن گوسفند را به پهلو می خواباند و آن را ذبح می کند سپس گوینده ای با صدای بلند می گوید ای اهل بهشت شما برای همیشه در بهشت مخلد خواهید بود. و از این به بعد مرگ شما را نابود نخواهد نمود و ای اهل جهنم شما نیز همیشه در جهنم مخلدید و مرگ و نابودی برای شما نخواهد بود و در آن روز به جز اهل جهنم احدی در جهنم نخواهد بود و آن روز را «یوم الحسرة» نامیده اند، بدین جهت که آن روز به عنوان روز خلود هر دو طایفه در مقر خویش ظاهر و آشکار می گردد. (و نمایشگر این است که هر دو طایفه اهل بهشت و اهل جهنم در مقر خویش برای همیشه مخلدند. زیرا کلمه حسر به فتح سین به معنای ظهر یعنی آشکار گردیدن آمده است.)
پس اهل بهشت هنگامی که در دار دنیا مرگ را مشاهده می کنند که به سراغ آنان آمده است) بی اندازه مسرور و خوشحال می شوند و به او می گویند خدا قدم تو را برای ما میمون و مبارک قرار داده زیرا تو ما را از شرور و آلام زندگانی در دنیا رهایی بخشیدی و تو بهترین کسی هستی که اکنون بر ما وارد شده ای و نیکوترین هدیه ای هستی که خدا برای ما فرستاده است و اما اهل جهنم هنگامی که مرگ را به چشم خود می بینند که به سراغ آنان آمده است فوق العاده از مشاهده آن ترسان و نالان می شوند و به او می گویند تو بدترین چیزی هستی که بر ما وارد شده ای و ما بین ما و عیش و سرور و لذایذی که در دار دنیا داشتیم حایل گشتی. سپس می گویند با این حال امید است که ما را بمیرانی و از این زندگانی مقرون با رنج و آلام رهایی بخشی.
سپس درهای جهنم بر روی اهل جهنم به شدت بسته می شوند و هیچ گاه باز نمی شوند و جهنم بر اهل جهنم محیط و منطبق می گردد و برخی بر روی برخی دیگر قرار می گیرند تا فشار بر آنان بیشتر وارد گردد و شعله های آتش از شدت طغیان و غلیان از قعر جهنم به سطح بالا و از سطح بالا به قعر آن زیرورو می شوند و افراد گنه کار با شیاطین اغوا کننده آنان در وسط شعله های آتش جهنم همچون قطعات گوشت در دیگی که در زیر آن آتش انبوهی افروخته اند دیده می شوند همان طور که در آیه شریفه «یغلی فی البطون* کغلی الحمیم؛ چون مس گداخته در شكمها مى گدازد. همانند جوشش آب جوشان.» (دخان/ 45- 46) به آن اشاره شده است. پس جهنم اهل خود را (همچون قطعات گوشت توصیف شده) زیر و رو می کند و بالا و پایین می برد و برای تجدید عذاب، پوست های سوخته و گداخته شده به آتش را مجددا به پوست های تازه تبدیل می کند. همان طور که آیه شریفه «کلما خبت زدناهم سعیرا؛ هر بار كه آتش آن فرو نشيند شراره اى [تازه] برايشان مى افزاييم.» (اسراء/ 97) به آن دلالت می کند.»
اما «مأدبه» (به فتح میم و ضم دال که در لغت به معنای طعامی است که برای دعوت و ضیافت تهیه می شود و یا خوانچه ای که برای عروس ترتیب داده می شود) مجموعه ای است از طعام های گوناگون لذیذ و گوارا برای اهل بهشت و در آن مجموعه طعام، درمکه (به کسر دال و سکون راء) یعنی آرد سفید خالص (که دو بار در ظرفی مانند الک و یا غربیل بیخته و تصفیه شده است) نیز وجود دارد و اهل بهشت از آن طعام تناول می کنند و در همان زمان، اهل جهنم در یک مندبه (به فتح میم و سکون نون یعنی مجلس سوگواری و عزاداری) به دور هم می نشینند. پس اهل بهشت همواره در مأدبه ها (به عیش و سرور و خوردن طعام های لذیذ و گوارا مشغولند) و اهل جهنم در مندبه ها (به سوگواری و غم و اندوه دور یکدیگر جمع می شوند) و طعام اهل بهشت در مأدبه، خلاصه و عصاره ای است از کبد ماهی.
خلود یعنی جاوید، جاوید بودن بندگان در بهشت و یا دوزخ. ملاصدرا در شواهد الربوبیه در این باب گوید: اشراق شانزدهم: در بیان کیفیت خلود اهل جهنم که حقیقتا شایسته آنند در آن، این مسأله ای است بسیار مشکل که محل خلاف و نزاع ما بین علمای رسوم (و پیروان ظواهر آیات و نصوص روایات) و علمای کشف و شهود است، و همچنین مابین اهل کشف و شهود نیز اختلاف است در این که آیا عذاب و عقاب برای اهل عذاب و عقاب الی الابد ثابت و باقی است یا این که بالأخره در جهنم (پس از سال ها سوختن و گداختن در آتش) نوعی خلاصی و رهایی از عذاب و عقاب خواهد بود و نعیم الهی نصیب آنان خواهد شد و بالأخره مدت عذاب و عقاب آنان به زمانی منتهی خواهد گردید. ولی همگی بالاتفاق معتقدند به این که کفار (که اصولا معتقد به وجود خدا نبوده اند و ایجاد عالم را به طبیعت بی شعور و یا به دهر نسبت می دهند) برای همیشه در جهنم مخلد و گرفتار عذابند.
زیرا برای هر یک از بهشت که دار ثواب و جهنم که دار عقاب است اهل و سکنه ای است که باید آنجا را از وجود خویش پر کنند و سبب عمران و آبادی آن باشند. و ضمنا اصول و قوانین حکمت و فلسفه دال بر این است که قسر بر هیچ طبیعتی دوام و ثبات ابدی ندارد و این که برای هر موجودی غایت و نهایتی است که بالأخره روزی بدان خواهد رسید (و آن غایت در افراد بشر عبارت است از نیل به مرتبه کمال و رهایی از نقایصی که موجب بعد و حرمان و عذاب و عقابند) و رحمت الهی شامل هر چیزی است (و هیچ چیزی محروم مطلق از رحمت حق نخواهد بود) همان طور که در آیه شریفه «عذابی أصیب به من أشاء و رحمتی وسعت کل شی ء؛ عذاب من به هر کس که بخواهم می رسد و رحمتم بر همه چیز و همه کس گسترده است.» (اعراف/ 156) بدان تصریح شده است.
ولی در مقابل آن اصول، در نزد ما نیز اصول و قوانینی است که دلالت می کند بر این که جهنم و عذاب و آلام و شرور موجود در آن برای اهل جهنم دایمی و ابدی است همان طور که بهشت و نعمت ها و خیرات و لذایذ حاصل در آن برای اهل بهشت دایمی و ابدی است هر چند دوام در هر کدام به معنای دیگری است و شما خود می دانید که نظام دنیا (که پست ترین عوالم وجود است) استقرار نمی یابد مگر به وجود نفوسی دارای غلظت و شقاوت و قلوبی دارای شقاوت و قساوت که به حکم ذات و فطرت آغشته به غلظت و شقاوت و قساوت، مرتکب مظالم و تجاوز به حقوق و حدود و نوامیس دیگران می شوند که همه از خصوصیات و لوازم نظامی دنیوی است.
اگر همه مردم با داشتن نفوسی پرهیزگار و دل هایی ترسان از عقاب الهی اهل سعادت بودند (و هیچ گونه ظلم و شقاوت و قساوت و تعدی و تجاوزی در دار دنیا نمی بود) هر آینه نظام دنیا به علت نبودن افرادی ظالم و ستم کار و مرتکب اعمالی مناسب با سازمان این نظام از قبیل فراعنه و دجال صفتان و انسان های شیطان صفت فریبنده و مکار و نفوس بهیمیه ای مانند جهال کفار، مختل و معطل می گردید. (زیرا هر چند بسیاری از اعمال و افعال آنان ظلم و طغیان و گناه و عصیان است ولی در عین حال مناسب با نظام دنیا و حفظ حدود و پاره ای از ضروریات حیات دنیوی است)
در حدیث آمده است که خدا می فرماید «انی جعلت معصیة آدم سببا لعمارة العالم؛ من گناهان بنی آدم را سبب بقای نظام دنیا و موجب عمران و آبادی آن عالم قرار دادم.» و در قرآن مجید می گوید «و لو شئنا لآتینا کل نفس هداها و لکن حق القول منی لأملأن جهنم من الجنة و الناس أجمعین؛ اگر ما می خواستیم هر آینه راه هدایت و رستگاری را به هر نفسی نشان می دادیم و او را بدان رهبری می کردیم لکن سخنی به راستی و حقیقت گفته ایم و آن سخن این است که ما جهنم را از جن و انس پر خواهیم کرد و همه در آن جای و مأوایی دارند.» (سجده/ 13) لکن به اراده و قضای الهی لازم نافذ و مؤثر در قدر، حکم و فرمان الهی به وجود سعدا و اشقیا با هم ثابت و مبرهن گردید.
پس هنگامی که (طبق اصول و قوانین فلسفی) وجود هر طایفه ای (از سعدا و اشقیا) بر حسب قضای نافذ الهی و به مقتضای ظهور اسمی از اسمای ربانی (در مظهری از مظاهر مناسب با آن اسم) بوده باشد، بنابراین برای وجود آنها غایاتی طبیعی و منازلی ذاتی و فطری است و مسلم است که رجوع و بازگشت به امور ذاتی که فطری و جبلی اشیا و اشخاصند امری لذیذ و ملایم با طبع آن ها است، هر چند مدت طولانی و زمان بسیاری از آن غایات مفارقت داشته و زمان طویلی (یعنی از آغاز خلقت تا ظهور روز قیامت) مابین آن اشیاء و غایات طبیعی و منازل فطری و سکونت و استقرار در آنها حایل و فاصل شده باشد و خدای متعال به جمیع اسما در جمیع مقامات و مراتب (عالیه و متوسطه و سافله) وجود تجلی می کند و از تجلی او در هر مقام و مرتبه ای مظهری از مظاهر اسما و صفات به عرصه وجود قدم می نهد.
پس او هم رحمن است (که به مقتضای این اسم و رحمت رحمانیه فیضش عام و شامل کلیه موجودات است) و هم رحیم است (که به مقتضای این اسم و رحمت رحیمیه، مراحم و عنایاتی خاص نسبت به اهل سعادت و سلاک راه حقیقت دارد) و او هم عزیز است (که به مقتضای این اسم بر او رنگ لطف و عفو وجود و کرم تکیه می زند و هر مستعدی را به آن چه شایسته او است می رساند) و هم قهار است (که به مقتضای این اسم هر عاصی و متخلفی را کیفر می دهد).
یکی از اهل کشف و شهود (محیی الدین عربی در کتاب فتوحات مکیه) می گوید روز قیامت هر کدام از اهل بهشت و جهنم داخل در مقر خود می شوند اما سعدا و اهل بهشت به فضل و کرم خدا نه بر اساس اعمال و افعال نیک و طاعات و عبادات زیرا گفته اند «العبد و ما فی یده کان لمولاه؛ بنده و آن چه که در دست او است متعلق به مولای او است.» پس بنده از خود چیزی ندارد و مالک هیچ چیزی نیست تا به واسطه آن استحقاق دخول در بهشت و کرامت الهی پیدا کند) و اما اشقیا و اهل جهنم به حکم عدل الهی (که مقتضی کیفر و تعذیب بنده متخلف است. و هر طایفه به سبب اعمال نیک و بد خود در بهشت و یا جهنم وارد می شوند و به علت نیت و قصد ادامه اعمال و افعال خویش در بهشت و یا جهنم مخلد می شوند نه به سبب تعداد اعمال و افعال.