آیاتی از قرآن در مورد اختیار انسان

مساله جبر و اختیار از قدیمى ترین مسائلى است که در میان دانشمندان مطرح بوده گروهى طرفدار آزادى اراده انسان و گروهى طرفدار جبر بوده اند و هر کدام دلائلى براى اثبات مقصد خود ذکر کرده اند. این وجدان عمومى و فطرت همگانى که یکى از روشنترین دلائل اختیار است به صورتهاى گوناگونى در زندگى انسان تجلى مى کند. اصل آزادى اراده فطرى همه انسانها، موافق وجدان عمومى بشر است، نه تنها عوام که همه خواص و همه فلاسفه در عمل چنینند و حتى جبریها در عمل اختیارى هستند «الجبریون اختیاریون من حیث لا یعلمون!» و جالب اینکه قرآن کریم نیز کرارا روى همین مساله تکیه کرده نه تنها در آیات مورد بحث مى فرماید: «فمن شاء اتخذ الى ربه مابا؛ هر کس بخواهد مى تواند راهى را به سوى پروردگارش برگزیند» (نبا/ 39) بلکه در آیات دیگر نیز روى مشیت و اراده انسان بسیار تکیه کرده است از جمله:
1- «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به انسان نشان دادیم خواه پذیرا شود و شکرگزار گردد یا مخالفت کند و کفران نماید» (دهر/ 3).
2- و در آیه 29 سوره کهف مى فرماید: «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر انا اعتدنا للظالمین نارا؛ هر کس مى خواهد ایمان بیاورد و هر کس نمى خواهد راه کفر پیش گیرد ولى بدانند ما براى کافران آتش عظیمى فراهم ساخته ایم».
3- و نیز در آیه 29 دهر مى خوانیم: «ان هذه تذکرة فمن شاء اتخذ الى ربه سبیلا؛ مسلما این تذکرى است، هر کس بخواهد راهى به سوى پروردگارش انتخاب مى کند».
4- ذیل آیه 20-21 سوره فصلت: «حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ* وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ تا چون بدان رسند گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه می‏كرده ‏اند بر ضدشان گواهى دهند* و به پوست (بدن) خود می‏گويند چرا بر ضد ما شهادت داديد میگويند همان خدايى كه هر چيزى را به زبان درآورده ما را گويا گردانيده است و او نخستين بار شما را آفريد و به سوى او برگردانيده میشويد» و فهرست وار به گواهان قیامت اشاره مى شود: نخست ذات پاک خداوند که مى فرماید هر عملى را انجام مى دهید ما شاهد و ناظریم: «وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا؛ و هيچ كارى نكنيد مگر اينكه ما بر شما گواه باشيم» (یونس/ 61). سپس پیامبران و اوصیا هستند: «فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا؛ پس چگونه است (حالشان) آنگاه كه از هر امتى گواهى آوريم و تو را بر آنان گواه آوريم» (نساء/ 41). و بعد از آن زبان و دست و پا و به طور کلى اعضاى پیکر انسان: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ در روزى كه زبان و دستها و پاهايشان بر ضد آنان براى آنچه انجام میدادند شهادت می‏دهند» (نور/ 24) و دیگر فرشتگان: «وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ؛ و هر كسى مى‏ آيد (در حالى كه) با او سوق‏ دهنده و گواهى ‏دهنده ‏اى است» (ق/ 21) و آیات دیگر و سپس زمینى که انسان روى آن زندگى مى کند و اطاعت و گناه از او سر مى زند: «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا؛ آن روز است كه (زمين) خبرهاى خود را باز گويد» (زلزال/ 4). آیات فوق در توصیف این فرشتگان مى گوید آنها بزرگوار و در نزد پروردگار والامقامند تا انسانها بیشتر مراقب اعمال خویش باشند زیرا هر قدر ناظر بر اعمال انسان شخصیت والاترى داشته باشد انسان بیشتر از او ملاحظه مى کند و از انجام گناه شرمنده تر مى شود. تعبیر به کاتبین در آیه 11 سوره انفطار که می فرماید: «کراما کاتبین؛ فرشتگان بزرگواری که نویسندگان اعمال شما هستند»، در حقیقت تاکیدى است بر این معنى که آنها به حافظه قناعت نمى کنند بلکه دقیقا مى نویسند و ثبت مى کنند و به این ترتیب هرگز چیزى از آنها فوت نمى شود و صغیر و کبیر را ثبت مى کند. تعبیر به «یعلمون ما تفعلون؛ آنچه را انجام مى دهید آنها مى دانند» (انفطار/ 12) باز تاکید مجددى است بر این حقیقت که آنها از همه اعمال شما بدون استثنا آگاهند و نوشتن آنها بر اساس همین آگاهى است. تمام این تعبیرات بیانگر اختیار و آزادى اراده انسان است، چرا که اگر آدمى اختیارى از خود نداشت گماردن این همه مامورین ثبت و ضبط اعمال و اینهمه هشدار و اخطارها هدف و مفهوم صحیحى نخواهد داشت.
5- خداوند می فرماید: «فما لهم لا یؤمنون* و اذا قرىء علیهم القرآن لا یسجدون؛ پس چرا آنان ایمان نمى آورند؟!* و هنگامى که قرآن بر آنها خوانده مى شود سجده نمى کنند؟!» (انشقاق/ 20-21). مرحوم طبرسى در مجمع البیان از آیات اخیر این سوره اولا اصل اختیار و آزادى اراده را استفاده مى کند چرا که ملامت بر ترک سجده و ترک ایمان، در مورد افراد مجبور، از خداوند حکیم قبیح است و اینکه مى فرماید: «فما لهم لا یؤمنون* و اذا قرىء علیهم القرآن لا یسجدون» دلیل روشنى است بر مساله اختیار.
6- در جای دیگر می فرماید: «ثم السبیل یسره؛ سپس راه را براى او آسان ساخت» (عبس/ 20). راه تکامل پرورش جنین در شکم مادر و سپس راه انتقال او را به این دنیا سهل و آسان نمود. این نکته نیز قابل توجه است که مى فرماید راه را براى انسان آسان ساخت و نمى فرماید او را مجبور بر پیمودن این راه کرد و این خود تاکید دیگرى بر مساله آزادى اراده انسان و اختیار است.
7- خداوند می گوید مشرکان گفتند اگر خدا مى خواست ما آنها را هرگز پرستش نمى کردیم این خواست او بوده است که ما به پرستش آنان پرداخته ایم!: «و قالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم؛ و میگويند اگر (خداى) رحمان می‏خواست آنها را نمى‏ پرستيديم» (زخرف/ 20). این تعبیر ممکن است به این معنى باشد که آنها معتقد به جبر بودند و مى گفتند هر چه از ما صادر مى شود به اراده خداوند است و هر کارى انجام مى دهیم مورد رضایت او است یا اینکه اگر اعمال و عقائد ما مورد رضاى او نبود باید از آن نهى مى کرد و چون نهى نکرده است دلیل بر خشنودى او است! در حقیقت آنها براى توجیه عقائد فاسد و خرافى خود دست به خرافات دیگرى مى زدند و براى پندارهاى دروغین خود دروغهاى دیگرى به هم مى بافتند در حالى که هر کدام از دو احتمال بالا مقصود آنها باشد فاسد و بى اساس است. درست است که در عالم هستى چیزى بى اراده خدا واقع نمى شود ولى این به معنى جبر نیست زیرا نباید فراموش کرد که خدا خواسته است ما مختار و صاحب آزادى اراده باشیم تا ما را بیازماید و پرورش دهد.
8- خداوند در جای دیگر می فرماید: «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون* أولئک أصحاب الجنة خالدین فیها جزاء بما کانوا یعملون؛ کسانى که گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت به خرج دادند نه ترسى براى آنهاست و نه غمى دارند* آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى مانند این پاداش اعمالى است که انجام مى دادند» (احقاف/ 13-14) و در آخرین آیه مورد بحث مهمترین بشارت را به موحدان نیکوکار مى دهد و مى فرماید: آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى مانند. این به پاداش اعمالى است که انجام مى دادند «جزاء بما کانوا یعملون» تعبیر «جزاء بما کانوا یعملون» از یکسو دلیل بر این است که بهشت را به بها مى دهند و به بهانه نمى دهند و از سوى دیگر اشاره به اصل آزادى اراده و اختیار انسان است.

اراده و اختیار بشر در انجام کارهای خود
بعضی افراد که فقط آیاتی را می بینند که می گوید همه چیز به اراده خداست، خیال می کنند که قرآن کریم چون فرموده همه چیز به اراده خداست پس قائل به اسباب و مسببات و از آن جمله قائل به اختیار و اراده بشر نیست، مخصوصا اروپائیها اغلب وقت درباره اسلام اظهار نظر می کنند، اسلام را العیاذ بالله یک دین جبری معرفی می کنند یعنی دینی که برای بشر هیچگونه اختیار و اراده ای قائل نیست ولی واضح است که این یک تهمت به قرآن است. من در کتاب انسان و سرنوشت این مسئله را تا اندازه ای بحث کرده ام. قرآن به شکلی عموم مشیت الهی و عموم قضا و قدر را قائل است که هیچگونه منافاتی بین آن و اختیار و اراده بشر نیست، از جمله آیاتی که مسئله اختیار و اراده بشر را به طور جدی مطرح فرموده است همین آیه و چند آیه بعدی است، می گوید: «ذلک بما قدمت ایدیکم؛ اين (عقوبت) به خاطر كار و كردار پيشين شماست» (آل عمران/ 182 و انفال/ 51) نمی گوید این به موجب اعمال شماست که بگوییم ما اختیار داشتیم یا نداشتیم، می گوید به موجب کارهایی که به دست خودتان یعنی به اراده و اختیار خودتان بدون هیچ اجباری انجام دادید، خدا شما را مختار و آزاد آفرید: «فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر؛ هر که می خواهد یعنی به اختیار خودش ایمان آورد و هر که می خواهد کفر بورزد» (کهف/ 29)، «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به بشر نمودیم، این دیگر به خود او بستگی دارد که شاکر باشد یا کافر» (انسان/ 3).


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 26 صفحات 66 و 227 و 39 و ج 21 صفحه 33

  2. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25926