نمونه هایی از کشف و شهود در احادیث

روایاتی که دلالت بر وجود کشف و شهود منبع مهم، این معرفت می کند کم نیست، و به اصطلاح اهل حدیث در حد «استفاضه» است، احادیث زیر نمونه هائی از آن است:

1- در تاریخ جنگ احزاب چنین آمده است که روزی در اثناء حفر خندق اطراف مدینه (به عنوان یک وسیله دفاعی در مقابل تهاجم لشکر مشرکان) قطعه سنگ سخت و بزرگی پیدا شد که جنگجویان اسلام نه قدرت حرکت آن را داشتند، و نه هیچ کلنگی در آن اثر می کرد، مسلمانان به پیامبر اکرم (ص) خبر دادند و آن حضرت شخصا وارد خندق شد، کلنگ را بر مغز سنگ کوبید، قسمتی از آن متلاشی شد، و برقی از آن جستن کرد، پیغمبر اکرم (ص) تکبیر پیروزی گفت، مسلمانان نیز همگی تکبیر گفتند. بار دیگر ضربه شدید دیگری بر سنگ فرود آورد، بخش دیگری از آن متلاشی شد و برقی جستن کرد، پیغمبر(ص) تکبیر گفت و مسلمانان نیز تکبیر گفتند. سومین بار همین کار تکرار شد و باقیمانده سنگ متلاشی گشت، و باز پیامبر (ص) و مسلمانان تکبر گفتند. «سلمان» می گوید از آن حضرت دلیل این تکبیرها را پرسیدم و او فرمود: در میان برق اول سرزمین «حیره» و «قصرهای شاهان ایران» را مشاهده کردم! و جبرئیل به من بشارت داد که امتم آنها را فتح می کنند، در برق دوم قصرهای سرخ رنگ شام و روم نمایان گشت، و جبرئیل به من بشارت داد که امتم آنها را نیز فتح می کنند، در برق سوم قصرهای صنعا و یمن را دیدم و باز جبرئیل به من خبر داد که امتم آنها را فتح خواهند کرد، بشارت باد بر شما ای مسلمانان! البته منافقان آن روز نتوانستند این حقائق را باور کنند، و از در سخریه و استهزاء در آمدند و گفتند: راستی عجیب است، او از مدینه دارد قصرهای شاهان ایران و و روم و یمن را بشارت می دهد در حالی که هم اکنون در چنگال مشتی عرب گرفتار است، چه سخن بی اساسی؟! ولی حوادث آینده ثابت کرد که آنچه پیامبر (ص) در آن شهود خاص با چشم دید، عین واقعیت بود. ممکن است کسانی مشاهده و رویت را در اینجا بر معنی مجازی آن حمل کنند، ولی دلیلی ندارد که ما مرتکب مجاز شویم در آنجا که حمل بر معنای حقیقی  ممکن است.

2- در داستان جنگ موته (جنگی که میان مسلمانان و لشکر روم شرقی در شمال شبه جزیره در گرفت) چنین می خوانیم که امام صادق (ع) فرمود: ( هنگامی که مسلمانان به فرماندهی جعفربن ابیطالب برای جنگ با سپاه روم به «موته» رفته بودند) روزی پیامبر در مسجد بود، ناگهان پستیها و بلندیها در برابر او مسطح گشت، چنانکه جعفر را ( در میدان موته) مشاهده کرد که با کفار مشغول پیکار است، رسول خدا فرمود: جعفر کشته شد!  در بعضی از روایات تفصیل بیشتری در این زمینه وارد شده است که پیغمبر(ص) بعد از نماز صبح بر فراز منبر آمد، و صحنه جنگ موته را دقیقا برای آنها ترسیم کرد، و از شهادت «جعفر» و «زیدبن حارثه» و «عبدالله بن رواحه» به تفصیل سخن گفت، آن گونه که نشان می داد پیامبر(ص) صحنه پیکار را با چشم می دید، و جالب اینکه در تواریخ معروف آمده است که در ضمن این داستان می فرماید این هر سه شهید بر تختهائی از طلا به سوی جنت برده شدند، و من در تخت «عبدالله بن رواحه» مختصر کسر و کمبودی نسبت به تخت «جعفر» و «زید» دیدم، از آن سوال کردم، گفتند: آن دو نفر با عزم راسخ گام برداشتند، ولی این یکی مختصر تردیدی به خود راه داد، و بعد روانه شد ( در این قسمت روایت نیز پرمعنی است، و نمونه ای از شهود است).

3- در حدیثی در تفسیر آیه «و ان من اهل الکتاب لمن یومن بالله و ما انزل الیکم و ما انزل الیهم» آمده است که شأن نزول این آیه «نجاشی» سلطان «حبشه» است، هنگامی که از دنیات رفت خبر مرگ او را جبرئیل به رسول خدا رسانید، پیغمبر(ص) فرمود: بیرون آئید و بریکی از برادرانتان که در سرزمین دیگری از دنیا رفته است نماز بخوانید، یاران گفتند: او کیست؟ فرمود: نجاشی است. سپس رسول خدا (ص) به قبرستان بقیع آمد، و از مدینه، سرزمین حبشه در مقابل چشمش نمایان گشت، تابوت نجاشی را دید و بر آن نماز خواند!

4- در تاریخ زندگی مادر گرامی پیغمبر اکرم(ص) آمنه(ع) چنین آمده است که در آن هنگام که پیامبر اکرم(ص) را در رحم داشت فرشته ای به او گفت: تو آقای این امت را در رحم داری، هنگامی که متولد شد بگو: من او را به خداوند یگانه از شر هر حسودی پناه می دهم ، سپس نام او را «محمد» بگذار، این بانو در هنگام حمل مشاهده کرد نوری از او خارج شد و به وسیله آن نور قصرهای «بصری» را در سرزمین شام مشاهده کرد! این تعبیر نشان می دهد که حالت کشف و شهود برای غیر انبیا و امامان نیز امکان پذیر است.

5- در حدیث معروفی از امیرمومنان علی (ع) آمده است که می فرماید من روزی در یکی از باغات فدک بودم که به حضرت فاطمه (ع) منتقل شده بود، ناگهان زن بیگانه را دیدم که بی پروا وارد شد، در حالی که من بیلی در دست داشتم و مشغول کار بودم... گفت ای فرزند ابوطالب! حاضری با من ازدواج کنی و تو را از این بیل زدن بی نیاز کنم، و خزائن زمین را به تو نشان دهم تا در تمام عمر خود و بعد از آن برای فرزاندنت ثروت داشته باشی؟! گفتم: تو کیستی که از خانواه ات خواستگاریت کنم؟! گفت:من دنیا هستم! به او گفتم: برگرد و همسری غیر من انتخاب کن سپس این اشعار را خواندم ( مضمون اشعار این است که امام (ع) مردم را به شدت از فریب دنیا بر حذر می دارد، و آگاهی خود را ناپایدار بودن زندگی این جهان بیان می کند، و به او می گوید برو دیگری را فریب ده که من تو را به خوبی می شناسم). ممکن است بعضی این روایت را بر نوعی «تشبیه» و «تمثیل» و «مجاز» حمل کنند، ولی اگر بخواهیم ظاهر روایت را حفظ کنیم مفهومش این است که حقیقت دنیا در عالم مکاشفه به صورت زن زیبای فریبنده ای در مقابل امام(ع) ظاهر گشت و حضرت جواب رد به او داد. شبیه همین معنی با تفاوتهائی درباره حضرت مسیح و تجسم دنیا در برابر آن حضرت به صورت زن فریبکاری آمده است.

6- در حالات امام سجاد علی بن الحسین (ع) ( در آن هنگام که فتنه عبدالله بن زبیر، حجاز  را فرا گرفته بود و همه در فکر بودند که پایان کار به کجا می ر سد) آمده است که امام (ع) فرمود: من از خانه بیرون آمده بودم، به نزدیک دیواری رسیدم بر آن تکیه کردم ( و در فکر بودم) ناگهان مردی را دیدم که دو جامعه سپید در تن داشت و به من نگاه می کرد و گفت: «ای علی بن الحسین! چرا غمگین و محزونی؟ آیا غم دنیا می خوری که رزق خداوند برای خوبان و بدان آماده است. گفتم که نه غم دنیا نمی خورم، همین گونه است که می گوئی. گفت غم آخرت را می خوری که وعده خداوند حق است، سلطان قاهری (یا قادری) در آن داوری می کند. گفتم: نه غم این را نیز نمی خورم و همانگونه است که تو می گوئی. گفت: پس از چه اندوهناکی؟ گفتم: از فتنه «عبدالله بن زبیر» بیمناک هستم و اوضاعی که در میان مردم است. او خندید و گفت: ای علی بن الحسین! آیا هرگز کسی را دیده ای که خدا را بخواند و او جوابش ندهد ؟ گفتم: نه. گفت: هرگز کسی را دیده ای که توکل برخدا کند و او مشکل را کفایت نکند؟ گفتم: نه. گفت: هرگز کسی را دیده ای که از خدا تقاضائی کند، و خداوند به او عطاء نکند؟ گفتم: نه. او این سخنان را گفت و از نظرم ناپدید گشت!

7-در حدیث دیگری از همان امام (ع) آمده است که فرمود: «گویا می بینم قصرها و خانه های زیبا در اطراف قبر حسین(ع) بنا شده، و گویا می بینم که بازارها از هر طرف، اطراف قبر او را فرا گرفته است، شبها و روزها نمی گذرد تا اینکه از مناطق مختلف روی زمین به سراغ آن می آیند و این هنگامی است که حکومت بنی مروان منقرض می شود.»

8-در حالات  « حربن یزید ریاحی» در امالی صدوق چنین آمده است که می گوید: "لما خــرجت من الکوفه نودیت ابشریا خربا الجنه ، فقلت ویل للحریبشر بالجنه و هو یسیر الی حرب ابن  بنت رسول الله (ص) ؟!"، «هنگامی که از کوفه بیرون آمدم صدائی به گوشم خورد که ای حر بشارت باد بر تو به بهشت! به خودم گفتم: وای بر حر چگونه بشارت به بهشت داده می شود با اینکه او به جنگ پسر دختر رسول خدا (ص) می رود؟!

9- در حدیث معروف دیگری نیز درباره گفتگوی «ام سلمه» همسر پیامبر(ص) با امام حسین (ع) آمده است که حضرت سرزمین کربلا و محل شهادت خود را به او نشان داد.

10- در حالات علمای بزرگ و افراد با تقوی و مومنان راستین نیز داستانهائی در زمینه مکاشفات نقل شده است که ذکر آنها به طول می انجامد ولی باید گفت آنها نیز در حدی است که از شکل خبر واحد بیرون است و به اصطلاح به صورت خبر مستفیض در آمده و می تواند موید خوبی در این بحث باشد.


منابع :

  1. آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- از صفحه 267 تا 273

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401541