جاسوسی در فتح مکه
فارسی 3398 نمایش |مسلمانان از تصمیم پیامبر گرامی (ص)، دایر بر فتح مکه آگاه شدند، سران قریش در رأس آنان ابوسفیان به مدینه آمد و با پیامبر گرامی (ص)، تماس گرفت که پیامبر را از هر نوع واکنش بازدارد، ولی دیگر کار از کار گذشته بود، وقتی ابوسفیان شرایط را نامساعد دید بر شتر خود سوارشد و راه مکه را در پیش گرفت.
استتار و غافلگیری از اصول نظامی است و پیامبر گرامی (ص)، در نبردهای خود کاملا مقید بود که از این اصل بهره گیرد، و مردم مکه می دانستند، پیامبر روزی واکنش نشان خواهد داد و انتقام مظلومان قبیله ی «خزاعه» را خواهد گرفت اما از وقت و زمان آن آگاه نبودند برای عملی ساختن این اصل، تمام راههایی که به مکه منتهی می شد به دستور پیامبر تحت مراقبت قرار گرفت، تا خبر حرکت سپاه اسلام را کسی به مردم مکه اطلاع ندهد، هنوز سپاه اسلام حرکت نکرده بود که امین وحی، پیامبر را از خیانت مسلمانان ساده لوحی به نام «حاطب بن ابی بلتعه» آگاه ساخت و یادآور شد که او نامه ای به وسیله ی زنی به نام «ساره» به مردم مکه نوشته و آنها را از آمادگی مسلمانان بر فتح مکه آگاه ساخته است.
«ساره» از خوانندگان و نوحه سرایان مشهور قریش بود، پیش از جنگ بدر بازار او چه در شادی و چه در عزا گرم و داغ بود ولی پس از غزوه ی بدر، که نوحه سرایی ممنوع گردید، و بساط شادی نیز به نوعی چیده شد او از فرط بیچارگی به مدینه آمد، پیامبر گرامی (ص)، از او پرسید «آیا اسلام آورده ای؟»
گفت: «نه.»
«از مکه هجرت کردی؟»
گفت: «نه.»
«پس برای چه آمده ای؟»
گفت: «از فرط بدبختی و گرسنگی.»
پیامبر گرامی (ص)، به فرزندان عبدالمطلب دستور داد که پوشاک و خوراک در اختیار او قرار دهند.
رسول گرامی (ص) آماده حرکت به سوی مکه بود در این موقع حاطب بن ابی بلتعه با «ساره» تماس گرفت و با پرداخت ده دینار او را اجیر کرد که نامه ی وی را به سران قریش برساند پیامبر گرامی (ص)، پس از اطلاع از جریان، علی (ع) و عمار و زبیر و طلحه را مأمور کرد که هر چه سریع تر مسیر ساره را پی گیرند و او را دستگیر و نامه را پس بگیرند، آنان در سرزمین «خلیقه» او را دستگیر کردند وقتی نامه «حاطب» را طلبیدند وی سخت انکار کرد وقتی با تهدید علی (ع) روبرو شد نامه را از لا به لای موی سر خود در آورد و تسلیم علی (ع) کرد در این موقع همگی به مدینه بازگشتند و نامه را تسلیم پیامبر گرامی (ص)، نمودند، پیامبر گرامی (ص)، به دنبال «حاطب» فرستاد و گفت «نامه ی خود را می شناسی؟»
گفت: «آری.»
فرمود: «هدفت از نوشتن نامه چه بود؟»
وی در پاسخ گفت «از روزی که اسلام آورده ام کفر نورزیدم، ولی همه ی مهاجران، در مکه کسانی را دارند که از بستگان آنها حمایت کنند، ولی من کسی در آنجا ندارم از این جهت خواستم تظاهر به خدمت کنم تا شاید بستگانم را آسیب نرسانند ولی من می دانستم که خدا عذاب خود را بر سر آنها فرو می ریزد، و نامه ی من، آنها را نجات نمی دهد.»
پیامبر گرامی (ص)، از ساده لوحی «حاطب» آگاه شد و پوزش او را پذیرفت و عمربن خطاب خواهان اعدام او گردید، ولی پیامبر گرامی (ص)، با پیشنهاد او به خاطر اینکه او از مجاهدان «بدر» بود موافقت نکرد، و در این مورد آیات یاد شده در زیر نازل گردید که دربر گیرنده ی یک رشته دستورات اخلاقی و سیاسی در اسلام است و ما مجموع آیاتی که در این زمینه در سوره ی «ممتحنه» نازل شده است دراین بخش نقل می کنیم:
«یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم أولیاء تلقون إلیهم بالمودة و قد کفروا بما جاءکم من الحق یخرجون الرسول و إیاکم أن تؤمنوا بالله ربکم إن کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی و ابتغاء مرضاتی تسرون إلیهم بالمودة و أنا أعلم بما أخفیتم و ما أعلنتم و من یفعله منکم فقد ضل سواء السبیل؛ اى کسانى که ایمان آورده اید دشمن مرا و دشمن خودتان را دوستان خود مگیرید، آیا مراتب دوستى خود را به ایشان تقدیم مى کنید با اینکه به شریعتى که براى شما آمده و حق است کفر مى ورزند و نیز رسول و شما را به جرم اینکه به خدا، پروردگارتان ایمان آورده اید بیرون مى کنند؟! اگر براى رضاى من و جهاد در راه من مهاجرت کرده اید نباید آنان را دوست خود بگیرید و پنهانى با ایشان دوستى کنید چون من بهتر از هر دانایى مى دانم چه چیزهایى را پنهان مى دارید و چه چیزهایى را اظهار مى کنید و هر کس از شما چنین کند راه مستقیم را گم کرده.» (ممتحنه/ 1)
«إن یثقفوکم یکونوا لکم أعداء و یبسطوا إلیکم أیدیهم و ألسنتهم بالسوء و ودوا لو تکفرون؛ اگر کفار به شما دست پیدا کنند دشمنان شما خواهند بود و دست و زبان خود را به آزار شما دراز خواهند کرد و آرزومند آنند که شما هم کافر شوید.» (ممتحنه/ 2)
منـابـع
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 7 صفحه 41
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها