ادله و مستندات نبوت و رسالت حضرت لوط علیه السلام
فارسی 4041 نمایش |حضرت لوط (ع)
حضرت لوط (ع) چنان که ظاهر امر نشان میدهد، در بابل به دنیا آمد، و پس از اعتقاد به حقانیت آیین ابراهیم (ع) از مبلغین و مدافعین این آیین بود، و در این مسیر به مقام ارجمندی از نبوت و رسالت رسید.
از امام باقر (ع) نقل شده فرمود: «حضرت لوط در میان قوم خود سی سال سکونت کرد و آنها را به سوی خدا دعوت نمود و از عذاب الهی برحذر داشت. لوط پسر خاله ابراهیم (ع) و برادر ساره همسر ابراهیم بود. ابراهیم و لوط (ع) هر دو پیامبر مرسل و هشدار دهنده بودند.» به هر حال طبق آیات و روایات می توان مستندات نبوت حضرت لوط را به شرح ذیل ذکر نمود:
خداوند می فرماید: «و إن لوطا لمن المرسلین؛ ولوط از رسولان (ما) است.» (صافات/ 133) آیه شریفه با صراحت تمام مى فرماید حضرت لوط (ع) پیامبر و فرستاده خداوند است چنانکه در تفاسیر نیز بدین شکل بیان شده است:
1- «و ان لوطا لمن المرسلین؛ همانا لوط از مرسلان است.» یعنى لوط یکى از رسولانى است که خداوند او را فرستاده تا به طاعت او دعوت کند و به امر توحید مردم را آشنا گرداند.
2- و به درستى که لوط (بن هاران) از پیامبران فرستاده شده است.
3- (و ان لوطا) و به درستى که لوط بن هاران (ع) که برادرزاده ابراهیم (ع) بود (لمن المرسلین) از جمله فرستاده شدگان است به سوى اهل سدوم.
4- از جمله رسولان، لوط فرزند برادر ابراهیم خلیل (ع) است که به همراهى ابراهیم (ع) از شهر بابل به سوى شام عزیمت نمود و در شهر سدوم سکونت نمود و در سه قریه دیگر که نزدیک آن بود قیام به دعوت مردم آن سرزمین نمود.
دریافت، حکمت، نبوت و علم و دانش
خداوند در قرآن می فرماید: «و لوطا اتیناه حکما و علما و نجیناه من القریة التى کانت تعمل الخبائث انهم کانوا قوم سوء فاسقین؛ و لوط را (به یاد آور) که به او حکومت و علم دادیم و از شهرى که اعمال زشت و کثیف انجام مى دادند رهایى بخشیدیم چرا که آنها مردم بد و فاسقى بودند.» (انبیاء/ 47)
آیه شریفه بیانگر آن است که لوط فرزند هاران برادرزاده ابراهیم (ع) در شهر بابل به سر مى برد و پس از محکومیت ابراهیم که از بابل به سوى سرزمین شام تبعید و اخراج گردید، لوط نیز به همراه ابراهیم (ع) به سوى شام روان شد پروردگار به وى نیروى حکمت موهبت فرموده و به مقام نبوت نائل گردید و در شهر سدوم سکونت نمود اما هنگامى که ساکنان آن سرزمین در اثر اصرار به عمل زشت محکوم به هلاکت گردیدند پروردگار لوط پیامبر و دخترانش را از آن سرزمین خارج نمود و سپس آن شهر را واژگون کرد.
یا مقصود از «حکم» حکمت است یا نبوت و یا اینکه مقصود این است که خداوند او را حاکم در میان مردم نمود براى فصل خصومت و دانش مورد نیازش را نیز به او عطا کرد (بنابراین بیان مقصود از «حکم» یا نبوت است یا حکمت و یا قضاوت). و نیز گفته اند مقصود از حکم نبوت و علم شریعت است.
نیز گفته اند، مفسران درباره کلمه (حکم) در این آیه شریفه اقوالى دارند، بعضى فرموده اند: منظور از این حکم مقام پیامبرى است و برخى گفته اند: مقصود از آن، قضاوت و داورى است و گروهى معتقدند که معناى آن: عقل و خرد مى باشد و چون هر پیامبرى داراى همه آنچه گفته شد مى باشد، پس شاید بتوان گفت: حضرت لوط هم که یکى از انبیاء بزرگوار به شمار مى رود داراى همه این مقام هائى که گفته شد بوده است، و نیز کلمه (علما) شامل همه آن علوم مى شود که لایق و شایسته مقام یک پیامبر است و اهم آنها علم توحید و خداشناسى است، چرا که عصر آن بزرگوار، عصر بت پرستى بوده است.
من براى شما پیامبرى امین هستم
خداوند می فرماید: «کذبت قوم لوط المرسلین* اذ قال لهم اخوهم لوط الا تتقون* انى لکم رسول امین* فاتقواالله و اطیعون* و ما اسئلکم علیه من اجران اجرى الا على رب العالمین؛ قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند، هنگامى که برادرشان لوط به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمى کنید؟، من براى شما پیامبرى امین هستم، پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید، من در برابر این (دعوت) اجرى از شما نمى طلبم اجر من فقط به پروردگار عالمیان است.» (شعراء/ 160- 164)
قوم لوط پیامبران مرسل را تکذیب کردند به تکذیب لوط از آنجا که تکذیب لوط تکذیب ایشان بود، (اذقال لهم) چون گفت ایشان را لوط که برادر ایشان بود در نسب: «اى قوم آیا از خدا نمى ترسید و از عذاب او حذر نمى کنید؟ من شما را پیامبرى امین و با امانت و دیانت و معتمد بوده ام و همیشه صلاح کار شما را خواسته ام از خداى بترسید و طاعت من دارید که صلاح دین و دنیاى شما در این است. (و ما اسئلکم) و من شما را بر این سخن که مى گویم و پندى که مى دهم چیزى نمى خواهم مزد من بر خداى جهانیان است.»
نیز گفته اند قوم لوط (ع) (یعنى اهل مؤتفکات) مرسلین را یعنى پیامبرانى همچون ابراهیم (ع) و لوط (ع) و غیر ایشان از انبیاء سابق را. تکذیب کردند. و به بیان دیگر گفته اند: قوم لوط رسولان را تکذیب کردند، آنگاه که لوط برادرشان (برادر در شفقت و مهر نه در نسب) براى ایشان گفت: آیا از مخالفت فرمان خدا نمى ترسید (که بت مى پرستید) البته من (از جانب خدا) براى (هدایت) شما فرستاده شده ام و (در تبلیغ رسالت) امینم، پس، از مخالفت فرمان خدا بترسید و مرا اطاعت کنید و (سوء تفاهمى نشود که من طمعى به مال و زندگى شما دارم) من بر این دعوت هیچگونه مزدى از شما نمى خواهم و مزد من پروردگار جهان است و بس.
تکذیب انذارهاى لوط (ع)
در قرآن ذکر شده: «کذبت قوم لوط بالنذر* انا ارسلنا علیهم حاصبا الا ال لوط نجینا هم بسحر؛ قوم لوط انذارهای (پى در پى پیامبرشان) را تکذیب کردند، ما بر آنها تندبادى که ریگها را به حرکت درمى آورد فرستادیم (و همه را هلاک کردیم) جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم.» (قمر/ 33- 34)
قوم لوط تکذیب کردند بیم کنندگان را و وحى پیامبران را خاصه پیامبر خود را که لوط بود. ما بفرستادیم بر ایشان بادى سخت که سنگ ریزه برایشان مى ریخت و گفتند که (حاصب) خود سنگ است، یعنى ما برایشان سنگ بباریدیم. و نیز گفته شده است قوم لوط انذارهاى پى در پى پیامبرشان را تکذیب کردند «کذبت قوم لوط بالنذر» نذر جمع «انذار» به معناى تهدید و بیم دادن است و ذکر آن به صیغه جمع ممکن است اشاره به انذارهاى پى درپى این پیامبر بزرگ باشد که این قوم لجوج همه آنها را تکذیب کردند و با اشاره به انذار حضرت لوط (ع) و پیامبران پیش از اوست، زیرا دعوتهاى انبیاء همگى یک حقیقت را تعقیب مى کنند.
صراط مستقیم عبودیت
خداوند می فرماید: «واسمعیل والیسع و یونس و لوطا و کلا فضلنا على العالمین* ...* اولئک الذین اتیناهم الکتاب والحکم والنبوة؛ و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را و همه را بر جهانیان برترى دادیم. آنها کسانى هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان دادیم.» (انعام/ 86 و 89)
پروردگار همه پیامبران را در اثر روح قدسى و هدایت فطرى که به آنان ارزانى فرموده بر سلسله بشر فضیلت و برترى داده و آنها را از تعلیمات ربوبى و سروشهاى غیبى بهرمند نموده و آنان را صراط مستقیم عبودیت معرفى نموده و واسطه در فیوضات تکوینى قرار داده از این رو تعلیم و تربیت بشر را نیز به عهده آنان نهاده و هرگز فضیلت و مزیتى زیاده بر این تصور نمى شود، بر این اساس اهل ایمان و تقوى که از طریق آموزش در مکتب عالى قرآن به مقامى از کمال و استقامت در ایمان نایل مى شوند بر پیامبران و رسولان هرگز فضیلت و برترى نخواهند یافت، زیرا میزان در قرب به ساحت پروردگار طهارت روان و صفاى طینت و حسن سیرت و خلوص در عبودیت است و برحسب قابلیت ذاتى افراد پروردگار به پیامبران و رجال آسمانى، اقصى درجه صفاى طینت و خلوص نیت را موهبت فرموده، و آنان را در خطیر قدس و حاملین علم خود و حقیقت عبودیت قرار داده و وسایط فیوضات تکوینى به طور عموم و نسبت به سلسله بشر به خصوص معرفى نموده و آنان را از لغزش و پیروى از نیروى شهوت و غضب ایمن داشته و به نیروى عصمت و طهارت ذاتى مجهز نموده و در برابر این فضیلت بى مانند وظایف طاقت فرسائى به عهده آنان نهاده که با تمام نیرو و قدرتى که در اختیار دارند با شرکت و کفر مبارزه نمایند و از هیچ خطرى گریزان نشوند و در برابر هر پیش آمد ناگوارى صابر و بردبار باشند و در انجام وظیفه از فداکارى دریغ ننمایند که عذرى از آنان پذیرفته نیست و قدرت این چنین وظایفى را هرگز سایر افراد نخواهند داشت. (اولئک الذین آتیناهم الکتاب)
اوصاف دیگر پیامبران را بیان نموده و بر آنان منت نهاده است که زیاده بر الهامات غیبى و استقرار معرفت در قلوب آنان، کتاب آسمانى که مشتمل بر معارف الهى و احکام و وظایف عملى و نصایح است براى آنان فرستاده و تعلیم نمودیم که در دسترس مردم گذارند و مکتب تعلیم و تربیت بشر را بنا نهاده و خداپرستى را در جهان نشر دهند، و کتاب آسمانى را به پیامبرانى که پیرو آنان بوده اند نیز نسبت داده است مثلا الواح توریه بر موسى کلیم (ع) نازل شده ولى معارف و احکام آن را به سایر پیامبران مانند هارون، داود و سلیمان و زکریا و دانیال و یحیى (ع) نیز تعلیم و القاء فرموده است.
(والحکم): از جمله وظایف توان فرساى پیامبران دعوت به حق است که مردم را به خداپرستى بخوانند و احکام فردى و وظایف اجتماعى را به مردم اعلام نمایند و نیز در مورد اختلاف مالى و حقوقى بر حسب احکام آسمانى حکمیت و داورى نمایند و بالاخره منصب فرمانروایى از جانب پروردگار در جامعه بشر وظیفه پیامبران و اوصیاء آنها است... (والنبوة) نبوت عبارت از نیروى گیرنده تعلیمات غیبى است که بعضى افراد بشر به نام پیامبران در اثر موهبت روح قدسى با پروردگار ارتباط مى یابند.
نزول وحى بر لوط (ع)
خداوند در این باره می فرماید: «و قضینا الیه ذلک الامران دابرهولاء مقطوع مصبحین؛ و ما به لوط این موضوع را وحى فرستادیم که صبحگاهان همه آنها ریشه کن خواهند شد.» (حجر/ 66)
کلمه «قضاء» در آیه آنطور که گفته اند، معناى وحى را متضمن است و به همین جهت با لفظ «الى» متعدى شده. و منظور از «امر» امر عذاب است چون جمله «ان دابر هؤلاء مقطوع مصبحین» آن را تفسیر کرده و کلمه «ذلک» که براى اشاره به دور است عظمت خطر و وحشتناکى عذاب را مى رساند. و معناى آن این است که ما امر عظیم خود را نسبت به عذاب ایشان حتمى نمودیم در حالى که آن را از راه وحى به لوط اعلان نمودیم و گفتیم که نسل این قوم صبح این شب قطع شدنى و آثارشان از نسل و بنا و عمل محوشدنى است. و ممکن است چنین معنا کرد که ما وحى کردیم به لوط در حالى که عذاب قوم را حتمى کرده بودیم.
در پایان قابل ذکر است که یکى از نشانه ها نبوت دریافت وحى است، چنانکه در آیه شریفه تصریح شده است بر حضرت لوط (ع) وحى شده است بنابراین آیه شریفه مذکور مى تواند بر نبوت آن جناب دلالت داشته باشد.
منـابـع
ملا فتح الله کاشانى- تفسیر منهج الصادقین- جلد 8 ص 20- جلد 6 ص 475
سید محمدحسین الهمدانى- تفسیر انوار درخشان- جلد 14 ص 69، جلد 6 ص 9
ابوالفتوح رازی- تفسیر روض الجنان و روح الجنان- جلد 11 صفحه 77
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 16 ص 145، جلد 21 ص 46
ابوالمحاسن الحسینبن الحسن الجرجانى- تفسیر گازر- جلد 6 ص 137، جلد 9 ص 299
محمدجواد نجفى- تفسیر آسان- جلد 12 صفحه 303
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 23 صفحه 60
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 12 صفحه 270
عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
سایت اندیشه قم- مقاله زندگی حضرت لوط (ع)
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها