پیشینه و تاثیرات آیین بودا (در ایران)
فارسی 8618 نمایش |گزارش هاى مسافرهاى بودایى چینى
بقایاى باستان شناختى استوپه ها و دیرهاى بودایى در سراسر باکتریا یا خیلى از توصیفات اماکن بودایى ایرانى در گزارش هاى مسافرهاى بودایى چینى و جاهاى دیگر تکمیل مى شوند. مشهورترین اینها بى شک سیوان زانگ، رهرو بودایى چینى است که در اوایل قرن هفتم به امید پیدا کردن متن هاى معتبر سنسکریت و بردن آن به چین از طریق آسیاى مرکزى به هند سفر کرد. سیوان زانگ مى گوید در زمان او بلخ در حدود صد دیر بودایى و در حدود سه هزار رهبان داشت، که همه شان به مکاتب هینه یانه «گردونه کوچک» تعلق داشتند. گزارش او به اهمیت اقتصادى این دیرها، که غالبا مورد تهاجم ارتش هاى چادرنشین بودند، توجه دارد: بیرون شهر، رو به جنوبى غربى، دیرى هست معروف به نوه سنگارامه، که آن را یکى از شاهان پیشین این سرزمین ساخته است. این دیر را فقط استادان، که در شمال کوه هاى بزرگ برفى ساکن اند، و نویسنده هاى شاستره ها هستند، اشغال کرده اند و کارهاى ستایش انگیزشان را در آن ادامه مى دهند. پیکره اى از بودا اینجا هست که از گوهرهاى شاهوار مى درخشد، و تالارى که این پیکره در آن است آراسته به اشیاى گرانبهاى نفیس است. به این دلیل است که غالبا سرکرده هاى سرزمین هاى همسایه، که تشنه مال و منال بودند، به آن دستبرد مى زدند. این دیر پیکریى از ویشرونه دیوه دارد که با نفوذ معنویش، به شیوه هاى نامنتظر، از حریم دیر محافظت مى کند. تازگى ها پسر یه هوخان ترک گردنکشى پیش گرفت و در رأس سپاهى به قصد حمله به این معبد راه افتاد به این خیال که جواهرات و اشیاى گرانبهاى آن را تصاحب کند. موقعى که لشکرش در زمین باز نزدیک معبد اردو زد، شب ویشرونه دیوه به خوابش آمد و به او گفت: «زورت از کجاست که گستاخى کرده اى این معبد را ویران کنى؟» و بعد نیزه اش را به طرف او انداخت که به تنش فرورفت. خان، هراسان بیدار شد، و قلبش درد گرفت. خوابش را به همراهانش گفت، و بعد براى این که از گناهش توبه کند، به سمت معبد دوید تا کسب اجازه کند که پیش رهروان به جنایتش اقرار کند، اما پیش از آن که جوابى بگیرد مرد. بعد سیوان زانگ به شرح بقایاى ارزشمندى که در آن دیر بود ادامه مى دهد.
اشیاى مورد حرمت بودایى هاى محلى
اینها اشیاى مورد حرمت بودایى هاى محلى بود: در داخل دیر، در تالار جنوبى بودا، یک تشت شستشو هست که مال بودا بود. در حدود 9 لیتر گنجایش دارد و به رنگ هاى گوناگونى است که چشم را خیره مى کند. اسم بردن از طلا و سنگى که تشت از آن ساخته شده سخت است. دیگر، یک دندان بودا است که طولش یک اینچ دو و نیم سانت، و عرضش به اندازه هشت یا نه دهم اینچ، رنگش سفید مایل به زرد است؛ پاک و درخشان است. باز، یک جاروى بودا هست که از گیاه کاشه درست شده است. طولش 60 سانت و دورش هفت اینچ است. به دسته اش گوهرهاى گوناگون نشانده اند. انجمن هاى مؤمنان و پیش نشین ها در هر یک از شش روز روزه براى این سه بازمانده بودا پیشکش ها مى آورند. در نظر آنهایى که بیشترین ایمان را در وقت ات پرستش دارند از این اشیا جلال و شکوه مى تابد. اجتماع بودایى بلخ بیشتر مجذوب معجزات و آداب بود تا مجذوب آن نوع از پرورش فردى دل که بودا در اصل در یک هزاره پیش یا پیش تر تعلیم داده بود، اما این یقینا نامتعارف نبود. بنا به آن چه سیوان زانگ مى گوید، اصلا تعجبى ندارد که رهروان بلخ در به جا آوردن آداب رهبانى (وینیه) آن قدر بى نظم باشند «که به زحمت مى شد بین پارساها و گناهکارها فرق گذاشت». پیوندهاى تنگاتنگ رهروان بودایى و مقاماتى هاى حکومت هم در کتیبه اى که سر در معبد نوبهار را مى آراست تأیید مى شود. این کتیبه امروزه موجود نیست اما مسعودى، تاریخ نگار قرن دهم م آن را در مروج الذهب آورده است. بوداسف مى گوید: براى خدمت به دربار شاهان سه صفت لازم است: «فراست، شکیبایى و ثروت». و زیر آن یکى به عربى نوشته بود بوداسف خلاف گفته است. آزاده اى که یکى از این سه صفت را داشته باشد باید از آن دربار فرار کند». خاطره ثروت هاى افسانه اى و آرایشى که با معابد و پیکره هاى بودایى ایران شرقى همراه است در سنت شعرى ایرانى دوره هاى اسلامى حفظ شده است. این سنت شعرى اولین بار دقیقا در آن بخش از جهان ایرانى شکل گرفت که آیین بودا تا آمدن اسلام آنجا رواج داشت. «معشوق» یا، شاهد آرمانى شده اى که شاعران از او مى گویند، غالبا به شکل «بت ماه چهر» یا، ماه رخ، مه جبین، و مانند اینها (که بت، از نظر لغوى، همان بودا است) وصف مى شود، و گاهى با جزئیات دیگر مثل «سیم تن» بودن، که یادآور این واقعیت است که پیکره هاى بودا را غالبا با رنگ نقره اى مى پوشاندند. به نظر، ملکیان شیروانى «سرنمون شاعرانه بت در شعر فارسى نشانه به نشانه پاسخى است به سرنمون هنرى بوداى ایرانى شرقى». همین طور، خطاب شاعرانه «اى بت» بازمانده غیردینى خطاب مقدس بودایى اهو بودو است.
تأثیرات ایرانى در آیین بودا
آمیزش ظریف اندیشه هاى ایرانى با سنت رو به گسترش بودایى در متن اقوام ایرانى آسیاى مرکزى از هر جاى دیگرى آشکارترست، مثل سغدى هاى ماورالنهر و سکاهاى ختن. مثلا ترجمه هاى ختنى براى درمه، به معنى آیین بودا، اصطلاح ایرانى داته را به کار مى بردند. اصطلاح بودا، داتو بودا، داته یا قانون، آیین بودا را شاید بتوان با مزدا، داته (قانون مزدا) مقایسه کرد. همین طور متن هاى ختنى از مفهوم ایرانى خورنه، فر (ختنى فره) استفاده مى کنند که به معنى «خوشبختى اى که از پیروى راه بودا سرچشمه مى گیرد». هنر بودایى گندارى، گندهارى از دوره کوشانى گهگاه از نمادگرایى خورنه شعله هایى که از شانه هاى بودا یا هاله دور سرش بلند مى شود استفاده مى کنند. در کتیبه هاى آرامى آشوکا، نویسنده هاى بودایى ختنى و سغدى از به کاربردن اصطلاح دیوه پرهیز مى کردند. در ختن به جاى بانوخداى هندى شکوفایى، معادل ایرانى او را، یعنى شندره مته (سپنته ارمیتى) اسپندارمذ، اسفند را گذاشته اند. میثره، میترا در متن هاى بودایى سغدى دیده مى شود و به صورت پیکره اى همراه مجسمه کوچک تر دو مجسمه عظیم بودا در بامیان است؛ زروان، خداى ایرانى زمان، در یک جاتکه سغدى (داستان تولد بودا در تجسم ها یا زندگى هاى پیشین اش) به جاى برهمن به کار مى رود، حال آن که در چند متن ایندره خداى هندى، اورمزد مى شود. اما بودایى ها تماما با آیین زردشت همساز نبودند. آنها عمیقا از شمارى از اعمال زردشتى، از جمله ازدواج با همخون ها یا محارم، کشتن مرسوم حیوانات «بد» مثل مار و عقرب، و در هواى آزاد رهاکردن اجساد انتقاد مى کردند.
خدمات ایرانیان به معمارى بودایى
چارگوش درآوردن استوپه را بودایى هاى ایران شرقى از سنتى گرفتند که از پیش در معمارى مقدس آن ناحیه وجود داشت. این سبک بالاخره در سراسر جهان بودایى به صورت یک هنجار در آمد. خدمت دیگر ایرانى به معمارى بودایى، کندن غارهاى مقدس در دل سنگ بود، فنى که میراث معمارى خاکسپارى هخامنشى بود، که سراسر چین و هند در اماکن بودایى رواج پیدا کرد. معروف ترین نمونه ایرانى، دو مجسمه عظیم سنگ کند بودا در دره بامیان افغانستان اند، یکى که بلندیش 30 متر دیگرى 45 متر است، که تاریخ آن به قرن ششم، مى رسد. مجسمه بلندتر، که ظاهرا به آن رنگ سرخ زده بودند. در منابع قرون وسطایى و اسلامى به آن به شکل بوداى سرخ، و مجسمه کوچک تر به بوداى سفید اشاره مى شود، که احتمالا به این یکى رنگ سفید زده بودند. این دو مجسمه عظیم تا این اواخر باقى بود و رژیم متعصب طالبان در 2001 آنها را به صورت فاجعه آمیزى نابود کرد.
تأثیرات ایرانى در هنر بودایى
تأثیرات ایرانى در هنر بودایى معروف به مکتب گنداره هم دیده مى شود. این مکتب در دوره کوشانى در قرن هاى اول و دوم میلادى پیدا شد. پیکرتراشى و نقاشى تمثال هاى بودا از آن زمان به بعد پیدا مى شود و عموما آنها را پدید آمده از شکل هاى غربى، خصوصا یونانى، و تا حدى هم ایرانى مى دانند. یک ویژگى متمایز در هنر گنداره رواج نوى پیکره بوداسف است. بوداسف ها کسانى هستند که به میل خود رهایى شان را به تأخیر مى اندارند که شاید به دیگران کمک کنند که به مقصد رهایى برسند، بر اساس این اصل که «هیچ کس رستگار نمى شود مگر آن که همه رستگار شوند.»
چهره ها و مفاهیم ایرانى در نظام مهایانه
آرمان بوداسف با ظهور آیین بوداى مهایانه «گردونه بزرگ» همراه است، و این جنبشى بود که در شمال غرب هند پیدا شد و با مکاتب تثبیت شده به مبارزه برخاست (مکاتب نیکایه، که مهایانى ها به آن هینه یانه یا «گردونه کوچک» مى گویند)، و این کمى پیش از عصر مسیحى بود، مهایانى ها بیشتر با یکى دانستن شان با بعضى متن ها مشخص مى شوند، خیلى از متن ها را ظاهرا در ناحیه مرزى چندفرهنگى هندى ایرانى تألیف کرده بودند. بنابراین، پیداکردن چهره ها و مفاهیم ایرانى در نظام مهایانه چندان تعجب انگیز نیست. احتمالا مشخص ترین اینها بوداسف میتریه است که در آینده بودایى خواهد شد که به صورت یک منجى ظهور خواهد کرد. او لنگه روشن سوشیانت زردشتى است. میتریه معروف ترین چهره بوداسف است که در هنر گنداره دیده مى شود. بوداسف دیگر امیتابه، بوداى روشنایى، است که همان نشانه هاى زروان را دارد. سوم، اولوکیتشوره است، که در عناصر معینى با میترا اشتراک دارد. در اسطوره شناسى ختنى بودایى چهره کشیتى گربه دیده می شود، که در هیچ جاى دیگر جهان بودایى نیست. او راهنماى روان ها در گذشتن از همان «پل مرگ» (پل چینوت) است که طنین زردشتى دارد. درست همان طور که عناصر شمایل نگارى بودایى در ایران غربى پیدا مى شود، ویژگى هاى متعدد ساسانى هم در هنر بودایى شرق ایرانى دیده مى شود. یکى از اینها نقش گریفین است؛ دیگرى اردکى است که گردن بندى را نگه داشته است. در یک مجسمه قرن هفتمى بامیان، میتریه را این طور تراشیده اند که تاجى به سر دارد که شبیه تاج خسرو دوم پادشاه ساسانى است. هم چنین خیلى از بوداهاى بامیان روبان هایى به سبک ساسانى به موى شان بسته اند. بودایى هاى آسیاى مرکزى دوره کوشانى شروع کردند به ساختن استوپه به عنوان محل نگهدارى بقایاى بودا. به نظر مى رسد که معمارى خیلى از این بقاع را، که اجازه مى داد، زائران آن را طواف کنند، از معمارى آتشکده هاى زردشتى گرفته باشند. عمل تکریم بقاع با حلقه هاى گل، که در باکتریا رسم بود، ظاهرا استمرار آیینى بود که با بانو خداى ایرانى آناهیتا پیوند داشت.
تأثیرات ایرانى در آیین بودای چین
بازرگان ها و بشیرانى که آیین بودا را به آسیاى مرکزى و چین بردند بیشترشان پس زمینه ایرانى داشتند، خیلى ها پارتى بودند، در حالى که دیگران سغدى هایى بودند از جایى که حالا ازبکستان است، یا سکاهایى از ختن، از جایى که حالا چین غربى است. بازرگان ها و مسافرهاى دیگر مى بایست چندزبانه باشند، و به این معنى آنها غالبا مهارت شان را در ترجمه متن ها به کار مى بردند، خیلى از ترجمه هاى کتاب هاى بودایى از زبان هاى هندى به چینى کار مترجم هایى بود که اسم هاى ایرانى داشتند. از دوره تانگ به این طرف یکى از مردم پسندترین شکل هاى آیین بودا در چین معروف بود به مکتب پاکبوم که آموزه اش این بود که شخص براى رستگار شدن فقط مى بایست دم مرگ اسم بودا را به زبان بیاورد. آن وقت امیتابه، بوداى روشنایى، آن محب را به پاکبوم خوشبختى، معروف به سوکاوتى مى برد که جایى در غرب واقع بود. این ایمان رستگار شناختى چشمگیر مخالف رویکرد «خودت بکن» آیین بوداى آغازین نیکایه در هند است، و به نظر مى رسد که خیلى بیشتر مدیون سنت ایرانى است. در نمونه دیگر، در چین تانگ هر ساله وسیعا آیینى برگزار مى شد که در آن «ارواح گرسنه» نیاکان در گذشته را اطعام مى کردند، که این شبیه جشن همه روان ها یا جشن همه فروهرهاى فروردیگان بود؛ شاید آن آیین چینى از این جشن زردشتى گرفته شده باشد. این نظر ایواموتو یوتاکا ژاپنى است. به عقیده او اسم چینى این جشن (از طریق سغدى) از لغت ایرانى «روان» مى آید، و باز به نظر او آن حکایت رهایى که با آن همراه است که در آن رهبان پارسایى به اسم مولیان به میل خود به جهنم مى رود که مادر گناهکارش را نجات بدهد شکلى از اسطوره یونانى دیونوسوس و سمله است که ایرانى ها آن را به چین بردند.
ناپدید شدن آیین بوداى ایرانى
مغ هاى زردشتى در دوره ساسانى با پشتگرمى قدرت دولت مانع پیشرفت آیین بودا به غرب شدند. آیین بوداى ایرانى بیش از هر جاى دیگرى در شرق قدرت داشت، یعنى در جایى که حالا افغانستان شرقى است، که این خیلى از مرکز کنترل ساسانیان دور بود. این قلمروها را اعراب مسلمان در قرن هفتم فتح کردند. علاقه اعراب به این بود که زمام جاده هاى تجارى را به دست بگیرند آنها را مستقیما به میدان رقابت اقتصادى با بازرگان ها و دیرهاى بودایى کشاند. اشارات دشمن ستیز قرآن کریم به اعراب «بت پرست» مشرکین مکه زمان پیامبر به آسانى تبدیل به سلاح عقیدتى علیه بودایى ها شد که به خلاف مسیحى ها، یهودى ها، و زردشتى ها مشمول قانون اسلامى «اهل کتاب» نمى شدند. با تحکیم قدرت مسلمانان در ایران شرقى، بودایى ها شکار آسانى شدند، و به نظر مى رسد که تا قرن نهم سوم هجرى بیشتر بودایى هاى ایرانى دین شان را رها کرده، مسلمان شده بودند. با این همه، همان طور که غالبا در گروشهاى دینى دیگر هم دیده شده، بودایى هاى ایرانى که به اجتماع اسلامى پیوسته بودند، تأثیراتى را هم با خودشان آورده بودند. خاندان برمکى در نیمه اول قرن نهم در مقام وزیر عباسیان، زمام قدرت را در دستگاه خلافت به دست گرفتند. برمکیان در اصل متولى بقاع بودایى شهر بلخ بودند. نظر ریچارد بالیت این بوده است که این میراث هم پایگاه قدرت منطقه اى بودایى هاى قبلى را به برمکیان داده بود و هم حکومت مرکزى بغداد را قادر کرده بود که از طریق نفوذ برمکیان در ایران شرقى اعمال قدرت بکنند.
از صوفیه، ابراهیم ادهم (متولد حدود 790م)، صوفى مشهور قرن دوم هجرى از بلخ بود و از یک خاستگاه بودایى آمده بود. یکى از صوفى هاى «مست» (صاحب وجد) اهل سکر، یعنى بایزید بسطامى (متولد 874 م) در اصل شاگرد آموزگارى اهل سند بود، که در آن زمان هنوز ناحیه اى شدیدا بودایى بود. رد پاى بعضى اندیشه هاى بودایى را مى توان در فلسفه عرفانى اینها و صوفى هاى دیگر ایران شرقى گرفت. مثلا مفهوم «فنا» که با اصطلاحات «فنا فى الله» تعبیر و مقصد نمایى صوفى گرفته مى شود شباهت محکمى با مفهوم بودایى نیروانه دارد. بعضى فرقه هاى دگراندیش مثل اهل حق اسما شیعه دوازده امامى در ایران غربى مانند جنبش هاى قدیمى تر مانویت، مزدکیت و ابومسلمیه عقیده به تولد مجدد را نگه داشته اند که این باور احتمالا خاستگاه هاى بودایى یا دست کم خاستگاه آسیایى جنوبى داشته است. آیین بودا بقاى کوتاهى را در نیمه قرن سیزدهم در عهد ایلخانیان تجربه کرد. بنیادگذار این سلسله، هولاکوخان (که از 1256 تا 1284 م سلطنت کرد) و جانشینش ارغون خان (که از 1284 تا 1291 م سلطنت کرد) اسما بودایى بودند. آنها بازرگان هاى بودایى بیگانه را به تجار مسلمان محلى ترجیح مى دادند، و براى ساختن نهادهاى بودایى و انتقال دارایى یعنى همان «غارت» مسلمان ها به بودایى ها اجازه مى دادند. حاجت به گفتن نیست که این کارها نارضایى و دشمنى اکثریت مسلمان ایران را برانگیخت. بعد از گرویدن غازان خان، ایلخان مغول، به اسلام در حدود ابتداى قرن چهاردهم فعالیت بودایى تند و تیز در ایران از بین رفت، و دیرها و بقاع نوساز بودایى یا تخریب و یا تبدیل به مسجد شدند. آیین بودا از آن موقع دیگر اساسا از ایران غایب شده است.
منـابـع
ریچارد فولتس- فصلنامه هفت آسمان، مقاله آیین بودا در ایران- ترجمه ع. پاشایى
ریچارد فولتس- دین هاى جاده ابریشم- ترجمه ع. پاشایى- نشر فراروان- تهران- 1385- صفحه 56- صفحه 127
ع. پاشایى- هینه یانه- تهران- نگاه معاصر- 1380- صفحه 150-121
عبدالحسین زرین کوب- جستجو در تصوف ایران- صفحه 48
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها