بررسی زمینههای فرقهگرایی شیعه در مسئله امامت (فرقه غالیه)
فارسی 4604 نمایش |زمینه های ظهور غالیان
کیسانیه سه فرقه هستند: گروهی بر امامت محمد حنفیه باقی مانده و می گفتند او نمرده بلکه زنده است. گروهی مرگ وی را پذیرفتند و امام پس از او را ابوهاشم دانسته، پس از او به امامت عبدالله بن معاویه، نواده عبدالله بن جعفر بن ابی طالب قائل بودند. و گروهی می پنداشتند که ابوهاشم به هنگام مرگ، وصیت کرده است که محمد بن علی، نواده عبدالله بن عباس پس از او امام باشد. چه اینکه ابوهاشم در سرزمین شراة هنگامی که از دیدار سلیمان بن عبدالملک بازمی گشت در نزد محمد بن علی از دنیا رفت. ما از اختلاف گروه اول و سوم سخن گفتیم. اما گروه دوم گروهی هستند که به انتقال امامت از ابوهاشم به عبدالله بن معاویة بن جعفر (جعفر طیار) ملقب به ذوالجناحین معتقدند. عبدالله بن معاویه کسی است که در اصفهان قیام کرد و به دست ابومسلم در زندان به قتل رسید. قبل از آنکه وی بر ضد عباسیان قیام کند گروهی از شیعیان پیرو ابوهاشم به او گرویدند و پنداشتند که امامت از ابوهاشم به او انتقال یافته است. این گروه به «حربیه» پیروان عبدالله بن حرب که یکی از سران آنان بود، شهرت یافتند. هنگامی که عبدالله بن معاویه کشته شد، عبدالله بن حرب بر شیعیان پیرو او مسلط شد؛ وی سخنان غلوآمیزی اظهار کرد و به مسئله «اظله» و «ادوار» معتقد گشت.
فرقۀ «حربیه»
عبدالله بن حرب همچنین قائل شد که عبدالله بن معاویه نمرده است، او در کوه اصفهان سکنا گزیده و مهدی این امت است؛ همان که پیامبر (ص) بشارتش را داده و فرموده که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد و او نمی میرد تا هنگامی که از شرق تا غرب را به تصرف درآورد، سوار بر اسبان ترکتازی کند، تمامی امت با او همراهی کنند و پیروان ادیان مختلف به دین او بگروند. او به خدایی حضرت علی (ع) و فرزندانش که دارای مقام امامت اند، معتقد بود. و نیز می گفت که نیروی روح القدس (نخست) در پیامبر (ص) بوده سپس به علی (ع) منتقل شده است و از آن حضرت به امام حسن (ع) و سپس به امام حسین (ع) و آنگاه به محمد بن علی و از او به ابوهاشم و سپس به عبدالله بن معاویه رسیده است. این فرقه روح القدس را طبق دین مسیحیان، قدیم و ازلی می دانند و به حدیثی تمسک می کنند که اصحاب حدیث از عبدالله بن موسای کوفی برای ما نقل کرده اند. او به نقل از خلف ازدی از حرمله ضبی از جمیع بن عمیر روایت کرده که او از عایشه سؤال کرد: «محبوب ترین مردم نزد پیامبر (ص) چه کسی بوده است؟» عایشه پاسخ داد: «محبوب ترین کس نزد پیامبر (ص) علی بن ابی طالب (ع) بود و چه چیزی می تواند مانع این امر بشود، چه اینکه خود دیدم که روح پیامبر (ص) یا جان او خارج شد، پس علی (ع) آن را دریافت کرد و در دهان خود نهاد.» از این رو پنداشته اند که این روحی که حضرت علی (ع) در دهانش گذاشته جنبه لاهوتی پیامبر (ص) بوده و آن حضرت معجزات را به وسیله آن انجام می داده و مردم را از امور غیبی آگاه می ساخته و این همان روح القدس است. سید حمیری با اینکه خود اهل غلو است و در تشیع افراطی است، این گروه را با اشعار خود چنین هجو کرده است:
«گروهی بی مورد در مورد علی (ع) غلو کرده و در عشق او خویش را به تعب افکندند و اظهار داشتند که او خداست. آفریدگار ما برتر از آن است که فرزند یا پدر کسی باشد. مگر حضرت علی (ع) فرزندی نیاورد و زاده نشد؟ گویا شما داماد او را نمی شناسید و از نسب او اطلاعی ندارید! پدر و دایی او شناخته شده اند و در میان مردم کسی از آن دو در نسب شریف تر نیست. او (در کودکی) در پارچه ای در دامان دایه اش پیچیده بود و هرگاه خواسته اش را بر نمی آورد می گریست. او کسی جز وصی پیامبر (ص)، دانشمند، زیرک، مخزن اسرار، و برگزیده ای برای حکومت و زمامداری نبود. ما نه او را پروردگار می دانیم و نه فرشته می خوانیم و نه پیامبر می نامیم آن گونه که دروغگویان سخن می گویند.»
اعتقادات معادشناسی فرقۀ «حربیه»
این فرقه معتقدند که قیامت یعنی بیرون رفتن روح از بدن و انتقال آن به بدنی دیگر; و می پندارند که هرگاه ارواح اطاعت (خدا) کرده باشند به بدن های پاکیزه و صورت های زیبا منتقل شده و به لذت های جاودان می رسند و سپس به میزان پاکیزگی خود پیوسته در مراتب نیکی و پاکی و لذت درجات کمال را طی می کنند تا فرشته شوند و در بدن های نورانی و مصفا استقرار یابند. ولی اگر ارواح گنهکار باشند به بدن های نجس و صورت های ناپسندی همچون سگ، میمون، خوک، مار و عقرب منتقل می شوند. ازاین رو معتقدند که بهشت و جهنم چیزی جز بدن ها نیست و این گفته خدای عز و جل (در قرآن) را که: «خانه آخرت حیوان (و زندگی واقعی) است اگر می دانستند.» (عنکبوت/ 64) چنین تأویل کرده اند که آن آخرتی که مردم پس از مرگشان بدان انتقال می یابند، در واقع همان انتقال روح آنان از حیوانی به حیوان دیگر است تا اینکه سرانجام به بدن های سیاه و سوخته و یا بدن های مصفای نورانی منتقل گردند. و این آیه را نیز که می فرماید: «هان ای انسان، چه چیز تو را نسبت به پروردگار کریمت مغرور ساخته، خدایی که تو را آفرید و (اندام) تو را درست کرد و سامانت بخشید و در هر صورتی که خواست تو را ترکیب کرد.» (انفطار/ 6- 8) چنین تأویل کردند که خداوند انسان ها را به همان مقداری که از بندگی و طاعت یا نافرمانی و معصیت به دست آورده باشند، از صورت حیوانات شکل داده و ترکیب می کند. فرقه خرمیه و دیگر غالیان شیعه نیز همین عقیده را دارند.
اعتقاد به مسئله «اظله» و «ادوار»
اعتقاد این فرقه در مسئله «ادوار» آن بوده که می پنداشتند خداوند هفت آدم یکی پس از دیگری آفریده است. نخستین آدم و نسل او پنجاه هزار سال روی زمین بودند، زندگی می کردند و می مردند و روح آنها با تناسخ به صورت ها و اشکال مختلف در می آمد، آن گونه که اهل طاعت از اهل معصیت تمیز داده شوند. پس از گذشت پنجاه هزار سال، اهل طاعت به جنس ملائکه درآمده به آسمان دنیا برده شدند و اهل معصیت به صورت هایی ناموزون که خداوند به آنها اعتنایی ندارد در آمده و به قعر زمین فرستاده شدند. آنان این سخن خدای عزوجل را شاهد بر این عقیده خویش می دانند: «آیا برای هدایت آنان همین کافی نیست که امت های زیادی را که پیش از آنان زندگی می کردند هلاک گردانیدیم، اینان در مساکن ویران شده آنان راه می روند، همانا در این امر آیات (و نشانه هایی از عظمت خدا) است آیا نمی شنوند.» (انفطار/ 6- 8) و چنین می پندارند که مورچگان، سوسک ها و سرگین گردان هایی که در محل سکونت آنان در رفت و آمدند همانانی هستند که خدای عز و جل در زمان های گذشته هلاکشان ساخته و مسخشان نموده و روح آنان را طبق تناسخ به این بدن های بدبو منتقل ساخته است.
آنان افزوده اند که سپس خداوند، آدم دیگری آفرید و همانند آنچه برای آدم نخستین و فرزندانش پیش آمد برای او هم تکرار شد. آنگاه مطیعان نسل او به آسمان دنیا برده شدند و آنان که پیش تر در آنجا بودند یک درجه برتری یافته به آسمان دوم صعود کردند و معصیت کاران نسل او به زیر زمین برده شدند و آنان که پیش تر در آنجا بودند به زمین دوم انتقال یافتند و همین طور هر آدمی به همراه نسل و ذریه اش دچار همین سرنوشت شد، تا اینکه دوران های هفتگانه به سررسید و زمان تعبد پایان یافت. آنان سخن خدای عز و جل را که می فرماید: «ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم; سپس او را به پایین ترین مرحله بازگرداندیم؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال شایسته انجام داده اند که برای آنان پاداشی پایان ناپذیر است.» (سجده/ 26) به همین معنا تأویل کرده اند و نیز این آیه که می فرماید: «تمامی شما پیوسته از حالی به حال دیگر یا از طبقه ای به طبقه دیگر منتقل می شوید.» (انشقاق/ 19) اینان می گویند که منظور خداوند طبقات آسمان و زمین است.
فرقۀ منصوریه
این گروه از شیعه اعتقادات شگفت انگیز و گفته های نامعقول فراوانی دارند ما به خاطر طولانی نشدن کتاب از ذکر آن صرف نظر می کنیم. آنان علاوه بر این سخنان، شرایع دینی (عبادات) را بیهوده دانسته و معتقدند که هرگاه بنده، امام خود را بشناسد، تکلیف از گردن او ساقط می گردد. غالیان پیرو امامت نیز به همین عقیده گرایش دارند، هرچند درباره کسی که در میان فرزندان حضرت علی (ع) به امامتش معتقدند، اتفاق نظر ندارند، زیرا در میان آنان شخصی مانند ابومنصور است؛ اولین کسی از (رهبران) شیعه که (مجازات) خفه کردن را وضع کرد و پیروان او به «منصوریه» یعنی اصحاب ابومنصور مستنیر شناخته می شوند. او کسی بود که (در آغاز) به امامت محمد بن علی بن الحسین (ع) (امام باقر) معتقد بود و پس از رحلت آن حضرت می پنداشت که امامت به وی انتقال یافته است.
فرقه «بیانیه»
فرقه دیگر «بیانیه» پیروان بیان بن سمعان اند. او می پنداشت که به آسمان برده شده و به معراج رفته است و خداوند او را به فرزندی برگزیده و بر عرش کنار خویش نشانده و بر سرش دست کشیده و به او گفته است: «فرزندم! برو و از طرف من (به مردم) ابلاغ کن.» بیان معتقد بود که وی همان بیانی است که خدای عز و جل در کتابش فرموده است: «این بیانی است برای مردم و هدایت و اندرزی برای متقیان.» (آل عمران/ 138) وی می پنداشت که خدای عز و جل جسم است و ممکن است که ذات الاهی از بین برود البته به جز صورت او و (به عنوان دلیل) این آیه را تلاوت می کرد: «هر چیزی فانی شونده است مگر وجه پروردگار.» (قصص/ 88)
یکی از شاعرانی که در زمان بیان می زیسته، او و پیروانش را دراشعار خود چنین هجوکرده است: «آنان پنداشتند که همه چیز پروردگارشان فانی خواهد شد به جز صورت با عظمت او؛ پس به خاطر این عقیده و امثال آن خداوند آنان را بی بهره ساخت. چه ستمی سنگین تر از این که شخصی ازرقی باشد و در عین حال از رافضه به حساب آید.»
وقتی به ابوالهیثم خالد بن عبدالله قسری خبر رسید که بیان معتقد است که او ستاره زهره را می خواند و او جوابش می دهد و از آسمان به نزد او فرود می آید و او زهره را روح الله و کلمة الله و روح القدسی می داند که نخست در وجود پیامبر (ص) بوده، سپس به حضرت علی و حسن و حسین (ع) منتقل شده و آنگاه به وجود بیان انتقال یافته است؛ خالد بن عبدالله که در آن زمان استاندار عراق از طرف هشام بن عبدالملک بود او را دستگیر کرده، به دار آویخت.
فرقه «مغیریه»
فرقه دیگر «مغیریه» پیروان مغیرة بن سعیدند. او قائل به امامت محمد بن عبدالله نوه حسن بن (امام) حسن مجتبی (ع) نواده علی بن ابی طالب (ع) است که به نفس زکیه معروف بوده و در مدینه کنار سنگ های زیت کشته شد. او معتقد بود که امامت از امام باقر (ع) محمد بن علی بن الحسین (ع) به وی منتقل شده و نیز محمد بن عبدالله نفس زکیه همان مهدی است که پیامبر (ص) بشارت ظهورش را داده است و او دارای روحی است که به وسیله آن، مردگان را زنده کرده و کور مادرزاد و شخص مبتلا به پیسی را شفا می بخشد و از غیب مطلع است. مغیره بر این عقیده بود که امام که دارای چنین روحی بوده، این روح را به محمد بن عبدالله ارزانی داشته و به او قدرتی داده است که تفسیر و تأویل (قرآن) را بداند و از آنچه بوده یا وجود خواهد یافت خبر دهد. از این رو مغیره، تفسیری برای قرآن نوشت و آن را علم باطن نامید که از عقائد مسلمانان خارج بود. او می پنداشت که تمامی قرآن مثل و رمز و اشاره است و مردم تنها به وسیله او می توانند مفاهیم قرآن را درک کنند.
فرقه بشیریه
فرقه بشیریه از فرقه های منشعب شده از جعفریه است که امامت جعفر بن محمد (ع) (امام صادق) را پذیرفته اند. اینان پیروان محمد بن بشیر هستند، همان که ادعای ربوبیت داشت و ادعا می کرد که غیب می داند، مردگان را زنده می کند، مرض ها را شفا می بخشد و نیز مدعی بود که امامت از جعفر بن محمد (ع) به وی منتقل شده است.
فرقه خطابیه
فرقه خطابیه پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اند; کسی که به همراه گروهی از پیروانش در کوفه قیام کرد و در حالی که عازم حج بود فریاد می زد: «لبیک جعفر لبیک، لبیک لاشریک لک» که مرادش امام جعفر بن محمد (ع) بود. عیسی بن موسی عموی ابوجعفر منصور (دوانیقی) بر ضد او قیام کرده، او و پیروانش را به هلاکت رساند.
خلاصه اینکه: فرقه های غالیان شیعه فراوانند که ما به ذکر معروف ترین آنها اکتفا کردیم و آنان شش گروه بودند: منصوریه، بیانیه، خرمیه، مغیریه، بشیریه و خطابیه.
منـابـع
عبدالله بن محمد ناشی اکبر- فرقه های اسلامی و مسئلۀ امامت- مترجم: علیرضا ایمانی- ناشر: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386
ویلفرد مادلونگ- مکتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى میانه- ترجمه جواد قاسمى- آستان قدس- مشهد- 1375
www. adyan. org
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها