مقایسه اندیشه رجعت در مسیحیت و اسلام (قرآن)
فارسی 3385 نمایش |رجعت در قرآن
دلایل قرآنی رجعت را می توان به دو دسته تقسیم کرد. نخست، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای بازگشت مردگان به دنیا) در امت های پیشین دلالت می کنند. از این قبیل آیات می توان دریافت که بازگشت مردگان به دنیا، امری است ممکن و قابل قبول که با سنت های الهی مخالفت ندارد. دوم، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای خاص آن) در آخرالزمان دلالت می کنند.
آیاتی که امکان رجعت را اثبات می کنند.
یکی از دلائل امکان رجعت، بلکه یکی از دلائل وقوع آن، وجود مواردی از بازگشت به دنیا در امم گذشته است که قرآن برخی از آنها را بیان فرموده است. از این آیات می توان دریافت که بازگشت مردگان به دنیا امری است ممکن و قابل قبول که با سنت های الهی مخالفت ندارد. بدیهی است که هدف از آوردن این آیات، جز اثبات امکان بازگشت به جهان مادی و وقوع آن در امم پیشین چیز دیگری نیست. آیاتی که بازگشت افراد از امتهای گذشته را به دنیا اثبات می کند، گویای آن است که رجعت محال نیست و به صورت کمرنگ، در امم پیشین وجود داشته است. و بنابراین قائلین به رجعت، سخن عجیب و غریبی نگفته اند. آیات فراوانی از قرآن به نقل مواردی از زنده شدن مردگان در امت های پیشین می پردازد. هدف از آوردن این آیات، چیزی جز اثبات امکان بازگشت به جهان مادی و وقوع آن در امت های گذشته نیست.
البته میان رجعت به مفهومی که شیعه به آن معتقد است و رجعتی که در این آیات به آن اشاره شده است، تفاوت های زیادی وجود دارد که در بررسی روایات مربوط به رجعت به آنها اشاره خواهیم کرد. به بیان دیگر، آیاتی که بازگشت افرادی از امت های گذشته را به دنیا اثبات می کنند، گویای آن است که رجعت محال نیست و به صورت کمرنگ، در امت های پیشین وجود داشته است و بنابراین، معتقدان به رجعت، سخن عجیب و غریبی نگفته اند. تعدادی از این آیات به شرح زیر است.
زنده شده گروهی از بنی اسرائیل
قرآن کریم، ماجرای مرگ و زنده شدن گروهی از امت موسی (ع) را چنین بیان می کند: «و اذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة فاخذتکم الصاعقة و انتم تنظرون* ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون؛ و به یاد آورید آن زمان را که گفتید: ای موسی ما به تو ایمان نخواهیم آورد تا آنکه خداوند یکتا را آشکار ببینیم، پس صاعقه شما را در گرفت در حالی که می نگریستید. سپس شما را بعد از مرگتان برانگیختیم، شاید سپاسگزاری کنید.» (بقره/ 55- 56) در این آیات به داستان گروهی از پیروان حضرت موسی (ع) اشاره شده که خواستار دیدار خدا بودند و چنین خواسته ناروائی سبب نزول عذاب بر آنان گردید و به مرگ ایشان انجامید، ولی خداوند آنان را حیات دوباره بخشید.
مفسران معتقدند که این آیات درباره هفتاد نفر از قوم بنی اسرائیل نازل شده است، همانا که برای میقات پروردگار برگزیده شدند و به سبب جهالت گرفتار عذاب گردیدند: «اختار موسی سبعین رجلا لمیقاتنا فلما اخذتهم الرجفة قال رب لوشئت اهلکتهم من قبل و ایای؛ موسی هفتاد نفر از مردان را برای میقات ما برگزید، پس چون لرزش شدید آنان را در گرفت، موسی عرضه داشت: پروردگارا اگر می خواستی من و ایشان را پیش از این هلاک می کردی.» (اعراف/ 153)
می بینیم که در آیه یاد شده به روشنی از مرگ و زنده شدن شماری از انسانها گفتگو به میان آمده است. امام رضا (ع) ذیل آیه یاد شده می فرماید: «چون خداوند با موسی سخن گفت، موسی به سوی قوم خود رفت و واقعه را خبر داد. آنها گفتند: ما هرگز ایمان نمی آوریم تا سخن خدا را بشنویم. حضرت موسی (ع) از آن جمعیت هفتصد هزار نفری، هفتاد هزار نفر و از آنان، هفت هزار و از آنان، هفتصد و از آنان، هفتاد نفر انتخاب کرد و با خود به کوه طور برد. چون آنها کلام خدا را شنیدند، گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم. پس خداوند صاعقه ای فرستاد و در اثر ظلمشان از صاعقه مردند. موسی عرض کرد: خداوندا! اگر قوم، مرا متهم کند که تو چون به دروغ دعوی پیامبری می کردی، اینان را بردی و کشتی، جواب آنان را چه بگویم؟ پس خداوند دوباره ایشان را زنده کرد و همراه او فرستاد.»
بررسی کتاب های تفسیر گویای آن است که همه نویسندگان تفاسیر همگام با مفسران نخستین قرآن مانند قتاده، اکرمه، سدی، مجاهد و ابن عباس بر این نظر اتفاق دارند که هفتاد تن از افراد قوم بنی اسرائیل بر اثر صاعقه ای آسمانی جان خود را از دست دادند و خدا بر ایشان مرحمت فرمود و برای دومین بار آنان را به دنیا باز گرداند. مفسران شیعه مانند شیخ طوسی در تبیان و شیخ طبرسی در مجمع البیان نیز بر همین عقیده اند. در این میان، تنها یکی از مفسران معاصر را می بینیم که در کتاب تفسیر خود به توجیه آیه پرداخته و برخلاف نظر همه مفسران بزرگ شیعه و سنی گفته است: «مراد از برانگیختن در این آیه، گسترش نسل کسانی است که در اثر صاعقه مردند؛ زیرا گمان می رفت به سبب این مرگ، نسل ایشان نیز منقطع گردد.» روشن است که این سخن نوعی تفسیر به رأی بیش نیست و هیچ مؤیدی از قرآن و روایات ندارد. افزون بر اینکه هیچ آشنا به زبان عربی «برانگیخته شدن پس از مرگ» را این گونه معنا نکرده است.
زنده شدن مقتول بنی اسرائیل
داستان زنده شدن کشته بنی اسرائیل، یکی دیگر از مصداق های رجعت در امت های پیشین است. خداوند در قرآن کریم در این باره می فرماید: «و اذ قتلتم نفسا فاد ارأتم فیها و الله مخرج ما کنتم تکتمون* فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحی الله الموتی و یریکم آیاته لعلکم تعقلون؛ یاد آورید آن هنگام را که انسانی را کشتید و درباره (قاتل) او اختلاف کردید، و حال آنکه خدا ظاهر کننده آن چیزی است که شما پوشیده می داشتید. پس گفتیم بخشی از آن را (گاو) را به قسمتی از (او) بزنید. این چنین، خدای یکتا مردگان را زنده می کند و نشانه های خود را به شما می نمایاند، شاید خرد خویش را به کار گیرید.» (بقره/ 72- 73)
داستان مردی است که به دست خویشان خود مخفیانه به قتل رسیده و قاتلان وی ناجوانمردانه فرد دیگری را متهم به قتل نمودند؛ آنگاه خدا به حضرت موسی وحی کرد که به همان خویشاوندان فرمان دهد گاو ماده ای را با مشخصاتی معین ذبح کنند و قسمتی از بدن این گاو را به بدن مقتول زنند تا او زنده شود. و قاتل خود را معرفی کند. آنان چنین کردند، مقتول زنده شد و جنایتکار واقعی را شناساند. پروردگار مهربان پس از نقل این داستان می فرماید: «و خدا اینگونه مردگان را زنده می کند»، بدین معنی که رویداد مذکور نشانی از قدرت خلل ناپذیر الهی بر زنده کردن مردگان بوده و هیچکس را نرسد که به انکار این واقعیت مسلم دست یازد. شیخ صدوق، روایتی را از امام رضا (ع) ذیل این آیه نقل کرده است که به روشنی نشان می دهد مراد از این آیه، زنده شدن کشته بنی اسرائیل است.
یک نفر از بنی اسرائیل، یکی از خویشانش را کشت و جسدش را بر سر راه محترم ترین قبیله بنی اسرائیل انداخت. پس آمد خون بهای وی را مطالبه کرد و به حضرت موسی گفت: «فلان قبیله، فلان کس را کشته اند. قاتل او کیست؟» موسی دستور داد گاوی بیاورید، گفتند: «ما را مسخره کرده ای؟» گفت: «به خدا پناه می برم که از جاهلان باشم.» اگر بدون ایراد و گفتگو گاوی آورده بودند، کفایت می کرد، ولی سخت گیری کردند و خدا! هم بر آنان سخت گرفت.... سرانجام گاو را خریدند و آوردند. موسی دستور داد سرش را بریدند و دمش را به کشته زدند، فورا زنده شد و گفت: «ای پیغمبر خدا! پسر عمویم مرا کشت، نه آنان که متهمشان کرده اند.» در میان مفسران بزرگ شیعه و سنی درباره مفهوم این آیات، هیچ اختلاف نظر اساسی وجود ندارد و همه آنها گفته اند پس از آنکه قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او زنده شد، قاتل خود را نام برد و دوباره از دنیا رفت. تنها موضوع محل اختلاف در این آیات، منظور از کلمه «بعض» است و دقیقا معلوم نیست که کدام عضو گاو را با چه بخشی از بدن مقتول تماس دادند.
مرگ چند هزار نفر و حیات دوباره آنان
قرآن کریم حکایت قومی را نقل می کند که از ترس مرگ، خانه های خود را ترک کردند، ولی مرگ به سراغشان آمد و همه آنها از دنیا رفتند. سپس به اذن خدا بار دیگر زنده شدند تا نشانه ای بر قدرت پروردگار باشند: «الم ترالی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله موتوا ثم احیاهم؛ آیا آن کسان را ننگریستی که هزاران تن بودند و به منظور فرار از مرگ از شهرهای خود رانده شدند، پس خدا به ایشان گفت بمیرید، سپس آنان را زنده کرد.» (بقره/ 243) از امام صادق (ع) ذیل این آیه چنین روایت شده است: خداوند قومی را که تعدادی بی شمار بودند و برای فرار از طاعون از شهر و دیار خود خارج شده بودند برای مدت زمانی طولانی گرفتار مرگ ساخت تا آنجا که استخوان های آنها پوسید، بند بند آنها از هم جدا شد و به طور کلی تبدیل به خاک شدند. آن گاه خداوند در زمانی که می خواست آفریدگانش را زنده ببیند، پیامبری به نام حزقیل را برانگیخت. این پیامبر آن قوم را فرا خواند، پس بدن های [متلاشی شده] آنها جمع شد، جان ها به بدن ها بازگشت و به همان هیئتی که از دنیا رفته بود به پا خاستند بی آنکه حتی یک نفر از میان آن جمع کم شده باشد و پس از آن مدتی طولانی زندگی کردند. همه مفسران شیعه و سنی نیز با اندک اختلافی همین مطلب را در ذیل آیه یاد شده ذکر کرده اند.
زنده شدن پس از صد سال مرگ
برخی دیگر از آیات قرآن نیز به مواردی از زنده شدن مردگان و بازگشت آنها به دنیا اشاره شده است که زنده شدن عزیر، صد سال پس از مرگ از آن جمله است: «او کالذی مرعلی قریة و هی خاویة علی عروشها، قال انی یحیی هذه الله بعد موتها؟ فاماته الله مائة عام ثم بعثه؛ یا مانند آن کس که بر روستائی گذشت در حالی که پیکره آن روستا از هم گسسته و بر پایه هایش فرو ریخته بود. (با خود) گفت: خدای یکتا اینان را چگونه بعد از مردنشان زنده می کند؟ پس خداوند او را به مدت صد سال میراند، سپس وی را برانگیخت.» (بقره/ 259) بیشتر مفسران معتقدند که یکی از پیامبران الهی در راه سفری طولانی از روستائی عبور کرد و با آثار مرگ و نیستی در این سرزمین روبرو شد، به یاد رستاخیز و زنده شدن مردگان افتاد و در حالی که قدرت کامله خدا را باور داشت، با شگفتی از خود پرسید: «مردگان این روستای ویران را بعد از درنگ دراز مدت در قبر چه کس حیات دوباره می بخشد؟» آنگاه پروردگار بزرگ با میراندن وی پاسخ این پرسش را بیان فرمود.
او مرد، مرکبش از هم متلاشی شد، ولی غذائی که همراه داشت هیچگونه دگرگونی نیافت. پس از صد سال زنده شد و گمان کرد که تنها یک نیمروز خوابیده است؛ چرا که هنگام ظهر جانش را ستاندند و پیش از غروب آفتاب به دنیا بازگشت. اما چون به مرکب پوسیده خود نگریست، دریافت که مرده و بار دیگر زنده شده است و هنگامی که این مرکب در مقابل دیدگان او زنده شد، باور کرد که خدای سبحان همه مردگان را در روز قیامت زنده می نماید. بنابراین آیه یاد شده صراحت دارد که شخص مزبور به مدت صد سال از دنیا رخت بربسته سپس به اذن خدای متعال حیات مجدد یافته است، و این خود نمونه ای روشن بر امکان بازگشت مجدد ارواح به دنیا می باشد.
زنده شدن مرگان به دست حضرت عیسی
برخی دیگر از آیات قرآن نیز به مواردی از زنده شدن مردگان و بازگشت آنها به دنیا اشاره شده است که زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی (ع) از آن جمله است: «و احی الموتی باذن الله؛ و مردگان را به اذن خدای یکتا زنده می کنم.» (آل عمران/ 49) قرآن در سوره آل عمران و مائده از معجزات حضرت عیسی سخن می گوید و بیان می کند که این فرستاده الهی با اذن پروردگار خویش به کارهای خارق العاده ای دست می یازید. مثلا بیماران مبتلا به پیسی را درمان می کرد، نابینایان را بینا می نمود، مجسمه ای از خاک می ساخت و در آن می دمید و زنده می شد، مردگان را احیاء می نمود و از توشه هایی که مردم در خانه های خود داشتند خبر می داد. مفسران معروف موارد بسیاری از این معجزات را آورده و داستانهائی از زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی را گزارش کرده اند.
سیوطی در تفسیر الجلالین می نویسد: «او دوست خود عازر را زنده کرد، پس پیرزنی را حیات دوباره بخشید، دختری را از مرگ به زندگی باز گرداند، و این هر سه پس از زنده شدن به حیات خود ادامه داده فرزندانی نیز از خود بر جای گذاردند. همچنین سام بن نوح را زنده نمود که بدون درنگ از دنیا رفت.» کوتاه سخن این که قرآن بر امکان وقوع رجعت یعنی بازگشت مردگان به دنیا پیش از قیامت تصریح دارد و مواردی را به عنوان نمونه نشان می دهد. و جمهور مفسران نیز این مطلب را پذیرفته اند.
آیاتی که بر وقوع رجعت در آخرالزمان دلالت می کنند.
پیشوایان معصوم دین (ع) آیات فراوانی از قرآن کریم را به وقوع رجعت در آخرالزمان تفسیر و تأویل کرده اند که برخی از آنها عبارتند از:
1. معروف ترین آیه ای که به آن بر وقوع رجعت استدلال شده، آیه زیر است: «و یوم نحشر من کل أمة فوجا ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعون؛ و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند، محشور می گردانیم، پس آنان نگاه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند.» (نمل/ 83) در این آیه از پدیده ای گفتگو شده که در آن برخی از انسانها زنده می شوند نه همه آنها؛ زیرا خداوند می فرماید: «روزی که از میان هر امت گروهی را محشور کنیم.» این جمله به روشنی گواه بر عدم حشر همه انسانها دارد. مفسران درباره این نکته نیز اتفاق نظر دارند و در توضیحات خود گفته اند که لفظ «من» برای «تبعیض» آمده و بدین معنی است که از هر امت فقط گروهی محشور می گردند.
البته آنان مفهوم واقعی آیه را نشکافته و ظرف زمانی این حادثه و شیوه حشر گروه یاد شده را مشخص نکرده اند، اما راه فهم این آیه به روی ما باز است و ما می توانیم با قرائن موجود در خود آیه و آیات قبل و بعد آن مراد آیه را دریابیم. توضیح اینکه آیه مورد بحث به یکی از حوادث پیش از رستاخیز اشاره دارد، زیرا:
اولا: در روز رستاخیز همه انسانها برانگیخته خواهند شد، چنانکه در قرآن می فرماید: «و یوم نسیر الجبال و تری الارض بارزة و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا؛ آن روز که کوهها را به گردش در می آوریم، و زمین را آشکارا می بینی، و همه آنان را گردآورده و هیچکس را وا نمی گذاریم.« (کهف/ 47) بنابراین، آیه سوره نمل را نمی توان بر قیامت منطبق دانست.
ثانیا: در آیه اول یکی از شرائط قیامت یعنی خروج «دابة الارض» به مردم معرفی شده و همه مفسران این مطلب را باور دارند، طبعا حادثه «حشر گروه معین» به چنین ظرف زمانی مربوط خواهد شد.
ثالثا: در آیه هشتاد و هفتم همین سوره از مسأله «نفخ صور» سخن رفته است و تردیدی نیست که نفخ صور پیش از رستاخیز انجام خواهد شد، آنجا که می فرماید: «و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله و کل اتوه داخرین؛ و روزی که در صور دمیده شود، پس هر کس در آسمانها و زمین است هراسان گردد، مگر آنانکه خدا خواهد؛ و همگان سرافکنده نزد پروردگار آیند.» این سه قرینه نشان می دهد که «حشر گروهی از انسانها تکذیب گر آیات خدا» حادثه ای است که حتما پیش از رستاخیز انجام خواهد شد و جزء نشانه های قیامت بوده همزمان با خروج «دابة الارض» به وقوع می پیوندد. علامه طباطبائی می نویسد: «از ظاهر این آیه بر می آید که حشر جمعی از انسانها در غیر روز بازپسین روی خواهد داد، چرا که سخن از حشر برخی از آنهاست نه همه آنها... مؤید این سخن آن است که آیه مزبور و دو آیه پس از آن بعد از ذکر «دابة الارض» و قبل از اشاره به «نفخ صور» و دیگر آیات مربوط به قیامت واقعه شده است، و به هیچ وجه نمی توان پذیرفت که به یکی از رویدادهای قیامت قبل از بیان شروع و حوادث عمومی مربوط به آن اشاره گردد. توضیح اینکه اگر حشر گروهی از انسانها بعد از برپائی قیامت به وقوع خواهد پیوست، شایسته بود که پس از ذکر نفخ صور و حضور همه انسانها در پیشگاه خدا سخن از این واقعه (حشر جمعی از انسانها) به میان آید. بنابراین ظهور آیه آن است که «حشر» مزبور یکی از رویدادهای پیش از رستاخیز عمومی خواهد بود.»
از امام صادق (ع) ذیل آیه یاد شده چنین روایت شده است: از امام ابوعبدالله [جعفر بن محمد صادق] (ع) درباره این سخن خدا: «و آن روز که از هر امتی گروهی را محشور می گردانیم» پرسیده شد. آن حضرت فرمود: «مردم درباره آن چه می گویند؟» گفتم: «می گویند این آیه درباره قیامت است» سپس ابوعبدالله (ع) فرمود: «آیا خدای تعالی در روز قیامت، از هر امتی گروهی را محشور و بقیه آنها را رها می کند؟ [این گونه نیست] این آیه قطعا درباره رجعت است. اما آیه قیامت این آیه است و آنان را گرد می آوریم و هیچ یک را فروگذار نمی کنیم.» بیشتر مفسران شیعه نیز به هنگام بحث از این آیه، با همین استدلال، آن را به رجعت و بازگشت به دنیا پیش از قیامت مربوط دانسته اند. علامه طبرسی در این زمینه می نویسد: «کسانی از امامیه که به رجعت عقیده دارند، با این آیه بر درستی اعتقاد خود استدلال کرده و گفته اند: آمدن «من» در سخن، موجب تبعیض است و بر این دلالت دارد که در روز مورد نظر در آیه، برخی از اقوام گردآورده می شوند و برخی دیگر گردآورده نمی شوند و این صفت روز رستاخیز نیست؛ زیرا خداوند سبحان درباره آن فرموده است و آنان را گرد می آوریم و هیچ یک را فروگذار نمی کنیم.» گفتنی است مفسران اهل سنت با این برداشت از این آیه مخالفت کرده و آن را مربوط به قیامت دانسته اند.
2. یکی دیگر از آیاتی که در روایات و برخی تفاسیر شیعه بر وقوع رجعت تفسیر شده، آیه شریفه زیر است: «قالوا ربنا أمتنا اثنتین و أحییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل إلی خروج من سبیل؛ می گویند: پروردگارا، دوبار ما را به مرگ رسانیدی و دوبار ما را زنده گردانیدی به گناهانمان اعتراف کردیم، پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش] هست؟» (غافر/ 11) در تفسیر البرهان ذیل آیه یاد شده، از امام محمدباقر (ع) چنین روایت شده است: «این مربوط به اقوامی است که بعد از مرگ رجعت می کنند.» در تفسیر قمی نیز ذیل این آیه از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «ذلک فی الرجعة؛ این در رجعت است.» علامه مجلسی پس از نقل این روایت در توضیح آن می نویسد: «یعنی یکی از دو زنده شدن در رجعت و دیگری در قیامت است و یکی از دو میراندن در دنیا و دیگری در رجعت است.» برخی از مفسران این دو بار زنده شدن و مردن را به زنده شدن در قبر برای سؤال و میراندن در قبر [پس از آن] تفسیر کرده اند. برخی دیگر میراندن نخست را بر آفریدن انسان ها به صورت مرده در حال نطفه بودن تفسیر کرده اند. با وجود اقوال مختلفی که ذیل آیه یاد شده مطرح شده است، بر اساس روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده اند، این احتمال که آیه به رجعت گروهی انسان ها اشاره داشته باشد، قوت می گیرد.
منـابـع
سید محمد ادیب آل على- مسیحیت- انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 207-209
هنرى تیسن- الهیات مسیحى- صفحه 338-339، 344، 380، 367، 327-333
حسن طارمى- رجعت از دیدگاه عقل, قرآن, حدیث- سایت بلاغ
خلیل منتظر قائم- مقاله رجعت در قرآن و مقاله رجعت در روایات- ماهنامه موعود- شهریور 1387- شماره 91
خبرگزاری فارس- مقاله رجعت در اسلام
مرتضى مطهرى- مجموعه آثار- جلد 4 صفحه 660
سید محمدحسین طباطبایی- تفسیر المیزان- ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی- چاپ دوم- قم- دفتر انتشارات اسلامی- ۱۳۶۳- جلد 15 صفحه 435
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها