متفکران الهیاتی یهود در قرن چهاردهم (بنایلیا و موسای ناربونی)

فارسی 4166 نمایش |

زندگی و اندیشه های الهیاتی شماریا بنایلیا کریتی

شماریا بنایلیا در سال 1275 و احتمالا در رم متولد شد و به کریتی مشهور است؛ زیرا خانواده او در هنگام کودکیش در کرت ساکن بود. شماریا که به زبان یونانی، ایتالیایی و لاتینی آشنا بود، اولین یهودی قرون وسطا بود که ادبیات یونانی را، به جای ترجمه از منابع عربی یا عبری، از منابع اصلی ترجمه کرد. تا سی سالگی تنها منبع عبری که با آن آشنا بود کتاب مقدس بود؛ بعدا تلمود و فلسفه را مورد مطالعه قرار داد. در سال 1328 تفسیری طولانی بر کتاب غزل غزل ها نوشت و آن را به حامی و مشوق خود رابرت پادشاه آنژو تقدیم کرد؛ او در این اثر پادشاه را با سلیمان پادشاه مقایسه کرد. بر اساس شعری از موسی بن سموئیل اهل راکمو (که بعدا به مسیحیت گروید و اسم ژان آوینیونی را برگزید)، شماریا در سال 1352 خود را مسیح موعود خواند و اعلام کرد که روز نجات و رهایی در سال 1358 واقع می شود. شماریا مؤلف تفسیرهایی چند بر کتاب مقدس و تلمود و نیز تفسیری کوتاه بر کتاب غزل غزل ها و نیز نویسنده رساله ای در باب خلقت بود.

عرفان فلسفی

شماریا در نوشته هایش طرفدار نوعی عرفان فلسفی بود. او مرتب از اتحاد میان نفس و عقل فعال سخن می گفت. از طریق این اتحاد، نفس آدمی می تواند لذت متعالی را تجربه کند. شماریا بر این اساس می گفت لذت محققان حاخامی ناقص است، زیرا آنها صرفا دغدغه مطالعه تلمود را دارند. اما اگر روشنگری فلسفی و مطالعه شریعت با یکدیگر تلفیق شوند، آنگاه می توان به بالاترین مراتب سعادت دست یافت: «سعادت برتر در آن حالتی است که تفکر در معقولات و شناخت تورات با هم باشد.» شماریا معتقد است هنگامی که چنین کاری صورت گیرد، خدا مسرور خواهد گشت. او با اشاره به فعالیت های فکری خودش می نویسد: «خدا با افکار من و تفاسیری که در این کتاب (کتاب خوف) و دیگر کتاب ها فراهم آورده ام، آشنا است. او آنها را به نام من بیان می کند. نه تنها تصریح می کنم که خدا به آنها آشنا است و آنها را به اسم من بیان می کند، بلکه اضافه می کنم که افکار و تفاسیر مرا می ستاید و آنها باعث مسرت و لذت اوست، زیرا که آنها برای خدمت به او و تمجید او درست شده است.»

ارتباط نفس با عالم مادی
شماریا در بحث ارتباط نفس با عالم مادی می گوید نباید جدایی نفس از بدن را مجازات یا نتیجه هبوط آدم دانست، بلکه نفس آدمی به عنوان نماینده خدا به زمین فرستاده شد. بدون حضور نفس (و در نتیجه نیز حضور خدا)، عالم اجرام فلکی و زمینی فرو می ریزد. او می گوید خدا مایه حیات است و بدون او هیچ چیزی وجود ندارد. اما تمام نفوس نمی توانند چنین رسالتی انجام دهند. برخی از آنها در ویرانه بدن گم می شوند، اما دیگر نفوس با مسرت و شادی بسیار خود را به خدا می سپارند و به او پیوند می دهند. به نظر شماریا، یکی از دلایل اینکه خدا از نوشته های او خشنود است، این است که او اثبات کرده که جهان در زمان خلق گردید.

اثبات خلق از عدم
شماریا در کتاب رساله ای در باب خلقت تعدادی از برهان های اثبات خلق از عدم را برمی شمارد. او در آنجا می گوید اگر خدا جهان را از عدم خلق نمی کرد، می بایست جزئی از خدا به آنچه اکنون عالم است، تبدیل شده باشد. فلاسفه در جواب چنین مدعایی می گویند سؤال از اینکه عالم چگونه و چرا موجود است، معنایی بیش از این ندارد که بپرسیم خدا چگونه و چرا موجود است. اما در عین حال یکی دانستن این دو سؤال خطاست، زیرا مفهوم وجود در مورد خدا با مفهوم وجود در مورد جهان هستی یکی نیست. او می گوید گزاره «خدا وجود دارد» شبیه ادعایی است که می گوید «خدا وجود ندارد.» این بدین سبب است که وجود خدا در مقوله هستی وارد نمی شود؛ او نه جسم و نه نیروی جسمانی است. او کیفیت و حد ندارد. از این رو مقایسه خدا و عالم امکان پذیر نیست. به علاوه، از آنجایی که مقایسه نامتناهی و متناهی امکان ندارد، با استدلال به اینکه عقل از خدا متجلی و صادر می شود نمی توان این مسئله را حل کرد. اندازه عالم مادی نیز موضوع را تغییر نمی دهد، بزرگی عالم به هر میزان که باشد، ذات عالم همیشه متناهی است. عالم جز با فرمان الهی نمی تواند از امر نامتناهی به وجود آید.

زندگی و اندیشه های الهیاتی موسی بن یوشع ناربونی

موسای ناربونی (استاد ویدال بلسوم) در پرپینیان در خانواده ای متولد شد که در ابتدا در ناربون می زیست. او پس از یک دوره تحصیلات یهودی سنتی به همراه مطالعه فلسفه و پزشکی، طبیب شد و کتابی در پزشکی تحت عنوان راه زندگی نوشت که در آن نسخه ها و داروهای زیادی را توصیف کرد. در سال 1344 از پریینیان خارج شد و در چند شهر اسپانیایی از جمله سرورا، بارسلون، تولدو و برگوس ساکن شد. در سال 1355 نوشتن کتاب شرحی بر کتاب دلالة الحائرین خود را آغاز کرد؛ این اثر در سال 1362 در سوریا به پایان رسید و وی پس از نگارش آن وفات یافت. آثار ناربونی که علمی جامع داشت، شامل مطالعاتی در مورد ابن میمون، تفاسیری بر رساله های ابن رشد، تفسیری بر مقاصد الفلاسفه غزالی و حی ابن یقظان ابن طفیل و تفسیری بر کتاب مراثی است. به علاوه، سه اثر کوچک، یعنی رساله ای در باب اندازه قامت الهی، رساله ای در اختیار، فصول موسی، در بر دارنده دیدگاه های فلسفی اوست.

رابطه علم خدا با مخلوقات
ناربونی در رساله اول مسئله علم خدا به مخلوقاتش و علم آنها به او را مورد بررسی قرار می دهد. او بر اساس تفسیر ابراهیم ابن عزرا بر سفر خروج و نیز بر اساس متون کتاب مقدس و نوشته های حاخام ها، می گوید خدا «همان موجود حقیقی ای است که نسبت به همه امور علم دارد؛ علم او و ذات او عین همند؛ در مورد خدای تبارک و تعالی عقل، عاقل و معقول متحد و یک چیزند.» ناربونی در ادامه اظهار می دارد نهایت شناختی که ما در مورد خدا داریم، عبارت است از علم به اینکه به کدام معنی و چگونه او اصل آغازین است: زیرا از این رهگذر ما آن مقدار از حقیقت را درباره خدا می دانیم که طبیعت ما به ما اجازه می دهد: یعنی، اصل آغازین است و به طرق مختلفی این واقعیت تصور می شود که عقل و عاقل و معقول یک چیزند؛ و این در حالی امکان دارد که به عالی ترین وجه ممکن تصور شود.

نظریه قدم عالم

علاوه بر این، ناربونی معتقد است نمی توان از خلق در زمان سخن گفت. اگر عالم عین اندیشه الهی باشد، آغاز و انجامی نمی تواند داشته باشد. خدا علت عالم است، ولی آن را در زمان ایجاد نکرده است؛ خدا پیوسته و به طور دائمی به جهان هستی می بخشد. جریان صور از او ناشی می شود، و همین نیروها هستند که عالم را می سازند. ناربونی در کتاب فصول موسی به شرح و بسط نظریه قدم عالم پرداخته و مشکلات ناشی از آشکار کردن این نظریه برای عوام را مورد تأکید قرار می دهد: «همانا عالمان به حقایق کمند؛ اعتقاد درست و شناخت کامل تنها به وسیله برخی نخبگان به دست می آید... خدا وجود را متجلی ساخته و آشکار می کند، از این رو متجلی ساختن و جاودانه کردن وجود را "نور" گویند؛ اما افراد عوام پذیرفته اند نظریه ای که خردمندان بر آن توافق دارند (یعنی نظریه قدم عالم) با تعالیم سنتی و تعالیم نبوی در تضاد است و اینکه این نظریه، ناقض شریعت و مشیت الهی است.»

معجزه
ناربونی در فصل دوم این کتاب، ارتباط میان عقل آدمی و عقل فعال را مورد بررسی قرار می دهد. هنگامی که این ارتباط برقرار می شود، انسان ها می توانند بر روی صور اشیای مادی اعمال قدرت کرده و در نتیجه می توانند دست به معجزه زنند: «فرزانگان ما خدا را به اسم عقل نامیده اند؛ او عقل نخستین است و تعقل موجودات توسط او علت هستی آنهاست؛ بدین ترتیب عقل علت موجودات است و پیامبر شباهت زیادی با عقل فعال (عقل دهم) دارد؛ نفس پیامبر می خواهد به تمام موجودات و اسرار آنها به طور کامل احاطه پیدا کند؛ از این رو، در هنگام ضرورت، پیامبران شمایل های معقولی از موجودات ایجاد می کنند، تا این شمایل ها با هدف مورد نظرشان مطابق شود؛ گاهی این شمایل ها با آنچه این موجودات در واقع هستند، متفاوت است و قدرت معجزات پیامبران به میزان تسلط قوه عقل بر قوه تخیل است.»

طالع بینی
ناربونی در بررسی تطابق میان عالم بالا و پایین، فرمان های الهی را به قوانین سماوی ارتباط می دهد. او در اینجا تأکید می کند که طالع بینی باید به رعایت آن دسته از فرمان هایی محدود گردد که در مبارزه با شرور و بدی ها به انسان ها کمک می کند: «برای هر انسانی که متولد می شود، ضرورتا چیزی علت تمام اتفاقات و مخاطرات زندگی اوست، و انسانی که در علوم مربوط به پیش بینی آینده مهارت دارد، از پیش از آنها آگاه است؛ به همین ترتیب، قوم ما، به عنوان یک کل، زمانی به وجود آمده که ستارگان در یک حالت خاص قرار داشته اند، و بر اساس این طالع، برخی وقایع خاص می بایست بر حیات آن اثر خود را بگذارند. ابراهیم پیامبری بزرگ بود و بر اساس آیه زیر در طالع بینی مهارت داشت: "و او را بیرون آورده" (سفر پیدایش، 5:15) این آیه می گوید که او باید از طالع خود بیرون شود. از این رو، ابراهیم نسبت به تمام وقایعی که در آینده برای قومش اتفاق می افتاد، حتی پیش از اولین مرحله تکون آنها آگاه شد. او دید که سرنوشت ما دائما همراه با قتل و کشتار است و در میان ملت ما خون زیادی ریخته خواهد شد. و او به منظور پیشگیری از این بدبختی، هر کاری که در توان داشت انجام داد و این امر موجب شد در میان ما هیچ فردی در طی هشت روز اول زندگیش خونی از خود نریزد.» (اشاره به ختنه دارد)

مشیت الهی
سرانجام در بخش پایانی کتاب فصول موسی، ناربونی موضوع مشیت الهی را مورد بحث قرار می دهد. او ضمن موافقت با نظر موسی ابن طیبون، می گوید خدا مشیتش را به نفع انسان و بر اساس درجه ارتباط او با عقل فعال اعمال می نماید.

منـابـع

انجمن کلیمیان ایران- تعلیمات دینی و فرهنگ قوم یهود

دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383

فردریک کاپلستون- دیباچه ای بر فلسفه قرون وسطی-ترجمه مسعود علیا- ققنوس- 1383

ویکی‌پدیا- دانشنامه آزاد

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد