اوصاف آتش دوزخ در قیامت
فارسی 2951 نمایش |یکی از اوصاف دوزخ این است که آتش آن آتشی معمولی نیست. آتشی است که همواره شعله های آن زبانه می کشد و لحظه به لحظه آتش آن افزون تر می شود. آتش سوزانى که در آنجا فراهم شده است، شبیه آتشهاى معمولى این جهان نیست، زیرا هیزم آن از سنگ و مردم است و با این دو، شعله ور مى شود. همچنانکه می فرماید: «فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة أعدت للکافرین؛ بنابراین از [آتشى] که هیزمش مردم و سنگ هایند، بپرهیزید آتشى که براى کافران آماده شده است.» (بقره/ 24)
گفته شده آن سنگها سنگ گوگرد می باشند که در موقع داغ شدن حرارت بیشترى دارند. ابن مسعود و ابن عباس می گویند: منظور از سنگها همان بت هائى است که می تراشیدند. چنانکه در جاى دیگر قرآن می فرماید: شما و آنچه که غیر از خدا مى پرستید سوخت جهنم خواهید بود. گفته شده تا آن سنگها باقى باشند جسد آنان نیز باقى خواهد بود. این موضوع را این آیه تأیید می کند که می فرماید: هر گاه پوست هاى بدن آنان بسوزد پوست هاى دیگرى به ایشان خواهیم داد.
دوزخ اکنون حاضر و آماده است!
دوزخ در نظام امکانى مخلوق بوده و نشئه ایست که کافران و مشرکان پس از طى جهان اختیار و اکتساب رذائل نفسانى بدان دچار گشته، و هرگز تبدل و زوال پذیر نخواهد بود. جمله ی "أعدت للکافرین"، توصیف چگونگى آفرینش دوزخ است، و دلالت دارد بر اینکه آتش دوزخ الان موجود است، زیرا اعدت را به صیغه ماضى که دلالت بر تحقق دارد آورده، و ادله بسیارى بر اثبات وجود فعلى بهشت و دوزخ هست از ضرورت دین و مذهب و نصوص آیات شریفه قرآن و اخبار آل اطهار (ع) و این معنى با اینکه وقود آتش دوزخ مردم و حجارة «بتها» باشد منافات ندارد (یعنى توهم شود دخول مردم و حجارة در دوزخ، فرداى قیامت است، و تا قیامت نشود داخل دوزخ نشوند و تا وقود مهیا نشود آتش موجود نگردد بنابراین تا قیامت برپا نشود جهنم و آتشى نباشد) براى اینکه اولا ممکن است آتش دوزخ موجود باشد و بدنهاى کفار و حجارة موجب زیادتى و ممد آن گردد چنانچه مفاد ادله است و از آیه هم استفاده نمی شود که وقود آتش منحصر به ناس و حجاره باشد و ثانیا بر فرض انحصار وقود به ناس و حجارة ممکن است گفته شود ماده اولیه آن که ناس و حجارة باشد الان در همین دنیا موجود است و هیزمى است که براى آتش مهیا و آماده شده و در قیامت ظاهر و هویدا می شود به این بیان که جهنم و آتش و عذاب آن الان موجود است ولى یک قسم آتش که وقود آن ناس و حجارة باشد فعلا بر حسب باطن موجود لکن ظهور آن در قیامت است نظیر مرضى که در باطن انسان هست لکن ظهورش پس از مدتیست.
خانواده خود را از آتش دوزخ نجات دهید!
نگهدارى خویشتن به ترک معاصى و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است، و نگهدارى خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهى از منکر و فراهم ساختن محیطى پاک و خالى از هرگونه آلودگى، در فضاى خانه و خانواده است. این برنامه اى است که باید از نخستین سنگ بناى خانواده، یعنى از مقدمات ازدواج، و سپس نخستین لحظه تولد فرزند آغاز گردد، و در تمام مراحل با برنامه ریزى صحیح و با نهایت دقت تعقیب شود. به تعبیر دیگر حق زن و فرزند تنها با تامین هزینه زندگى و مسکن و تغذیه آنها حاصل نمى شود، مهمتر از آن تغذیه روح و جان آنها و به کار گرفتن اصول تعلیم و تربیت صحیح است.
در آیاتی از قرآن، به دنبال اخطار و سرزنش نسبت به بعضى از همسران پیامبر (ص) خداوند در آیاتی روى سخن را به همه مؤمنان کرده، و دستوراتى درباره ی تعلیم و تربیت همسر و فرزندان و خانواده به آنها مى دهد، مى فرماید: «یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! خود و خانواده خویش را از آتشى که هیزم آن انسانها و سنگها هستند نگاهدارید.» (تحریم/ 6) قابل توجه اینکه تعبیر به "قوا" (نگاهدارید) اشاره به این است که اگر آنها را به حال خود رها کنید خواه ناخواه به سوى آتش دوزخ پیش مى روند شما هستید که باید آنها را از سقوط در آتش دوزخ حفظ کنید.
به این ترتیب آتش دوزخ مانند آتشهاى این جهان نیست، شعله هاى آن از درون وجود خود انسانها زبانه مى کشد! و از درون سنگها! نه فقط سنگهاى گوگردى که بعضى از مفسران به آن اشاره کرده اند، بلکه همه انواع سنگها چون لفظ آیه مطلق است، و امروز مى دانیم که هر قطعه از سنگها مرکب از میلیاردها میلیارد دانه اتم است که اگر نیروى ذخیره درون آنها آزاد شود چنان آتشى برپا مى کند که انسان را خیره مى کند. مراد از کلمه "نار" آتش جهنم است، و این آتش همیشه افروخته است لکن هیزم را که در میان آتش بیندازند آتش می گیرد و شعله ور می شود. و اگر انسانهاى معذب در آتش دوزخ را آتش گیرانه دوزخ خوانده، بدین جهت است که شعله گرفتن مردم در آتش دوزخ به دست خود آنان است، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: «ثم فی النار یسجرون؛ آنگاه در آتش افروخته شوند.» (غافر/ 72)
سؤال
در سوره (همزه) فرموده چنین آتشى را مهیا نموده ایم براى کافرین "أعدت للکافرین" همانطور که در آیه ی 24 از سوره ی بقره نیز همین گونه فرموده است. و نیز اصلا آیه راجع به کسانى است که منکر قرآن یا شاک در آن باشند و در اینجا خطاب به مؤمنین است که خود را از چنین آتشى باز دارید و مسلما مؤمنین و کافرین در ردیف هم نیستند.
پاسخ
به چند وجه از این سؤال جواب داده شده که یا مقصود از مؤمنین در این آیه منافقین باشند یا خطاب به مؤمنین است که خود و اهل خود را نگاه دارید که از دین حق اعراض ننمائید و مرتد گردید و با کفار در چنین آتشى فرود آئید. و ممکن است گفته شود همان طورى که بهشت درجاتى دارد جهنم هم درکاتى دارد که شدیدترین درکات آن جایگاه کفار و منافقین است که شاید نسبت به آنان نیز به اعتبار خبث باطنشان درکاتشان متفاوت باشد و مرتبه سبک تر آن جایگاه فساق از مؤمنین است آن هم به درجه فسقشان تفاوت دارد، و در تمام درکات جهنم این دو نحو عذاب هست منتهى الامر شدت و ضعف دارد.
خلاصه آیه در مقام تهدید کسانى است که ایمان آورده اند که گمان نکنند به مجرد تصدیق به کلمه توحید و نبوت از عذاب رسته اند بایستى به وظیفه ایمانشان خوددارى بنمایند از مخالفت آنچه را که بر آن مأمور گردیده اند، و نیز موظفند که اهل و اولاد خود را وادار نمایند که به وظیفه ایمانیشان عمل نمایند، که ارشاد نمودن اهل و عیال بلکه مطلق امر به معروف و نهى از منکر وظیفه هر مؤمنى است لکن نسبت به آنها مهم تر است چنانچه حضرت رسول (ص) در اول بعثت مأمور گردید به قوله تعالى «و أنذر عشیرتک الأقربین؛ و خویشان نزدیک را هشدار ده.» (شعراء/ 214) که اقوام و کسانى که نزدیکترین مردمند نسبت به تو هدایت و ارشاد بنما.
و به روایت (منهج) در حدیث است که خدا رحمت کند مردى را که به اهل بیت خود بگوید بر شما است که نماز گذارید و روزه بگیرید و زکات مال خود را بدهید و درباره فقرا و یتیمان و همسایه هاى خود احسان کنید و درباره آنان مرحمت و شفقت مراعات نمائید، کسى که چنین کند شاید خداوند آنها را با او در بهشت جمع نماید، و غیر اینها از احادیث و اخبار بسیارى راجع به این موضوع رسیده است.
امتیاز آتش جهنم از سایر آتشها
صدرالمتألهین در اینجا کلامى دارد که خلاصه آن را ترجمه می نماییم چنین گفته امتیاز آتش جهنم از سایر آتشها به چند چیز است:
1- آن آتش اخروى است نه دنیوى و به این حواس درک نمی شود، مگر وقتى که از این نشأ تحول نماید به نشئه قیامت آن وقت می توان آن آتش را «به عین الیقین» مشاهده نمود چنانچه الآن علما مشاهده می کنند آن آتش را «به علم الیقین» و شاهد بر این مطلب قول حق تعالى است: «کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم* ثم لترونها عین الیقین؛ آن چنین است، اگر آنها به علم الیقین بدانند هر آینه مى بینند جهنم را پس از آن هر آینه مى بینند به عین الیقین.» (تکاثر/ 5- 7)
2- آن آتشى است که در کمون اشیاء واقع است و از باطن به ظاهر سرایت می نماید و باقى آتشها اول به ظاهر مستولى می گردد و از ظاهر به باطن نفوذ می نماید.
3- آن آتشى است که از سیئات و متابعت شهوات تولید می گردد نه از چوب و ذغال و غیر آن و توبه به منزله آبى است که روى آتش ریخته شود و آن را خاموش گرداند و شاید اشاره به همین دارد قول حق عز و جل «کلما خبت زدناهم سعیرا؛ هر وقت آتش سست می گردد خداوند بر شدت آن مى افزاید.» (بنی اسرائیل/ 99) یعنى آتشى که غالب است بر باطن آنها و سرایت می نماید به ظاهر آنها. و شاید مقصود این باشد که هر وقت آتش از ظاهر آنها فرو نشست و از حیث بدن قدرى راحت شدند خداوند مستولى می گرداند بر آنها فکر در حال و عاقبت خودشان و پشیمانى از کرده هاى خود که چگونه خود را از سعادت محروم نمودیم اگر عمل نیک نموده بودیم چه قدر خوشبخت و نیک عاقبت بودیم و به فیض کامل و به درجات عالیه می رسیدیم و عذاب معنوى که در اثر نافرمانى مترتب می گردد بسیار شدیدتر از عذاب جسمانى است.
4- آن آتشى است که در قلب نفوذ می نماید چنانچه خداوند فرموده: «نار الله الموقده* التی تطلع على الأفئدة؛ آتش خدا که بر افروخته می شود آن آتشى است که نفوذ مى نماید و قلب و دل آدمى را خبر دار می کند.» (همزه/ 6- 7) لکن آتش دنیا به قلب سرایت نمى کند همین جسم را می سوزاند. و آتش اخروى دو نوع است: نار جحیم، و نار الله، نار الله حرارت و سوزندگى آن بسیار شدیدتر از نار جحیم است که سرایت می کند در قلوب منافقین و کافرین و محجوبین از حق تعالى زیرا که استعداد داشتند خود را به درجات عالیه رسانند و خود را محروم نمودند و محرومى آنها آتشى است که نفوذ در قلب آنها می نماید و آتش جحیم آن آتشى است که از متابعت هواهاى نفسانى شراره می نماید و پوست بدن را می سوزاند.
5- آتش دنیا تقریبا یک نوع است چندان اختلافى بین اقسام آن نیست لکن آتش جهنم هفت طبقه دارد به عدد مشاعر پنجگانه انسان به اضافه وهم و خیال و ابواب بهشت هشت است آن نیز بعدد مشاعر نه گانه به اضافه به قلب که متأسفانه درب عقل به سوى بیشترى مردم بسته شده است.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 1 صفحه 138
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 3 صفحه 137
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 صفحه 560
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 1 صفحه 464
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 3 صفحه 119
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 13 صفحه 76
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 128
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 24 صفحه 287
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 1 صفحه 179
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 12 صفحه 390
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 1 صفحه 85
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 16 صفحه 116
سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 1 صفحه 94
سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 5 صفحه 38
میرزا ابوالحسن شعرانی- روض الجنان و روح الجنان- جلد 1 صفحه 165
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 1 صفحه 96
شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد 1 صفحه 29
علي اكبر قرشي- أحسن الحدیث- جلد 11 صفحه 237
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 1 صفحه 91
ابوالفضل رشیدالدین میبدی- کشف الأسرار- جلد 1 صفحه 107
میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 1 صفحه 125
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 1 صفحه 76
محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 1 صفحه 63
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها