نامهای قیامت (روز حسرت)
English فارسی 4190 نمایش |روز حسرت "یوم الحسرة" روزی است که انسان بر گذشته ی خود افسوس می خورد و از کردار خویش سخت پشیمان می شود. قرآن در این باره می فرماید: «و إنه لحسرة علی الکفرین؛ و آن واقعا بر كافران حسرتى است.» (حاقة/ 50) حسرت به معنى اندوه و غم بر چیزهایى است که از دست رفته و پشیمانى به بار آورده است.
راغب درباره حسرت می گوید: «این کلمه از ماده "حسر" (بر وزن حبس) به معنى برهنه کردن و کنار زدن لباس است، و از آنجا که در موارد ندامت و اندوه بر گذشته گویى پرده هاى جهل کنار رفته، این تعبیر به کار مى رود.» فردا که "یوم الظهور" و "یوم البروز" و در عین حال "یوم الحسرة" است مى فهمند چه نعمت بزرگى را به خاطر لجاجت و عناد از دست داده اند، و چه عذابهاى دردناکى را براى خود خریده اند، آن روز که درجات مؤمنان، و درکات خود را مى بینند، و با هم مقایسه مى کنند انگشت حسرت بر دهان مى گیرند، و دستهاى خود را از شدت خشم زیر دندان مى فشارند «و یوم یعض الظالم على یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا؛ به خاطر بیاور روزى را که ظالم هر دو دست خود را از شدت حسرت به دندان مى گزد، و مى گوید: اى کاش با رسول خدا راهى داشتم.» (فرقان/ 27)
حسرت دختر، خسارت است، و اثر معنوى مترتب شده بر آن، و بدین گونه قرآن به هر دو امر با هم اشاره کرده است، و از آن جهت چنین است که آن حقى است که باطل آنان را از میان مى برد، پس این باطل در دنیا نابود مى شود، به همان گونه که میزان اعمال خلق در آخرت است، او شفیعى است که شفاعتش پذیرفته مى شود و خبر آورنده اى است که سخنش تأیید مى شود، و هر گاه دروغ بگویند کارهایشان که موجب حسرت آنهاست به ایشان نموده مى شود و شفاعت نمى گردند بلکه شهادت علیه آنها داده مى شود. و از این جا دنباله تأویل امام صادق (ع) پیرامون فرمایش حضرت على (ع) درباره این آیه که موجب حسرت کافران است به دست مى آید.
پس امام راستین در هر امت، پهلو به پهلوى ارزشهاى الهى، در هنگام رسیدگى به حساب و دادن جزا در آن روز که هر دسته از مردم با امام خود در محشر حضور پیدا مى کنند، حجت خدا بر خلق اویند که او نیز مایه حسرتى براى کافران خواهد شد، بدان جهت که گواه و حجتى بر ایشان است. انسان در روز قیامت می گوید: «یحسرتی علی ما فرطت فی جنب الله؛ واحسرتا وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حق خود ستم و کوتاهی کردم.» (زمر/ 56) هنگامى که انسان وارد عرصه محشر مى شود و نتیجه تفریطها، و مسامحه کاریها و خلافکاریها، و شوخى گرفتن جدیها، را در برابر چشم خود مى بیند، فریادش به "وا حسرتا" بلند مى شود، اندوهى سنگین توأم با ندامتى عمیق بر قلب او سایه مى افکند، و این حالت درونى خود را بر زبان آورده و به صورت جمله هاى فوق بیان مى دارد. در مجمع البیان گفته: کلمه "تفریط" به معناى اهمال کارى در عملى است که باید فورا به آن اقدام نمود، تا جایى که وقتش فوت شود. در اینکه "جنب الله" در اینجا به چه معنى است؟ مفسران احتمالات فراوانى داده اند.
واقع این است که "جنب" در لغت به معنى پهلو است و سپس به هر چیزى که در کنار چیزى قرار گرفته باشد اطلاق مى شود، همانگونه که "یمین" و "یسار" به معنى طرف چپ و راست بدن است، سپس به هر چیزى که در این ناحیه قرار گیرد یمین و یسار گفته مى شود، در اینجا "جنب الله" نیز به معنى تمام امورى است که در جانب پروردگار قرار دارد: فرمان او، اطاعت او، قرب او، کتب آسمانى که از ناحیه او نازل شده است، همه در معنى آن جمع است.
از امام باقر (ع) در این باره آمده است: شدیدترین مردم از نظر حسرت خوردن در روز قیامت کسانى هستند که عدل و عدالت را توصیف نمودند ولى با آن مخالفت ورزیدند، در آن قول خداى تعالى است: «أن تقول نفس» و از امام کاظم (ع) وارد شده: «جنب الله امیرالمؤمنین (ع) است.» و از امام باقر (ع) آمده است: «ما جنب الله هستیم.» و از امام سجاد (ع) و از امام صادق (ع) آمده است: «جنب الله على (ع) است، آن حجت خدا بر خلق است در روز قیامت.» و از امام رضا (ع) در این آیه وارد شده که فرمود: «این آیه درباره ولایت على (ع) است.» و از على (ع) آمده است: «من جنب الله هستم و اخبار در این مورد بسیارست.»
به این ترتیب گنهکاران اظهار ندامت و پشیمانى و غم و اندوه و حسرت نسبت به تمام کوتاهى هایى که در برابر خداوند داشتند مى کنند، مخصوصا روى مساله سخریه و استهزا نسبت به آیات و رسولان او انگشت مى نهند، چرا که عامل اصلى تفریطهاى آنها همین بى اعتنایى و شوخى پنداشتن این حقایق بزرگ بر اثر جهل و غرور و تعصب است. در سلسلة الذهب در معنى این آیه فرموده نظم:
روز آخر که گرگ مردمخوار *** کند از خواب غفلتش بیدار
یادش آید که در جوار خداى *** سالها زد به جرم و عصیان رأى
هر چه در شصت سال یا هفتاد *** کرده از خیر و شرش پیش افتاد
یک به یک پیش چشم او دارند *** آشکارا به روى او آرند
بگذارند ز گنبد والا *** بانگ یا حسرتا و واویلا
آورده اند که در میان بنى اسرائیل مردى بود عالم که همه اوقات خود را صرف علوم نمودى روزى ابلیس نزد او آمد و گفت «چرا نفس خود را هدف تیر ریاضت کرده اى و از متمتعات دنیا متمتع نمی شوى و از مستلذات آن التذاذ نمى یابی و چون توبه مکفر گناهان است پس بعد از آنکه از نعیم دنیا محفوظ شده باشى تایب شو تا از نعیم هر دو جهان لذت یافته باشى.» او به وسوسه ابلیس راه رفته قدم در وادى فسق و فجور نهاد و مال خود را صرف مناهى و ملاهى نمود و در وقتى که در ألذ احوال بود ملک الموت پیش او آمد و چون او علامت موت را مشاهده کرد با خود گفت که «یا حسرتى على ما فرطت فی جنب الله افسوس که عمر خود را صرف شیطان کردم و آتش قهر الهى را به ضرام عصیان و طغیان مشتعل ساختم.» در اثناى این حسرت و ندامت قبض روح او شد به عقاب و عذاب ابدى پیوست، و حق سبحانه در این آیه پیغمبر خود را از حسرت و ندامت او اخبار نمود تا هیچ نفسى به غرور شیطان فریفته نشود و بر اندیشد از آن ساعتى که او نیز گوید یا حسرتى على ما فرطت فی جنب الله و إن کنت لمن الساخرین.
آخرت جائیست که حقایق بر انسان کشف مى شود، زیرا او به بالاترین مراحل هشیارى و شعور مى رسد، چیزى نمى ماند که او از حسرت آب شود، آن گاه که آنچه را خدا براى مؤمنانى که از فرصت زندگى دنیا بهره برده اند، به عنوان پاداش آماده کرده است، در حالى که او از استفاده از این فرصت گرانبها غافل مانده است، و نیز هنگامى که عذابى را که خدا براى کافران و مشرکان و ستمکاران آماده کرده است چنین مى شود. «أن تقول نفس یا حسرتى على ما فرطت فی جنب الله؛ تا کسى نگوید: اى حسرتا بر من که در کار خدا کوتاهى کردم.»
با زیاده روى در گناهان و کوتاهى در واجبات و انجام دادن کارهاى نیک. بنابراین واجب است که از فرصت خود در زندگى بهره جوییم، و به راستى خوشبخت کسى است که از تجربه دیگر اندرز گیرد. پس اگر دیگرى مقصر از دنیا رفته و در نتیجه هلاک شد و حسرت کشیده ما هنگامى که هنوز اندرزگیرى سودمند است از وضع او اندرز بگیریم، زیرا چون مرگ فرا رسد ما نمى توانیم هیچ چیز از بیش و کم وضع خود را تغییر دهیم. هنگامى که انسان پس از مرگ به بالاترین مراحل دانش و آگاهى که همان علم یقین است مى رسد دامنه گمراهى و کجروى خود را از حق کشف مى کند.
چیزى از واقعیت
انکار معاد باعث مى شود که انسان نتواند به چشم خود حقایق این جهانى را بنگرد و کارش به تکذیب همه حقایق مى کشد. مثل او مثل کسى است که مرگ را دروغ مى انگارد و معتقد است که نمى میرد. چنین کسى چون نشانه هاى مرض سرطان در او پدید آید و بدنش ورم کند، مى گوید نه، این دلیل مرگ در آینده نیست. پس درد مى کشد و احساس سوزش مى کند ولى با اصرار تمام مى گوید این هم دلیل پایان گرفتن زندگى نمى باشد. پزشک و دیگر اهل خبرت و بصیرت تأکید مى کنند که سرطان کشنده است ولى او در نهایت خود کامگى حرف خود را مى زند، زیرا نتوانسته است به این حقیقت اعتراف کند که مرگ حق است و همین امر سبب مى شود که همه حقایق بر او بیاشوبد. آرى، کسى هم که به دیدار خداوند ایمان ندارد همه چیز را تکذیب مى کند و چیزى که از این اصرار در انکار حاصلش مى شود خسران و ادبار است و بس.
خداوند در مورد آنها و غایت تکذیبشان می فرماید: «قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله حتی إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا یحسرتنا علی ما فرطنا فیها و هم یحملون أوزارهم علی ظهورهم ألا ساء ما یزرون؛ آنان که لقاء الله را تکذیب کردند البته زیان کار شدند. پس آنگاه که ساعت قیامت ناگهان آنان را فرا رسد، گویند: وای بر ما که آسایش و سعادت این روز را از دست دادیم. پس بار گناهان خویش را بر پشت گیرند. آری بد بار گرانی بر دوش می گیرند.» (انعام/ 31) ابوسعید مى گوید: «هنگامى که راجع به تفسیر این آیه از پیامبر عالیقدر اسلام جویا شدند فرمود: در آن هنگام که اهل دوزخ منزل هاى خود را از بهشت مى نگرند مى گویند: یا حسرتنا.»
اندوه و اسف سود نبخشد به قیامـت
حسرت و پشیمانی انسان در روز قیامت در آیات دیگری نیز بازگو شده است. از جمله: خدای سبحان در قیامت به آنان خواهد نمود که کردار و اعمالشان مایه ی حسرت آنان است و از دوزخ خارج نتوانند شد: «و قال الذین اتبعوا لو أن لنا کرة فنتبرأ منهم کما تبرءوا منا کذالک یریهم الله أعمالهم حسرات علیهم و ما هم بخارجین من النار؛ و پیروان [کفار] گویند: اى کاش ما را [به دنیا] بازگشتى بود تا از آنها بیزارى مى جستیم، همان طور که آنها از ما بیزارى جستند. بدین سان خدا اعمالشان را [به صورت] حسرت هایى بر آنها مى نماید و آنها از آتش بیرون شدنى نیستند.» (بقره/ 167)
آن روز پشیمانی و حسرت نکند سود *** آن را که نشـد بر بدی امروز پشیمـان
اندوه و اسف سود نبخشد به قیامـت *** آن را که نبرده ست ز جان توشه ایمان
تبرى متبوعها در آخرت و براى رهیدن از مسئولیت تابعین است. تابعین آرزوى برگشت به دنیا می نمایند تا ناچیز و ناتوانى اندادى را به دیگران بنمایانند که خود آنها را اتخاذ کردند و ارباب قدرت و تدبیر نمایاندند و دیگران را گمراه کردند چه آرزوى محال و چه پشیمانى و حسرتى؟! همین که قدرت حق تجلى نمود و همه نمودهاى قدرت نما چون سراب متلاشى شدند و اسباب و روابط دنیایى منقطع گردید و چشمها باز شد، تابعین همه چیز باخته در پاى بتها به سوى سقوط ابدى و آتش کشانده می شوند و نیروها و استعدادهایى که باید آنها را به کمالات و پیوستگى به قدرت مطلق رساند مبدل به آتش و دود و خاکستر می گردد و در آتش حسرت می سوزند و روزنه امید و نجاتى ندارند «و ما هم بخارجین من النار»
مردمى فرومایه کسانى را انداد اتخاذ مى نمایند و به آنها چنان گرایش و محبت می رزند که فقط سزاوار خداى متعال است و تسلیم و تابع اراده و فرمان آنها که گاه به صورت مقرراتى در مى آید می شوند و هر گونه ظلمى را به حقوق خلق روا می دارند. این قدرت سازى و بت تراشى و ستمگرى چنان آنها را فریفته می دارد که تا روبرو شدن با عذاب خدا و قطع اسباب هشیار نمی شوند آن گاه است که قوه ی قهار حق یکسر آشکار می شود و تابعین و متبوعین از هم بیزارى می جویند و تابعین دچار حسرت و عذاب ابدى می گردند.
این مراحل و مسیر که تا بعد از تحول عمومى جهان می رسد، به صورت محدودترى در وضع و تحولات اجتماعى جریان دارد: مردمى فرومایه و قدرت جو اندادى براى خود می گیرند و به او آن چنان علاقه و محبت می ورزند که سزاوار خداوند است و در برابرش کرنش می کنند و اعجاز آفرینش مى دانند و با اتکاء به چنین قدرت ساخته اى راه ستم پیش می گیرند و به حقوق خلق مى تازند تا شراره هاى خشم خدا از درون خلق سر بر مى آورد و تحرک می دهد و شکل می گیرد و پیش می رود و روابط نظام محکوم را در هم می ریزد و قطع می نماید و همین که انداد و کرنشگران با چنین نیروى خدایى روبرو شدند از هم بیزارى می جویند.
خداوند بار دیگر روى سرنوشت افراد بى ایمان و ستمگر در آن روز تکیه کرده مى فرماید: «و أنذرهم یوم الحسرة إذ قضی الأمر و هم فی غفلة و هم لا یؤمنون؛ این کوردلان را که در غفلتند و ایمان نمى آورند از روز حسرت (روز رستاخیز) که همه چیز پایان مى گیرد و راه جبران و بازگشت نیست بترسان.» (مریم/ 39) روزی که همگان افسوس دارند؛ بدکرداران برای بدکرداری، نیک کرداران و خوبان برای این که آن گونه که باید از خوبی ها بهره نجستند؛ در حالی که می توانستند از امکانات دنیوی و مادی بهره شایان اخروی بگیرند، ولی نگرفتند.
منـابـع
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 3 ص 47، جلد 11 ص 510، جلد 16 ص 346، جلد 24 ص 194
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 ص 428، جلد 19 ص 505
ملا فتح الله کاشانی- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین- جلد 8 صفحه 112
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 379
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 19 صفحه 510
حاج ملاسلطان محمد گنابادی- ترجمه بیان السعادة- جلد 12 صفحه 383
شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد 7 صفحه 370
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 3 صفحه 252
محمدجواد نجفی- تفسیر آسان- جلد 4 صفحه 344
سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 2 صفحه 39
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها