نامهای قیامت؛ روز پوشاننده
فارسی 3427 نمایش |یکی از نام های قیامت غاشیه است. قرآن می فرماید: «هل أتیک حدیث الغاشیة* وجوه یومئذ خاشعة* عاملة ناصبة* تصلی نارا حامیة* تسقی من عین انیة؛ ای پیامبر (ص) آیا داستان غاشیه که رخدادهای سخت و وحشتناک آن همه را می پوشاند به تو رسیده است؟!* که در آن روز رخسار گروهی ترسناک و ذلیل باشد* و همه ی کارشان رنج و مشقت است* و پیوسته در آتش دوزخ معذبند* و از چشمه آب گرم جهنم آب نوشند» (غاشیه/ 1-5). امام صادق (ع) درباره ی علت نام گذاری قیامت به پوشاننده «الغاشیة» می فرماید: پارسایان در روز قیامت زیر پوشش امان خدا از عذاب دردناک هستند.
از دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان این است: «اللهم غشنی برحمتک؛ خدایا به رحمت خودت مرا بپوشان». این جمله استفهامى است اما نه به منظور سؤال جدى بلکه به منظور مهم جلوه دادن مطلب، و مراد از کلمه ی «غاشیه» روز قیامت است و اگر آن را غاشیه نامیده اند یا براى این است که حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش خود قرار داده و همه را فرا می گیرد. هم چنان که در جاى دیگر درباره فراگیرى قیامت به طور شکفته و باز فرموده: «و حشرناهم فلم نغادر منهم أحدا؛ ما ایشان را محشور کردیم به طورى که حتى یک نفر از آنان از قلم ما نیفتاد» (کهف/ 47)، و یا به قول بعضى ها از این جهت است که مواقف و مناظر هولناکش ناگهان مردم را فرا مى گیرد. «غاشیه» از ماده «غشاوة» به معنى پوشاندن است، بعضى گفته اند به خاطر آن است که خلق و اولین و آخرین در آن روز براى حساب جمع مى شوند.
و نیز گفته اند که منظور آتشى است که چهره هاى کفار و مجرمان را مى پوشاند. ولى تفسیر اول از همه مناسبتر است. ظاهر این است که مخاطب در این آیه شخص پیامبر (ص) است و ذکر این جمله به صورت استفهام از شخص پیغمبر اکرم (ص) براى بیان عظمت و اهمیت آن روز بزرگ است. بعضى نیز احتمال داده اند که مخاطب در این آیه هر انسانى است، ولى این معنى بعید به نظر مى رسد. ابن عباس و حسن و قتاده گویند: خطاب به پیغمبر (ص) است، یعنى قطعا آمده به تو خبر روز قیامت که احوال و سختى آن همه مردم را فرو میگیرد یک مرتبه.
استفهام، اشعار به تقریر و اعجاب و تعظیم دارد. حدیث به معناى پیش آمد بى سابقه یا به معناى مصدرى (حدوث)، یا حادثه و به تقدیر مضاف (خبر)، و اضافه حدیث به الغاشیه، اضافه موصوف به صفت است. گویا اکتفاء به وصف کوتاه الغاشیه، براى این است که چگونگى و خصوصیات آن را نمی توان دریافت، تصویرى که از این حادثه بزرگ میتوان نمود، همین است که همه کس و همه چیز را فرا میگیرد و میپوشاند: «فارتقب یوم تأتی السماء بدخان مبین* یغشى الناس هذا عذاب ألیم؛ مراقب و نگران باش روزى را که آسمان با خود دودى آشکار آورد* مردم را فرا میگیرد، این عذاب بس دردناک است» (دخان/ 10-11)
«أفأمنوا أن تأتیهم غاشیة من عذاب الله؛ آیا از اینکه فراگیرنده اى از عذاب خدا به آنان رخ نماید در امان هستند؟» (یوسف/ 108). از بیان و اشاره این دو آیه، چنین برمى آید که مقصود از غاشیه، اوضاع و احوالى است که در نهایت کار جهان، و پیش از رستاخیز بزرگ حادث میشود، و تعبیر دیگرى است از «طامه» که در سوره النازعات آمده. شاید که الغاشیه تعبیر جامعى از عذاب و احوال و اهوال قیامت باشد، چنان که در این آیات به آن تصریح شده است: «یوم یغشاهم العذاب من فوقهم و من تحت أرجلهم؛ روزى که فراگیرد عذاب آنان را از بالایشان و از زیر پایشان» (عنکبوت/ 55). «و تغشى وجوههم النار؛ و میپوشاند روى آنان را آتش» (ابراهیم/ 50). «و من فوقهم غواش؛ و از بالاى سرشان پوشنده و فراگیرنده هاست» (اعراف/ 41). در حقیقت این عذاب محیط و فراگیرنده در قیامت، شاید بروز کفر و شرک و احاطه آثار گناه بر فطرت و استعدادها میباشد: «بلى من کسب سیئة و أحاطت به خطیئته فأولئک أصحاب النار؛ آرى کسى که بدى فراهم آرد و خطاى آن وى را فراگیرد، پس همین ها یاران آتشند» (بقره/ 81). «إنا أعتدنا للظالمین نارا أحاط بهم سرادقها؛ ما براى ستمکاران آتشى را فراهم کرده ایم که پرده هاى افراشته آن، فرا گرفته آن را» (کهف/ 29). «و إن جهنم لمحیطة بالکافرین؛ و همانا جهنم احاطه دارد بر کافران» (توبه/ 29 و عنکبوت/ 55).
و از همین باب است قوله تعالى: «فأغشیناهم فهم لا یبصرون؛ روى چشم قلب آنها پوشیده شده حقایق را درک نمیکنند» (یس/ 9) و بهمین معنى است که می فرماید: «أ فرأیت من اتخذ إلهه هواه و أضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة؛ پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مهر زده و بر ديده اش پرده نهاده است» (جاثیه/ 23). و میفرماید: «جعلوا أصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم؛ انگشتانشان را در گوشهايشان كردند و رداى خويشتن بر سر كشيدند» (نوح/ 7)، و می فرماید: «لهم من جهنم مهاد و من فوقهم غواش؛ براى آنان از جهنم بسترى و از بالايشان پوششهاست» (اعراف/ 41) که آتش به آنها احاطه می کند. به هر صورت که باشد، کلمه «الغاشیة» می توان اشاره اى به حوادث نهایى جهان و پیش درآمد قیامت باشد، از این جهت که سراسر زمین و آسمان ما را فرا می گیرد، و اندیشه ها را پر از هراس و وحشت می نماید، و همه چیز را از یاد می برد. و نیز مى تواند عذابى باشد که در قیامت دوزخیان را فرا می گیرد، و منافذ رحمت و خیر و نجات را به روى آنان مى پوشاند، مایه این عذاب همان کفر و ظلم و گناه است. همه این حوادث و تحولاتى که از اندیشه بشر دور و برتر است، معلول اراده قاهرانه خداوند و قسمتى مربوط به مکتسبات و اعمال انسان میباشد. و غیر اینها حتى در دعا دارد مى گویى: «اللهم غشنى فیه بالرحمة».
دعاى روز بیست و نهم ماه رمضان در روز قیامت که غاشیه است اهل محشر دو دسته میشوند یک دسته اهل عذاب از کفار و مشرکین و اهل خلاف و معاندین و ضالین و مضلین و ناصبین و ظالمین و بالجمله غیر المؤمنین، و یک دسته اهل ثواب. اما اهل عذاب را می فرماید: صورتهایى است بزیر افتاده اعمالى در آتش دارند که منصوب شده اند بر آنها میچشند و وصل میشود به آنها آتش افروخته، به آنها آب میدهند از چشمه جوشیده، نیست از براى آنها طعامى مگر از ضریع پر از تیغ و خار، نه سیرایى دارند و نه آنها را از گرسنگى باز میدارد این است حال اهل جهنم از کفار و مشرکین و ضالین و معاندین.
و اما حال اهل بهشت می فرماید: «وجوه یومئذ ناعمة* لسعیها راضیة* فی جنة عالیة* لاتسمع فیها لاغیة* فیها عین جاریة* فیها سرر مرفوعة* و أکواب موضوعة* و نمارق مصفوفة* و زرابی مبثوثة؛ وجوهى در روز قیامت متنعم به نعم الهى هستند* و براى اعمال حسنه که در دنیا کردند و ثمرات و فوائد آنها را بردند خشنود هستند* در بهشت در درجات عالیه بهشت سکونت دارند* کلام لغو بگوش آنها نمیخورد* در آن جنت عالیه چشمه اى جریان دارد* در آن تختهاى مرصع بلند نصب شده* و ظرفها و لیوان ها در آن گذارده شده* و بالشها و مخده ها پهلوى یکدیگر نصب شده* و پرده هاى زرنگار آویخته شده» (غاشیه/ 8-16). همچنین می فرماید: «أ فأمنوا أن تأتیهم غاشیة من عذاب الله أو تأتیهم الساعة بغتة و هم لا یشعرون؛ آیا از این ایمن هستند که عذاب فراگیر و پوشش دهنده ای از ناحیه ی خدا به سراغ آنان آید یا ساعت رستاخیز ناگهان فرا رسد، در حالی که آنان متوجه نیستند؟!» (یوسف/ 107).
منـابـع
سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج 18 صفحه 522 و 541 و ج 19 صفحه 94 و ج 20 صفحه 456
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 22 صفحه 243 و 257 و 297 و ج 26 صفحه 415
شیخ طبرسی- ترجمه مجمع البیان- ج 23 صفحه 265 و 284 و ج 27 صفحه 38
جوادی آملی- تفسیر موضوعی- ج 4 صفحه 331 و 347 و 354
عبدالحسین طیب- أطیب البیان فی تفسیر القرآن- ج 14 صفحه 92
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- ج 13 صفحه 469 و 512
سید محمود طالقانی- پرتوى از قرآن- ج 4 صفحه 28
کلیــد واژه هــا
1 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها