اوصاف آتش جهنم
فارسی 3481 نمایش |اعمال ناشایسته و اخلاق و ملکات رذیله منشأ آتش دوزخ است و در همین دنیا آتش آخرت فراهم می گردد. قرآن می گوید: «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة أعدت للکافرین؛ از [آتشی] که هیزمش مردم و سنگ هایند، بپرهیزید آتشی که برای کافران آماده شده است.» (بقره/ 24) وقود به معنی گیرانه و هیزم و آن چیزی است که به آن آتش روشن می کنند و هیزمی است که مهیا شده باشد برای آتش افروختن در مجمع البیان طبرسی گوید: «التی وقودها» یعنی هیزم آن آتش مردم و سنگ است و مراد از ناس، اصحاب دوزخ از کفار و مشرکین و معاندین، و مراد از حجارة یا بت های مشرکین است که از سنگ می تراشیدند به دلیل قول خدای تعالی «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم؛ محققا شما و آنچه را از غیر خدا عبادت می کنید هیزم و گیرانه دوزخید.» (انبیاء/ 98) و در المنجد می گوید «الحصب: الحجارة او صغارها، کلما یرمی فی النار کالحطب» و یا سنگ کبریت است چنانچه در بعض اخبار و کلمات بعضی از مفسرین است و در تفسیر صافی از احتجاج از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند.
«حجاره» جمع حجر و به معنی سنگ است، و بعضی گفته اند حجاره سنگ کبریت است زیرا که آتش آن خیلی شدید است. و ابن مسعود و ابن عباس گفته اند مقصود از حجاره سنگهایی است که به صورت بت در آورده اند مثل قوله تعالی: «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم؛ به درستی که شما و آنچه را غیر از خدا عبادت می کنید مایه بر افروختن دوزخید.» (انبیاء/ 98) و دیگری گفته مقارن نمودن سنگ دلیل بر عظمت و بزرگی آتش جهنم است که آتش آن از سنگ تعبیه شده و دیگری گفته معنی آیه این است که جسدهای اهل جهنم باقی می ماند در آتش مثل سنگ و تأیید می نماید آن را قوله تعالی: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هر وقت پوست بدن آنها گداخته شد بدل می نمائیم به پوست دیگر تا بچشند عذاب را.» (نساء/ 59) و از این قسمت آیه چند نکته استفاده می شود:
1- وقود و حطب چنانچه گیرانه آتش است خود هم در آتش می سوزد و اهل دوزخ نیز، آتش دوزخ از آنها روشن می شود و خود در آن می سوزند و چنانچه حطب خود می سوزد و چیزهای دیگر را هم می سوزاند، اهل عذاب خود معذبند و جلساء و همنشینان آنها نیز از عذاب آنها معذب می باشند، چنانچه در دنیا اهل ضلال در گمراهی هستند و باعث گمراهی دیگران هم می شوند و بالجمله اعمال بد آتشی است که هم صاحب خود را و هم دیگران که به آن نزدیکند می سوزاند.
2- تعبیر به حصب در آیه ی "إنکم و ما تعبدون" نه به حطب کنایه از این است که وقود حجارة آتشی است که از بین نمی رود چنانچه وقود دیگر آتش که بدنهای کفار باشد آن نیز از بین نمی رود و به همین معنی اشاره دارد آیه ی شریفه ی «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هرگاه پوستشان بریان شود، پوست های دیگری جایگزین آن می کنیم تا عذاب را بچشند.» (نساء/ 56)
3- اعمال ناشایسته و اخلاق و ملکات رذیله منشأ آتش دوزخ است و در همین دنیا آتش آخرت فراهم می گردد.
کلامی از صدرالمتألهین
صدرالمتألهین در اینجا کلامی دارد که خلاصه آن را ترجمه می نماییم. چنین گفته امتیاز آتش جهنم از سایر آتشها به چند چیز است:
1- آن آتش اخروی است نه دنیوی و به این حواس درک نمی شود مگر وقتی که از این نشأ تحول نماید به نشئه قیامت آن وقت می توان آن آتش را «به عین الیقین» مشاهده نمود چنانچه الآن علما مشاهده می کنند آن آتش را «به علم الیقین» و شاهد بر این مطلب قول حق تعالی است: «کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم* ثم لترونها عین الیقین؛ آن چنین است، اگر آنها به علم الیقین بدانند هر آینه می بینند جهنم را پس از آن هر آینه می بینند به عین الیقین.» (تکاثر/ 5- 7)
2- آن آتشی است که در کمون اشیاء واقع است و از باطن به ظاهر سرایت می نماید و باقی آتشها اول به ظاهر مستولی میگ ردد و از ظاهر به باطن نفوذ می نماید.
3- آن آتشی است که از سیئات و متابعت شهوات تولید می گردد نه از چوب و ذغال و غیر آن و توبه به منزله آبی است که روی آتش ریخته شود و آن را خاموش گرداند و شاید اشاره به همین دارد قول حق عز و جل «کلما خبت زدناهم سعیرا؛ هر وقت آتش سست می گردد خداوند بر شدت آن می افزاید.» (بنی اسرائیل/ 97) یعنی آتشی که غالب است بر باطن آنها و سرایت می نماید به ظاهر آنها. و شاید مقصود این باشد که هر وقت آتش از ظاهر آنها فرو نشست و از حیث بدن قدری راحت شدند خداوند مستولی می گرداند بر آنها فکر در حال و عاقبت خودشان و پشیمانی از کرده های خود که چگونه خود را از سعادت محروم نمودیم اگر عمل نیک نموده بودیم چه قدر خوشبخت و نیک عاقبت بودیم و به فیض کامل و به درجات عالیه می رسیدیم و عذاب معنوی که در اثر نافرمانی مترتب می گردد بسیار شدیدتر از عذاب جسمانی است.
4- آن آتشی است که در قلب نفوذ می نماید چنانچه خداوند فرموده: «نار الله الموقدة التی تطلع علی الأفئدة؛ آتش خدا که بر افروخته می شود آن آتشی است که نفوذ می نماید و قلب و دل آدمی را خبر دار می کند.» (همزه/ 6) لکن آتش دنیا به قلب سرایت نمی کند همین جسم را می سوزاند.
آتش اخروی دو نوع است: نار جحیم، و نارالله، نارالله حرارت و سوزندگی آن بسیار شدیدتر از نار جحیم است که سرایت می کند در قلوب منافقین و کافرین و محجوبین از حق تعالی زیرا که استعداد داشتند خود را به درجات عالیه رسانند و خود را محروم نمودند و محرومی آنها آتشی است که نفوذ در قلب آنها می نماید و آتش جحیم آن آتشی است که از متابعت هواهای نفسانی شراره می نماید و پوست بدن را می سوزاند و اشاره به همین دارد آنجا که می فرماید: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هر وقت گداخته می شود پوستهای بدن کفار تبدیل گردانیم به پوست دیگر تا آنکه عذاب را بچشند.» (نساء/ 59)
5- آتش دنیا تقریبا یک نوع است چندان اختلافی بین اقسام آن نیست لکن آتش جهنم هفت طبقه دارد به عدد مشاعر پنجگانه انسان به اضافه وهم و خیال و ابواب بهشت هشت است آن نیز به عدد مشاعر نه گانه به اضافه به قلب که متأسفانه درب عقل به سوی بیشتری مردم بسته شده.
نیز آن عارف ربانی چنین گوید که اهل اشاره و اصحاب بشارت در توجیه آیه وقودها الناس و الحجارة چنین گفته اند مقصود از ناس افرادی می باشند که فراموش نموده اند عهد و میثاقی که خداوند در روز «الست» با آنها بسته بود «و لقد عهدنا إلی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما؛ و هر آینه ما با آدم در پیش عهد بسته بودیم پس فراموش کرد عهد ما را و عزم و ثباتی در آن نیافتیم.» (طه/ 114) و مقصود از حجاره طلا و نقره و باقی معدنیات و نباتات و حیوانات و آنچه را که انسان بوی دلبستگی دارد و آن چیزی است که مراد وی باو حاصل و مطابق شهوات وی است.
احتمال دارد که مراد «بناس» انانیت و منیت انسان باشد یعنی خودیت او مادامی که خود را فانی در حق نبیند و خود را یک شی ء مستقل پندارد و مقصود از «حجاره» جسد او باشد که از اجزاء سخت تشکیل گردیده مثل استخوان و ناخن و غیره و در اینجا دو نحو عذاب دارد عذاب روحانی که مترتب بر روح اوست که در اثر جهل و قساوت نفس پدید میگردد چنانچه در جای دیگر است. «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة؛ پس سخت گردید قلبهای آنها بعد از آن پس قلب آنها مثل سنگ گردید.» (بقره/ 22) و دیگر عذاب جسمانی که در اثر مخالفت مترتب بر جسد می گردد.
منـابـع
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 1 صفحه 178
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 1 صفحه 463
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها