گفتگوهای دوزخیان (پیروان گمراه در دوزخ)
فارسی 2689 نمایش |مجازتهای اهل دوزخ از همان لحظه ی اول مرگ آغاز می شود. نخستین بار با توبیخ و سرزنش فرشتگان پروردگار که مامور گرفتن جانشان هستند روبرو مى شوند، آنگاه که دوره ی زندگى آزمایشى و فرصت آنان سر می آید ناگهان در آستانه ی مرگ قرار می گیرند فرشتگان که به قبض ارواح پلید آنها مأموریت دارند به طور تهدید می گویند چه شد آن خدایان ساختگى که آنها را مدبر پنداشته و نیازهاى خود را از آنها خواستار بوده و پرستش مى نمودید و از آفریدگار جهان رو برمی گردانیدید. «قالوا أین ما کنتم تدعون من دون الله؛ آنها مى پرسند کجا هستند معبودهایى که غیر از خدا مى پرستیدید.» و یک عمر از آنها دم مى زدید و همه چیز خود را نابخردانه در پاى آنها مى ریختید؟! آنها چون دست خود را از همه چیز کوتاه مى بینند و پندارهایى را که درباره معبودهاى ساختگى داشتند همچون نقش بر آب مشاهده مى کنند، در پاسخ مى گویند: «قالوا ضلوا عنا؛ آنها همه گم شدند و از ما دور گشتند.» اثرى از آنها نمى بینیم و هیچگونه قدرتى بر دفاع از ما ندارند، و تمام عبادات ما براى آنها بیهوده بود. و به این ترتیب «و شهدوا على أنفسهم أنهم کانوا کافرین؛ خودشان بر ضد خود گواهى مى دهند که کافر بودند.» (اعراف/ 37)
کفار و مشرکین در پاسخ فرشتگان گویند چنین پنداشتیم که خدایان ساختگى می توانند نزد آفریدگار از ما شفاعت کنند ولى به طور شهود مى یابیم که بتها از ما پنهانند و دچار غضب پروردگار بوده و براى ما سودى ندارند، و با این گفتار حسرت آمیز اقرار می نمایند، که ما از نظر خودستائى از حق گریزان بودیم و دعوت دین اسلام را نپذیرفته و از برنامه تعلیم و تربیت آن لحظه اى استفاده ننموده و نعمت پروردگار را کفران نمودیم اینک در این عالم شهود سیرت پلید خود را یافته و مشاهده می نمائیم که در اثر شقاوت ذاتى غضب پروردگار ما را فرا گرفته و از رحمت و آمرزش براى همیشه بى بهره خواهیم بود. گرچه ظاهر مساله این است که فرشتگان سؤالى مى کنند و آنها نیز پاسخ مى گویند، ولى در واقع این یکى از مجازاتهاى روانى براى آنها است که آنها را متوجه وضع ناگوارى که بر اثر اعمالشان دامن آنها را گرفته است مى نمایند و به آنها نشان مى دهند که چگونه یک عمر در بیراهه ها سرگردان بوده و تمام سرمایه هاى وجود خود را از دست داده اند و هیچ چیز نیندوخته اند، در حالى که راه بازگشت به روى آنها بسته است و این نخستین تازیانه آتشین مجازات الهى است که بر روح آنها نواخته مى شود.
در آیه گذشته صحنه اى که به هنگام مرگ و بازپرسى فرشتگان قبض ارواح رخ مى دهد ترسیم شده بود و در اینجا صحنه برخورد گروه هاى اغوا کننده و اغوا شونده را در قیامت شرح مى دهد: «قال ادخلوا فی أمم قد خلت من قبلکم من الجن و الإنس فی النار؛ مى فرمايد در ميان امتهايى از جن و انس كه پيش از شما بوده اند داخل آتش شويد.» (اعراف/ 38)
این فرمان ممکن است به صورت یک فرمان تکوینى باشد یعنى خداوند عملا آنها را در صف گذشتگان و پیشینیان از افراد جن و از نوع بشر که در دوزخ بوده قرار می دهد، و یا اینکه شبیه یک فرمان تشریعى صادر شود که با گوش خود بشنوند و ناچار از اطاعت آن بوده باشند. این خطاب از ناحیه خود پروردگار است، نه ملائکه که واسطه هاى او در مساله موت و غیر آنند. مخاطبین به این خطاب به حسب سیاق لفظ بعضى از کفارند که قبل از ایشان امت هایى مانندشان از جن و انس بوده و درگذشته اند، ظاهر سیاق چنین است، ولیکن خطاب در معناى این است که فرموده باشد داخل شوید در آنچه که داخل شدند گذشتگان و آیندگان شما، و اگر سیاق را آن طور منتظم نمود، براى این است که زمینه را براى ذکر مشاجرات اهل دوزخ و اعتراضاتى که هر تازه واردى به دوزخیان قبل از خود دارد فراهم نماید، چنان که مى فرماید: «إن ذلک لحق تخاصم أهل النار؛ اين مجادله اهل آتش قطعا راست است.» (ص/ 64) این آیه دلالت دارد بر اینکه از طایفه جن امت هایى هستند که بر خلاف ابلیس (که تا روز قیامت زنده است) به اجل هاى معین و معلومى مى میرند.
بعضى گفتند: این خطاب در روز قیامت است و مراد از قال جعل است. یعنى آنها را داخل می کنند. مثل خطاب «کونوا قردة خاسئین؛ بوزینگانى خوار و مطرود باشید.» (بقره/ 61) ولکن عده ای دیگر حمل بر قیامت را خلاف ظاهر دانسته اند زیرا در قیامت مجتمعا وارد جهنم می شوند نه طائفه طائفه، یکى بعد از دیگرى. بلکه همان بعد از موت است و مراد عذاب برزخ است و در حدیث داریم از پیغمبر اکرم (ص) که فرمود: «اذا مات ابن آدم قامت قیامته» و در قیامت از آتش برزخ بدون حساب و کتاب وارد آتش جهنم می شوند و حمل قال بر جعل هم صحیح نیست زیرا اگر بگوئیم خطاب ادخلوا مناسب است کلمه قال مناسب نیست با "کونوا قردة خاسئین".
از آیه چند امر استفاده می شود:
1- گروهى از جن نیز قبل از پایان نظم این جهان می میرند و در عالم برزخ محکوم به عقوبت خواهند شد.
2- کفار و مشرکین با شیاطین در عالم برزخ ارتباط دارند.
3- نظر به این که عالم برزخ صحنه شهود است کفار و مشرکین از نخستین لحظات که به عالم برزخ انتقال مى یابند دستور اجراى عقوبت در باره ی آنان صادر و به موقع اجراء گذارده می شود و عقوبت در عالم برزخ مثالى و عبارت از آتش حسرت روانى و مانند آتش دوزخ سوزاننده است و پیوسته عقوبت رو به افزایش خواهد بود و در عالم قیامت نظر به رشد و ظهور سیرت شرک و کفر آنان زیاده بر آتش روانى به شعله هاى آتشین دوزخ نیز عقوبت خواهند شد. عالم برزخ به قیاس این جهان عالم شهود و کشف سیرت اندیشه و اعمال افراد بشر است و پیوسته ظهور سرائر و شهود رو به افزایش خواهد بود و به قیاس عالم قیامت صحنه مثال و دورنمائى است و سیرت تیره بیگانگان و شقاوت و محرومیت آنان از رحمت به اقصى مرتبه رشد و ظهور نموده و زیاده بر حسرت و عقوبت روانى شعله هاى آتشین اعضاء و جوارح آنان را از هر سو فرا خواهد گرفت.
محتمل است آیه از صحنه رستاخیز حکایت می نماید نظر به امتیاز ذاتى بیگانگان در اثر ظلمت سیرت و عناد آنان غضب پروردگار آنها را از هر سو فرا گرفته و به طور مشهود شقاوت ذاتى و محرومیت خود را از رحمت پروردگار مى یابند. آنگاه که نشئه برزخ صحنه مثالى به پایان رسیده و به مرحله فعلیت و ظهور کامل در می آید انتظارى جز اجراى عقوبت ندارند و به صورت شعله هاى آتشین اعضاء و جوارح آنان را نیز فرا خواهد گرفت. و به این تقدیر مفاد جمله (من قبلکم) پیشوایانى از نوع جن و شیاطین و از نوع بشرند که در ضلالت و گمرهى سبقت داشته و پیروان خود را نیز به ضلالت افکنده اند.
هنگامى که همگى در آتش ورود کردند برخوردشان با هم مسلکهایشان شروع مى شود، برخوردى عجیب و عبرت انگیز، «کلما دخلت أمة لعنت أختها؛ هر بار كه امتى [در آتش] درآيد همكيشان خود را لعنت كند.» (اعراف/ 38) این یکى از مشاجرات دوزخیان است که هر کدام که در آتش داخل مى شوند، کسانى را که قبل از ایشان وارد شده اند و هم مسلک خودشان هست، لعن لعنت مى کنند، یعنى مى گویند: از رحمت خدا و از هر چیز دیگرى دور باشى، منظور از «اخت» خواهر نیست بلکه منظور هم مسلک و به معناى مثل و مانند است. این معنى از ابن عباس است. ابومسلم گوید: «یعنى امتها پیشوایان و رهبران خود را که در دنیا مرید و دلباخته شان بودند، لعن کرده، گویند: شما ما را به اینجا کشاندید. لعنت خدا بر شما باد!»
به این موضوع در مواردى از قرآن اشاره دارد: «الأخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو إلا المتقین؛ در آن روز دوستان، بعضى دشمن بعضى دیگرند، مگر پرهیزگاران.» (زخرف/ 67) و سر اینکه متقین با هم دوست هستند این است که لاحقین کمال امتنان را از سابقین دارند که شما ما را هدایت کردید و ما به وسیله ی شما نجات پیدا کردیم و به نعمت بهشت نائل شدیم.
این جمله نیز شاهد آن است که آیه از صحنه رستاخیز حکایت می نماید، و هر گروهى که به دوزخ وارد شوند به سایر کفار نفرین کنند و به دشمنى و به زد و خورد با یکدیگر برآیند از جمله عقوبت آن است که همه ی اجزاء محیط نیز بر شخص فرمانروائى نماید و او را بیازارد و در آن صحنه آتشین که همه در سوز و گدازند همواره در زد خورد و دست به گریبان یکدیگر خواهند بود هم چنانکه در دنیا چه بر حسب مرام و اختلاف عقیده و چه به واسطه ی آرزوهاى دامنه دار همواره به عداوت و زد خورد با یکدیگر به سر می برند.
در این آیه کریمه دو موضوع مورد اشاره شده است:
اول- دخول در آتش با امتهاى گذشته از اصحاب آتش: آتش روحانى عبارت است از شعله ور شدن و اختلال و اضطراب در باطن انسان که نتیجه و انعکاس آثار اعمال و افکار سوء و صفات رذیله است، و چون این آثار در قلب انسان ظاهر شود تیرگى و آلودگى و گرفتگى و اضطراب سخت پدید آمده، و موجب محجوبیت و تاریکى و اختلال خواهد شد. و همین طوری که حرارت آتش به اطراف خود نفوذ کرده، و اگر شدت پیدا کرد موجودات اطراف خود را نابود کرده و خواهد سوزانید، حرارت روحانى نیز چنین است که اضطراب و ارتعاش و شعله هاى این آتش چون شدت پیدا کند روحانیت و نورانیت افکار و توجهات معنوى را نابود خواهد کرد. و در این مورد کسی که جعل دروغ کرده و به خداوند نسبت مى دهد، و یا آیات الهى را تکذیب و نفى مى کند قهرا ارتباط خود را با مقام لاهوت قطع کرده، و از انوار رحمت و لطف الهى محروم خواهد شد. و این انقطاع از رحمت و محرومیت از فیوضات حق، ملازم است با محیط آتش که از اضطراب و اختلال و آلودگى و تیرگى برانگیخته مى شود، و در این جهت فرقى در میان انس و جن نیست.
دوم- دشمنى و عداوت اهل جهنم با یکدیگر: زیرا افراد مؤمن و موحدند که با همدیگر الفت و برادرى و برابرى داشته، و همه در یک برنامه و براى یک هدف و به سوى یک مقصد سیر کرده، و به جز اطاعت و عبودیت پروردگار متعال و جلب رضایت او هرگز مطلوبى ندارند. بر خلاف کفار که هر کدام از آنها در پى مطلوب و هدفى بوده، و هر فردى تنها منظور او تأمین زندگانى و به دست آوردن منافع شخصى و تحصیل اسم و عنوان خود است. آرى آنان براى زندگى مادى و اغراض دنیوى کوشش کرده، و مى بینند که امور دنیوى و منافع مادى از هر جهت محدود است، و هر چه به دست فردى برسد قهرا از دیگران کاسته خواهد شد، و از این لحاظ همیشه تنازع و تزاحم در میان آنها موجود است. «إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا؛ آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد پس ميان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد.» (آل عمران/ 103) و توجه شود که این الفت در میان مؤمنین، و عداوت در میان کفار، در عوالم آخرت شدیدتر مى شود، زیرا در آنجا سرائر قلوب هر چه باشد ظاهر و روشن گردد.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 صفحه 142 و 169
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 9 صفحه 102
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6 صفحه 164
عبدالحسين طیب- أطیب البیان- جلد 5 صفحه 317
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 6 صفحه 321
شیخ حر عاملی- تفسیر عاملی- جلد 4 صفحه 152
میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 8 صفحه 343
حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 4 صفحه 64
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 3 صفحه 272
يعقوب جعفرى- تفسیر کوثر- جلد 4 صفحه 65
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها