کافران در جهنم

فارسی 2814 نمایش |

یکی از افراد و یا اقوام مختلفی که در آتش جهنم جاودانه خواهند بود، کافرین هستند. اعم از منکرن مبداء و معاد یا مشرکان یا تکذیب کنندگان آیات الهی و یا دشمنان خدا و پیامبر (ص) یا مرتدان که در آیات مختلف به عنوان کسانی که در دوزخ جاودانه می مانند ذکر شده اند:
1- «إن الذین کفروا... و أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ همانا کسانی که کفر ورزیدند... و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود.» (آل عمران/ 116) آنها که در جهت کفرند براى همیشه اموالشان و اولادشان آنها را هیچگونه بى نیاز و از آنان در برابر آنچه از خدا و سنن پایدار خدایى است دفاع نمى کند. این آیه بازگوى آیه دهم همین سوره است که در پى بیان نزول کتاب مصدق کتابهاى گذشته و متکامل به محکمات و متشابهات و اصول آنها و کمال رسالت آمده تا راسخون در علم و اندیشمندان «اولوا الالباب» در آنها بیندیشند و راه اندیشه را در همه جهات باز گشایند و تحرک عقلى و فکرى پدید آرند و از وابستگى به اموال و اولاد که نیرومندترین و نزدیکترین مراکز اتکاء است، برهانند: «إن الذین کفروا لن تغنی عنهم أموالهم و لا أولادهم من الله شیئا و أولئک هم وقود النار؛ یقینا اموال و فرزندان کافران هرگز چیزى از [عذاب] خدا را از آنان برطرف نمى کند و اینانند که آتشگیره آتشند.» (آل عمران/ 10) این آیه مشعر بدین است که با پدید آمدن چنین نیروى ایمانى و معنوى، کافرانى که وابستگى به اموال و کسانشان آنها را از این حقیقت و ایمان به آن باز مى دارد، دیگر بى نیازى و نگهبانى ندارند.
این آیه پس از بیان تکوین امتى آمده است که براى مردم از متن و درون تاریخ برآمده اند و آمر به معروف و ناهى از منکرند: «کنتم خیر أمة أخرجت للناس؛ شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده اید.» (آل عمران/ 110) و گروهى از اهل کتاب که با خیر امت هم هدفند و «من أهل الکتاب أمة قائمة؛ برخى از اهل کتاب امتى هستند که [به طاعت خدا] ایستاده اند.» (آل عمران/ 113) آن آیه که آغاز حرکت فکرى و تاریخى و جهتگیرى کافران و درگیرى و تضاد درونى و بیرونى و مایه و گیرانه آتش شدن آنان است به خبر «أولئک هم وقود النار» پایان یافته. این آیه که پس از ساخته شدن و خروج خیر امت و موضعگیرى آشکار کافران و برافروخته شدن و تلازم و مصاحبت آتش با آنان است به: "و أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون".
نه سنن جاهلیت عربى و غیر عربى آن عصر، با اتکاء به مال و منال و قدرتهاى روزش، توانست آن کفر کیشان را بى نیاز و جاى و خلأ خدا و آیاتش را پر کند و پیشرفت این تحول و جنبش را باز دارد، و نه جاهلیت غربى و دنباله روانش با همه صنایع و نقشه هاى استعمارى و مال اندوزى و سرمایه سوزیش، که وقود و اصحاب آتش به جان خودشان و دیگران شدند. لهیب درونش استعداد و مواهب انسانى را مى سوزاند و خاکستر مى کند و شعله بیرونش آتشهاى جنگ نابود کننده و ویرانگر است. انسان تهى و بیگانه از خود و خدا که با مال یگانه شده، جز آنکه خود و اموالش گیرانه و مایه آتش باشد، چه باشد؟!
ذکر یک نکته: آیه شریفه عام است نسبت به تمام کفار و مکذبان حضرت ختمى مرتبت (ص) و قرآن، در هر عصر و زمان تا روز قیامت و وعید است براى آنان. آری کافر مخلد است در آتش زیرا که شرط قبول اعمال ایمان است و کسی که با صورت کفر از دنیا برود قابل ورود در بساط قرب الهى نیست و اگر زمانی هم عمل خیرى از او سر زده باشد به دست خود آن را تباه کرده و صفر الکف وارد محشر شده است.

آنها اهل آتشند و در آن جاودانه اند
2- یکی از خطابات نخستین که پس از آفرینش آدم و حوا از جانب خدا به فرزندان آدم خطاب شده است این است که می فرماید: «یا بنى ادم إما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم ایاتى فمن اتقى و أصلح فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون* و الذین کذبوا بایاتنا و استکبروا عنها أولئک أصحاب النار هم فیها خلدون؛ اى فرزندان آدم! چون پیامبرانى از خودتان سوى شما آیند که آیات مرا بر شما حکایت کنند نه می ترسند و نه غمگین می شوند. و کسانى که آیات ما را تکذیب کردند و از پذیرش آن تکبر ورزیدند، آنها اهل آتشند و در آن جاودانند.» (اعراف/ 35- 36)
جمله ی "فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون" بیان نتیجه ی ایمان به پروردگار و اطاعت از برنامه توحید است و نخستین بشارت و نویدى است که پروردگار به جامعه پیروان و دانشجویان مکتب توحید داده است که هر که در مقام سپاس از نعمت آفرینش برآید و از مکتب توحید و برنامه اصلاحى آن اطاعت نماید و از ستم و فساد بپرهیزد بهره اى از قدرت و سعادت در دو جهان خواهد داشت زیرا ایمان و پرهیز از گناهان عبارت از اعتماد بآفریدگار و زندگى در پناه و به پشتیبانى ساحت او است و کسى که به آفریدگار ایمان ندارد پناه و پشتیبان ندارد که به او اعتماد نماید و حاجتهاى خود را پیوسته از او بخواهد و قلب و خاطر خود را به قدرت او بپیوندد و آرامش دهد و از هر خاطره ناگوارى ترسان و لرزان نباشد.
سیرت ایمان و تقوى در عالم آخرت نیز ظهور ارتباط و پیوستگى به قدرت بى نهایت ساحت کبریائى و خشنودى او است و نتیجه آن اراده مطلقه است که هرچه را بخواهد پروردگار آن را خواسته و بی درنگ به وجود می آید و براى همیشه در قرب جوار رحمت پروردگار با استقرار خاطر خواهند زیست بدین جهت بر روان درخشان آنان کدورتى و یا صفاى روح آنها را هرگز خوف و یا اندوه تیره نخواهد نمود. و به عبارت دیگر یگانه بشارت و مژده به اهل ایمان و تقوى آن است که در نظام آخرت که محصول نظام امکانى است اهل ایمان و تقوى در قرب و جوار رحمت و فضل پروردگار با استقرار خاطر خواهند زیست در حالى که نعمتهاى جاودان از هر سو آنان را فرا گرفته و بر خاطر و روان آنان کدورت و اندوهى رخ نخواهد داد.
خوف و حزن دو حالت روانى است خوف از احتمال وقوع حادثه ناگوار و یا از زوال نعمت و حزن از وقوع ناگوار رخ می دهد و هر دو حالت نفسانى و عقوبت روانى و از ضعف روح و عدم اعتماد و نقص ایمان است، ولى در نظام آخرت نظر به علاقه قلبى که اهل ایمان و تقوى به ساحت پروردگار دارند سیرت آن نیز قرب رحمت و جوار فضل پروردگار با استقرار خاطر خواهد بود و صفاى روان آنان را خاطره ناگوارى تیره و یا آرامش خاطر آنان را حادثه اى هرگز متزلزل نخواهد نمود.
ماده دیگر از برنامه مکتب توحید که پروردگار نخستین بار به جامعه بشر اعلام فرمود و پیوسته در جهان بشریت فرمانروا است تهدید و انذار جامعه بشر است از اینکه دلائل آشکار توحید را از نظر خودستائى انکار نمایند و از برنامه اصلاحى مکتب توحید تخلف کنند که ناگزیر رابطه خود را از آفریدگار قطع نموده و به شقاوت دچار خواهند شد. ساحت پروردگار منزه است از اینکه خردمند بتواند صانع و آفریدگار جهان پهناور را انکار نماید زیرا خرد و عقل بشر نسبت به وجود صانع جهان خاضع است او به بداهت تصدیق می نماید بدین نظر مرام پیامبران هرگز دعوت جامعه بشر به تصدیق و ایمان به وجود آفریدگار نبوده است بلکه دعوت آنان به وحدانیت و یگانگى و بی همتائى ساحت پروردگار است که جز او مدبرى در جهان نیست و فقط وحدت تدبیر او است که سراسر جهان را فرا گرفته است تنها بشر از نظر خودستائى و بی خبرى می تواند لجاج نموده از دلایل یگانگى پروردگار چشم بپوشد و پاره اى از تأثیر و تغییر در جهان را بخدایان چندى نسبت دهد که خرد به بداهت تصدیق کنند که خدایان نیز مخلوق جهان آفرین هستند و بدین نظر در آیه فقط بشر را در مورد تکذیب آیات و دلایل یگانگى پروردگار تهدید نموده است زیرا تکذیب وجود صانع و جهان آفرین مفهوم ندارد و یگانه خطر شرک در بشر همانا درباره توحید افعالى پروردگار است نه درباره وحدانیت ذات و بی همتائى صفات او.
پیروان آئین شرک و کفر که مکتب توحید را تکذیب می نمایند چه نخستین مکتب آدم بناگذار مکتب خداپرستى باشد و یا مکتب و دین موسى کلیم و یا دین مسیح (ع) که بر حسب تعالى و تکامل بشر مکتب و برنامه آن نیز ارتقاء یافته است هم چنانکه پس از تاسیس مکتب قرآن هر که دلائل آشکار دین اسلام را انکار و آیات معجزه آساى قرآن را تکذیب کند ناگزیر از نعمت پروردگار ناسپاسى نموده و از نعمت تعلیم و تربیت دانشگاه عالى اسلام خود را بى بهره نموده و رابطه خود را از آفریدگار قطع نموده است و شرک و کفر را در روان خود پرورانیده هر لحظه در آن باره تجدید نظر کرده و صورت اندیشه شرک و کفر در روان او استقرار خواهد یافت هنگام رستاخیز سیرت کفر و عناد آنان با پروردگار بصورت حسرت روانى و شعله هاى آتشین درآمده اعضاء و جوارح آنان را فرا خواهد گرفت.
از این بیان استفاده شد که سبب خلود مشرکین و کفار در دوزخ همانا اندیشه شرک و کفر آنها است که در روان آنان استقرار یافته و هرگز قابل تغییر و زوال نیست بر این اساس که اندیشه شرک و کفر حقیقت انسانى و ظهور و فعلیت کافر است در نظام آخرت نیز به طور خلود غضب پروردگار آنان را از هر سو فرا خواهد گرفت و به صورت آتش حسرت و شعله هاى دوزخ ظهور می نماید. حقیقتا جز ایشان آتش است و دست به گریبان شدن با سرنوشت شوم خود که از آن هم رهاییشان نیست. جاودانه بودن ایشان در آتش، جزاى مناسب کینه توزى و گردنکشى آنهاست، کینه توزیى که امید به اصلاح آن نبود و گردنکشى که دلهایشان را چونان صندوقچه اى آهنین کرده بود که نمى گذاشت حتى خردک پرتوى از نور هدایت بر آن تابد. آرى جاوید بودن در بهشت یا جهنم، تابع نیات و صفات باطنى و برنامه روحانى انسانست، که اگر صفات رحمانى و نیات پاک و خالص در باطن انسان راسخ و ثابت گردید: جاوید در بهشت خواهد بود. و اگر صفات و نیات شیطانى راسخ و ثابت شد: جاوید در دوزخ خواهد شد.

بدترین مخلوقات!
3 ـ «إن الذین کفروا من أهل الکتاب و المشرکین فى نار جهنم خلدین فیها أولئک هم شر البریة؛ به یقین کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخند و در آن جاودانه اند اینانند که بدترین مخلوقاتند.» (بینه/ 6) تعبیر به "کفروا" اشاره به کفرشان در مقابل آئین اسلام است، وگرنه کفر و شرک قبلى آنها مطلب تازه اى نیست. اولئک، اشاره به دورى آنها از رحمت و حق یا کنایه طعن آمیز است به آن کافرانى که خود را از ایمان به بینه برتر پنداشتند و از آن روى گرداندند. آنها که پس از آمدن بینه الهى کافر شدند (از اهل کتاب و مشرکین) در آتش دوزخ جایگیر و ثابت و جاودانند. همان دور شدگان از خیر و حق، یا آن سرکشان و بزرگمنشان، بدترین و شریرترین آفریدگان (همان آفریدگانى که خداوند آنها را درست و راست آفریده) مى باشند.
جایگیرى و جاودانى اینگونه کافران در دوزخ گویا براى همین است که پس از آمدن بینه و دین قیمه، سرکشى نمودند و عناد ورزیدند و به آن کافر شدند. تعبیر "أولئک هم شر البریة؛ آنها بدترین مخلوقاتند" تعبیر تکان دهنده اى است که نشان مى دهد در میان تمام جنبندگان و غیر جنبندگان موجودى مطرودتر از کسانى که بعد از وضوح حق و اتمام حجت راه راست را رها کرده در ضلالت گام مى نهند یافت نمى شود، و این در حقیقت شبیه چیزى است که در آیه 22 سوره انفال آمده است: «إن شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون؛ بدترین جنبندگان نزد خداوند افرادى هستند که نه گوش شنوا دارند و نه زبان گویا و نه اندیشه بیدار.» و یا آنچه در سوره اعراف آیه 179 آمده که بعد از ذکر گروه دوزخیان با همین اوصاف مى فرماید: «أولئک کالأنعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون؛ آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه تر، آنها غافلانند.» آیه مورد بحث مطلبى فراتر از اینها نیز دارد چرا که آنها را بدترین مخلوقات معرفى کرده، و این در حقیقت به منزله بیان دلیلى است براى خلود آنها در آتش دوزخ. چرا آنها بدترین مخلوقات نباشند در حالى که تمام درهاى سعادت به رویشان گشوده شده و از روى کبر و غرور و عناد و لجاج آگاهانه به مخالفت برخاستند.
نکته: اشتراک آنها در جنس عذاب که خلود در جهنم است، موجب اشتراک ایشان نیست در نوع عذاب. پس ممکن است عذاب ایشان مختلف باشد در شدت، به جهت تفاوت کفر آنها.

تنها در آتش
4 ـ کافران تا کفر خود را به قیامت توجیه کنند در جستجوى دستاویزى هستند ولى آیا این دستاویزها و توجیهات عذاب خدا را از آنان دفع خواهد کرد؟ هرگز. خداوند آنان را از رحمت خود دور ساخته و برایشان عذابى دردناک مهیا کرده است، بزرگترین چیزى که در عذاب کافران است، جاویدان بودن آن است. در حالتى میان مرگ و زندگى که چون پوست بدنشان در آتش پخته شود خدا بر آنان پوست تازه اى مى رویاند. روابطى که در دنیا با پیشوایان منحرف از طاغوتان و صاحبان مال و وجاهت دارند به آنان سود نخواهد داد. زیرا آنچه در آن روز به آدمى سود مى رساند ارتباط او با خدا و دین خداست: «إن الله لعن الکفرین و أعد لهم سعیرا* خلدین فیها أبدا لا یجدون ولیا و لا نصیرا؛ همانا خدا کافران را لعنت کرده، و آتشى افروخته براى آنان آماده کرده است. همیشه در آن جاودانه اند، و سرپرست و یاورى [که آنان را نجات دهد] نیابند.» (احزاب/ 64- 65) فرق بین "ولى" و "نصیر" این است که: ولى هر کس عبارت است از کسى که تمامى کارهاى او را انجام دهد، و آن کس خودش به کلى کنار باشد. ولى کلمه نصیر به معناى آن کسى است که در کارهاى وى او را کمک کند، و گوشه اى از کارهاى او را بعهده گیرد، و در کارى که انجام مى شود هم صاحب کار دخالت داشته باشد، و هم نصیر او. بنابراین ولى عبارت است از کسى که همه کارهاى "مولى علیه" خود را انجام مى دهد، اما نصیر قسمتى از آن را. بقیه الفاظ آیه روشن است.
براى آن که چیزى از این آتش سوزان بشنویم در تفسیر على بن ابراهیم از ابوبصیر نقل شده که گفت از ابو عبدالله (ع) پرسیدم که یا ابن رسول الله مرا بترسان که قلب من سخت شده است. آن حضرت گفت: «اى محمد، آماده زندگى طولانى شو. که جبرئیل نزد پیامبر (ص) آمد با چهره اى گرفته آمد و حال آن که پیش از این با قیافه اى شادمان مى آمد. پیامبر (ص) از او پرسید: چرا امروز این گونه چهره ات گرفته است؟ گفت: یا محمد. دیگر دمهایى را که در آتش جهنم مى دمند خاموش کرده ام پیامبر پرسید که دمهاى آتش جهنم چیستند؟ گفت: یا محمد، خداى عز و جل فرمود تا در آتش دمیدند مدت هزار سال تا رنگش سفید شد. سپس هزار سال دیگر در آن دمیدند رنگش سرخ شد، هزار سال دیگر در آن دمیدند رنگش سیاه شد. پس اکنون سیاه و تاریک است. اگر قطره اى از آن «ضریع» در آب مردم دنیا بچکد همه مردم از گند آن خواهند مرد و اگر یک حلقه از آن زنجیر که هفتاد ذراع طول آن است در دنیا افتد دنیا از حرارت آن ذوب خواهد شد و اگر یکى از شلوارهاى اهل جهنم میان آسمان و زمین آویخته شود، مردم دنیا از بوى آن خواهند مرد. تا آن جا که مى گوید: از آن پس رسول الله (ص) جبرئیل را متبسم ندید.»

منـابـع

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏3 صفحه 269

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏10 صفحه 319

سيدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 4 صفحه 213

‏سيدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 5 صفحه 298

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 467

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏16 صفحه 521

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏27 صفحه 207

حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد ‏14 صفحه 298

حاج ميرزا محمد ثقفى- تفسیر روان جاوید- جلد ‏1 صفحه 395

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏6 صفحه 311

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏8 صفحه 334

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد