جاودانه های دوزخ (عاصیان و متمردان)

فارسی 3538 نمایش |

رسالت پیامبر اکرم (ص)

پیامبر (ص) واقعیت نقش و وظیفه مهمى را که در زندگى دارد، بیان مى کند، چه او براى آن نیامده است تا حواله هاى امان از دوزخ را به مردمان ببخشد، و نه براى آن که شریکى از خدا در فرمانروایى او باشد، بلکه همچون بنده اى از خدا و فرستاده اى از جانب او براى رساندن پیامش به مردم مبعوث شده است: «إلا بلاغا من الله و رسالاته؛ جز این که رساننده پیام خدا و ابلاغ رسالتهاى او باشم.» (جن/ 23) «إلا» در این جا براى استثناى حصرى است، و این که گفته است «و رسالاته» به صورت جمع و نه «رسالته» به صورت مفرد، براى بیان این مطلب است که رسالت او امتدادى از همه رسالتهاى پیشین خدا است، و این که خط پیامبران خطى واحد است که بعضى از آن مکمل بعضى دیگر است. «و من یعص الله و رسوله فإن له نار جهنم خالدین فیها أبدا؛ و هر کس که نافرمانى خدا و فرستاده اش کند، آتش جهنم براى او است که همیشه در آن جایگزین خواهد بود.» (جن/ 23) مفرد آوردن ضمیر در "له" با اینکه عاصیان خدا و رسول یک نفر نیستند به اعتبار لفظ "من؛ کسى که" است هم چنان که جمع آوردن در "خالدین" به اعتبار معناست و عطف رسول بر خدا در جمله ی "و من یعص الله و رسوله" بدین جهت بوده که عصیان رسول هم عصیان خدا است چون رسول چیزى به جز رسالات خدا ندارد و معلوم است که رد چنین کسى رد بر خداى سبحان است و طاعتش هم طاعت خداى تعالى است هم چنان که در جاى دیگر هم فرمود: «من یطع الرسول فقد أطاع الله؛ کسى که اطاعت کند پیامبر را، پس به تحقیق خدا را اطاعت کرده است.» (نساء/ 80) و مراد از معصیت (به طورى که سیاق آیات سابق شهادت مى دهد) نافرمانى خدا در دستوراتى است که درباره اصول دین دارد، مانند توحید و نبوت و معاد و سایر متفرعات آن. بنابراین، وعده و تهدید به خلود در آتش که در آیه آمده، تنها شامل کفار و منکرین اصول دین مى شود، نه هر عاصى و گنهکار و متخلف از فروع دین، پس اینکه بعضى ها با این آیه استدلال کرده اند بر اینکه: هر گنهکارى مخلد در آتش است، استدلال صحیحى نیست. و از ظاهر کلام بر مى آید که جمله "و من یعص الله..." جزو کلام خداى سبحان است، نه اینکه تتمه کلام رسول خدا (ص) باشد.

عاصیان چه کسانی هستند؟

گروه عاصی آنگاه که وعیدهای الهی را دیدند در آن وقت می فهمند که چه کسی از نظر یار و یاور ناتوان و از نظر شمار و تعداد کمتر است؟ هرگاه به جمله ی «و من یعص الله و رسوله ...» اکتفاء ورزیم، طبعا آیه معنی وسیعی خواهد داشت که مؤمنان مرتکبان کبیره را نیز در بر می گیرد ولی با توجه به سیاق آیات خواهیم دید، این آیه مربوط به منکران پیامبران و تحقیرکنندگان آنان می باشد، و گواه بر این مطلب دو چیز است که یادآور می شویم:
الف) در سوره جن از آیه ی 18 تا 28 محور سخن مشرکان و گروه کافران است آنجا که می فرماید: «و أن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا؛ و این که مساجد ویژه ى خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید.» (جن/ 18) و باز می فرماید: «قل إنما أدعوا ربى و لا أشرک به أحدا؛ بگو تنها پروردگار خود را مى خوانم و کسى را شریک او نمى کنم.» (جن/ 20) بنابراین محور آیات، مشرکان و کافران است و طبعا مقصود از عاصیان و نافرمایان گروهی خواهد بود که با توحید او مخالفت ورزیده و اصول و فروع دین خدا را نمی پذیرند.
ب) در آیه ی 24 آنان را تهدید کرده می گوید: به زودی آخرت را می بینید، آنگاه می فهمید که کم یاور و کم شمار کیست؟ و این جمله می فهماند که طرف سخن مشرکان و کافران هستند که پیامبران را به خاطر کم یاوری و اینکه طرفداران آنان افراد معدودی می باشند، تحقیر می کردند. و با توجه به این دو قرینه نمی توان گفت مقصود از عاصیان هر نوع سرپیچی و نافرمانی است به گونه ای که سرپیچی افراد مؤمن را نیز شامل شود.
نظر به اینکه قیام به اداء رسالت و دعوت جامعه بشر به اصول توحید و بیان معارف الهى و احکام بر اساس تبشیر و تهدید است که در طى وظیفه رسالت گروندگان که دعوت رسول را بپذیرند، مژده سعادت و نعمتهاى جاودان دهد و متمردان را که به مبارزه با دعوت رسول برخاسته تهدید به عقوبت و خلود در شقاوت بنماید بر حسب این وظیفه به متمردان اعلام و تهدید می شود که هر که در مقام مخالفت با دعوت رسول (ص) بر آید و اصول توحید و خداشناسى را تصدیق ننماید، سیرت کفر و عناد او را به دوزخ به طور خلود خواهد کشانید. و آیه تعبیر به عصیان نموده به معناى تمرد و مبارزه با ساحت پروردگار و نیز با دعوت رسول (ص) می باشد که کفر و عناد شناخته شده است.
نافرمانى رسول جز با پیروى از هواى نفس و از سفهاى امتها و رهبران منحرفى نیست که سخنانى را به ناحق بر خدا مى بندند. و این که خدا عامل ترساندن از آتش را در هنگام سخن گفتن از نافرمانى خود و رسولش در میان آورده، براى آن است که پرهیز کردن از عذاب خدا در جان آدمى رشد کند، و ضامن فرمانبردارى مؤمنان از خدا و فرستاده اش بوده باشد. و این آیه ایستار در برابر فرستاده رهبر را توازن مى بخشد، چه این درست است که او براى احدى سود و زیانى را مالک نیست، ولى مردمان مالک سود و زیان خویشند، و چون شخص فقط خود را مخصوص خدا گرداند، به صورت مقیاسى و معیارى درمى آید، و با شخصیت و جایگاه خود عنوان میزان و ارزشى در اجتماع پیدا مى کند، و چنان مى شود که خدا خرسندى و خشم خود، و فرمانبردارى و نافرمانى از خودش را مقارن با خرسندى رسول (ص) و خشم او و طاعت و معصیت نسبت به او قرار مى دهد. و بدین گونه است که هر رهبر یگانه به اندازه اى که ارزشهاى حق را در زندگى خود تحقق بخشد، عنوان میزان و معیار پیدا مى کند.
از آن روى که گردنکشان بر اثر فریفتگى به نیرویى که در ایشان است و یارانى که در پیرامون خویش دارند به تمرد و نافرمانى برمى خیزند، خداوند متعال یادآورى مى کند که از این نیرو در چالش ایشان نسبت به فرستاده او و نسبت به حق کارى برنمى آید، از آن روى که رسول و حق یاوران نیرومندتر و لشگریان فزونتر دارند... نیرومندتر از آن روى که خدا یاور ایشان است، و فزونتر از آن جهت که فرشتگان و نیروهاى طبیعى در کنار حق قرار مى گیرند، و هر اندازه عملى شدن وعده خدا براى دور کردن مخالفان رسالت و پیروزى حزب رسول و رسالتهاى او در دنیا و آخرت تأخیر پیدا کند، شکى در آن نیست که این پیروزى خواهد آمد.

شأن نزول آیات درباره مشرکین

مفسرین در شأن نزول آیه چنین گویند که مشرکین به رسول الله (ص) گفتند از دین خود برگرد و دست از تبلیغ خود بردار تا تو را پناه دهیم این بود که خداوند به پیمبرش دستور می دهد که بگو مرا هیچ راهى نیست که از فرمان حق تعالى بیرون روم و از عذاب او فرار نمایم مگر آنکه تبلیغ رسالت کنم یعنى اگر بخواهم دست از دین و تبلیغم بردارم در سخت ترین عذاب الهى واقع می گردم و راه فرارى از عذاب او ندارم مگر انجام وظیفه دهم و فرمان رسالت را انجام دهم و «من یعص الله و رسوله فإن له نار جهنم خالدین فیها أبدا» ظاهرا مقصود از نافرمانى و عصیان به قرینه «خالدین فیها أبدا» کفر و الحاد است نه هر گناهى. زیرا به قرینه آیات و اخبار ایمان به اصول دیانت مانع از خلود در جهنم است مخصوصا با تأکید به لفظ (ابدا) که می رساند کافرى که از روى ضدیت انکار و الحاد نماید مجازات و کیفر اعمال وى چنین است که بایستى همیشه در عذاب و شکنجه قهر الهى باشد. چگونه ممکن است کسى که اقرار به شهادتین و وحدانیت الهى دارد اگر چه معصیت کار باشد با کفار و مشرکین در خلود در جهنم یکسان باشد هرگز چنین نیست مگر آنکه منافق باشد که فقط بزبان اقرار نماید و به قلب منکر که همچون کسى را نمی توان در تعداد مسلمانها به شمار آورد و چنانچه بعض مفسرین گفته شاید مقصود از (من) موصوله (من یعص الله) خود رسول اکرم است و مقصود از (رسوله) جبرئیل حامل وحى باشد و معنى آیه چنین باشد کسى که در تبلیغ رسالت نافرمانى کند و از اداى وحى اعراض نماید و دستورات الهى را که به توسط حامل وحى که رسول پروردگار است انجام ندهد چنین کس براى وى است آتش جهنم و همیشه در آن جاویدان است و چون ترک تبلیغ از بزرگترین گناهان به شمار می رود. وقتى گناه بسیار بزرگ شد البته کیفر و مجازات آن نیز به مناسبت بزرگى گناه بزرگ می شود، پس جاى آن را دارد که از باب تأکید بفرماید جزاى ترک تبلیغ خلود در جهنم است. (فخر رازى)
سپس در آیه ی بعد مى افزاید: «حتى إذا رأوا ما یوعدون فسیعلمون من أضعف ناصرا و أقل عددا؛ این وضع کفار و مشرکان که پیوسته مسلمانان را استهزا مى کنند و ضعیف مى شمرند هم چنان ادامه مى یابد تا زمانى که آنچه را که به آنها وعده داده شده ببینند، آن گاه مى دانند چه کسى یاورش ضعیفتر، و جمعیتش کمتر است.» (جن/ 24) در اینکه منظور از جمله ی "ما یوعدون" عذاب دنیا یا آخرت، یا هر دو است؟ تفسیرهاى متعددى گفته اند، ولى مناسب این است که معنى آن عام و گسترده باشد، به خصوص اینکه فزونى و کمى عدد و ضعف و قدرت ناصر و یاور بیشتر مربوط به دنیا است، و لذا جمعى از مفسرین آن را به مساله جنگ بدر که در آن قوت و قدرت مسلمانان آشکار گشت تفسیر کرده اند، و در روایات متعددى به ظهور مهدى (ع) تفسیر شده است، بنابراین اگر آیه را به معنى وسیعش تفسیر کنیم همه اینها را شامل مى شود.
به علاوه در آیه 75 سوره مریم نیز آمده است: «حتى إذا رأوا ما یوعدون إما العذاب و إما الساعة فسیعلمون من هو شر مکانا و أضعف جندا؛ این وضع هم چنان ادامه مى یابد تا زمانى که وعده الهى را با چشم خود ببینند: یا عذاب این دنیا، یا عذاب آخرت، آن روز مى دانند چه کسى موقعیتش بدتر و لشکرش ناتواناتر است.» به هر حال لحن آیه به خوبى نشان مى دهد که دشمنان اسلام پیوسته قدرت و کثرت نفرات خود را به رخ آنها مى کشیدند، و آنها را ضعیف و ناتوان مى شمردند قرآن به این وسیله به مؤمنان دلدارى و نوید مى دهد که سرانجام روز پیروزى آنها و شکست و ناتوانى دشمنان فرا خواهد رسید.

خروج موحدان عاصى از جهنم و بقاء کافران در آن

قمى در تفسیرش به سند خود از پدرش از ابن ابى عمیر از عمر بن اذینة از رفاعه از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: چون روز قیامت مى شود منادى از ناحیه خداى تعالى ندا مى کند که هیچ کس جز مسلمان به بهشت نخواهد رفت، آن روز است که کفار آرزو مى کنند اى کاش در دنیا مسلمان بودند. آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: «ذرهم یأکلوا و یتمتعوا و یلههم الأمل فسوف یعلمون؛ بگذارشان تا بخورند و [با لذایذ مادى و زودگذر] کامرانى کنند، و آرزوها سرگرمشان نماید پس به همین زودى [حقانیت اسلام و فرجام شوم خود را] خواهند فهمید.» (حجر/ 3)
علامه طباطبایی: عیاشى از عبدالله بن عطاء مکى از امام باقر و امام صادق (ع) نظیر این روایت را آورده است. و در الدرالمنثور است که طبرانى (در کتاب الأوسط) و ابن مردویه به سند صحیح از جابربن عبدالله انصارى روایت کرده اند که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: مردمى از امت من به جرم گناهانشان عذاب مى شوند و هر قدر که خدا بخواهد در آتش خواهند بود، آن گاه مشرکین در آنجا ایشان را سرزنش مى کنند و مى گویند چرا ایمان و تصدیق شما سودى برایتان نداشت در نتیجه هیچ موحدى نمى ماند مگر آنکه خداوند از آتش بیرونش مى آورد. آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: «ربما یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین؛ کافران [هنگام روبرو شدن با عذاب] چه بسا آرزو مى کنند که کاش تسلیم [فرمان هاى خدا] بودند.» (حجر/ 2)
علامه طباطبایی: این معنى به طریق دیگرى از ابوموسى اشعرى و ابوسعید خدرى و انس بن مالک نیز از آن جناب روایت شده است. و در همان کتاب است که ابن ابى حاتم و ابن شاهین (در کتاب السنة) از على بن ابى طالب (ع) روایت کرده اند که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: موحدین هر امتى که مرتکب گناهان کبیره شده باشند در صورتى که توبه نکرده و از آن پشیمان نباشند داخل جهنم مى شوند و در آنجا نه چشمهایشان کبود مى شود، و نه بدنشان سیاه مى گردد، و نه همنشین شیطان مى شوند و نه دچار غل و زنجیر مى گردند، نه حمیم مى آشامند و نه قطران مى پوشند، و خداوند خلود در جهنم را بر جسدهایشان حرام مى کند، براى همین که موحدند، و صورتهایشان را بر آتش حرام مى کند، به خاطر اینکه سجده کرده اند. و از همین ها افرادى هستند که آتش تا روى پایشان را و افرادى تا پشت پاهایشان را مى گیرد، و افرادى تا رانشان و افرادى تا کمرشان و عده اى تا گردنشان فرا مى گیرد. و این به خاطر تفاوت گناهانى است که مرتکب شده اند. از نظر مدت هم بعضى یک ماه در آتش هستند و بعضى یک سال، ولى سرانجام بیرون مى آیند و طولانى ترین توقف ایشان به قدر عمر دنیاست از روزى که خلق شده تا روزى که فانى مى گردد.
سبب بیرون شدنشان از جهنم این است که یهود و نصارى و هر که در آتش هست از اهل هر دین و هم چنین اهل شرک به اهل توحید مى گویند: شما به خدا و کتب و رسل او ایمان آوردید و در عین حال با ما در جهنمید، پس ایمان شما بیهوده بود.
آن وقت است که خدا به ایشان غضبى مى کند که براى هیچ امرى آن طور غضب نکرده باشد. آن گاه مؤمنین را از جهنم بیرون آورده بر سر چشمه اى که میان بهشت و صراط قرار دارد مى برد، پس در آنجا مى رویند مانند طرثوث که در خاشاک و کف سیل مى روید، آن گاه داخل بهشت مى شوند در حالى که به پیشانیهایشان نوشته است "اینها جهنمى هایى هستند که از آتش دوزخ آزاد شده اند و تا خدا بخواهد در بهشت خواهند بود."
چون این نوشته داغ ننگى بر پیشانیهاى ایشان است از خدا درخواست مى کنند که آن را محو کند. خدا هم ملکى مى فرستد آن را محو مى کند، سپس ملائکه اى را که با خود میخ هاى آتشین دارند دستور مى دهد تا در جهنم را به روى باقیماندگان ببندند و با آن میخ ها میخکوبشان کنند اینجاست که خداى تعالى که در عرش قرار گرفته فراموششان مى کند و اهل بهشت هم در سرگرمیشان به نعیم و لذت بهشتى از آنان غافل مى گردند و خداى تعالى در این خصوص فرموده: «ربما یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین؛ چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند.» (حجر/ 2)
علامه طباطبایی: کلمه "طرثوث" اسم گیاهى است و کلمه "حمیل السیل" که در روایت است به معناى خاشاک و کف سیل است. و از طرق شیعه نیز قریب به این مضمون روایت شده است.

منـابـع

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 470

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏12 صفحه 147

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏20 صفحه 82

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏17 صفحه 133

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏14 صفحه 152

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏16 صفحه 489

ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 5 صفحه 387

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد