مسائل خلود در دوزخ
فارسی 3172 نمایش |تاریخچه مساله و اقوال متکلمان
نخستین مساله ای که در نیمه نخست قرن اول هجری در میان مسلمانان مطرح شد، مساله حکم مرتکب کبیره است و انگیزه این بحث همان جریان تحکیم بود که علی (ع) آن را پذیرفت در حالی که برخی از یاران او با وی مخالفت کردند و آن را بر خلاف حکم خدا تلقی نمودند هرچند همان گروه، خود، علی (ع) را وادار به پذیرش حکمیت نموده بودند ولی بعدا از آن عدول کرده و کار خود و امام را تخطئه نمودند.
در چنین شرائطی مساله ای تحت عنوان «حکم مرتکب کبیره چیست؟» مطرح گردید. گروه خوارج ارتکاب کبیره را معادل با کفر دانسته، قهرا به حکم این که کافر در آتش مخلد است او را نیز در آتش جاودانه دانستند. گروه معتزله، مرتکب کبیره را حد متوسط میان مومن و کافر دانستند و معتقد شدند که مرتکب کبیره نه مومن است ونه کافر، بلکه حد وسطی است میان آن دو ولی در عین حال اگر توبه نکند و بدون توبه بمیرد، در آتش مخلد خواهد بود. طوائف دیگر اسلامی با هر دو گروه مخالفت ورزیده و برای ایمان، درجات و مراتبی قائل شدند و مرتکب کبیره را مومن فاسق دانسته و هرگز محکوم به خلود در عذاب نکردند، بلکه معتقد شدند که پس از دیدن کیفر اعمال زشت خود، از آتش دوزخ بیرون آمده و وارد بهشت خواهد شد.
اکنون که با تاریخچه مساله آشنا شدیم به نقل نصوصی از کتابهای کلامی می پردازیم:
1. «شیخ مفید» می گوید: خلود در آتش از آن کافران است و بس، نه گروه اهل معرفت و مقر به فرائضی مانند نماز، هرچند مرتکب گناه کبیره باشند و این نظریه علماء امامیه است و مرجئه و اصحاب حدیث (پیروان احمدبن حنبل) با امامیه هم عقیده اند رد حالی که معتزله خلاف آن را برگزیده و معتقدند که علاوه بر کافران، مسلمانان مرتکب کبیره نیز در آتش جاودانه هستند (به شرط این که بدون توبه از دنیا بروند) امامیه بر این عقیده اند که هر کس که به خاطر گناه خود در آتش کیفر دید از آن نجات یافته و به سوی بهشت رهسپار می گردد و در آن مخلد خواهد بود در حالی که معتزله می گویند اگر کسی وارد آتش شد برای او خروجی از آن نیست.
«تفتازانی» در مقاصد می گوید: شکی نیست که اهل بهشت در آن مخلدند همچنان که شکی نیست که کافر در دوزخ جاودانه خواهد بود، سخن درباره مرتکب کبیره است، در حالی که مومن به خدا و شریعت اسلام باشد و بدون توبه بمیرد در این جا دو مساله است:
1- آیا قطعا چنین فردی معذب خواهد بود؟
2- بر فرض قطعی بودن کیفر او، آیا جاودانه خواهد بود؟
درباره مطلب نخست می گوید: عقیده ما این است که درباره او نمی توان به یکی از دو طرف (عقاب و عفو) حکم نمود، بلکه اختیار دست خدا است، اگر بخواهد عفو می کند و اگر بخواهد کیفر می دهد و در حالی که «مرجئه» به طور جدی می گویند مومنان گناهکار هیچگاه معذب نمی شوند.
قاضی عضدالدین ایجی می گوید: مرتکبان کبیره که در عمر خود کار نیکی نیز انجام داده اند هرگز در آتش مخلد نمی شوند، زیرا خدا می فرماید: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره؛ پس هر که به اندازه ى ذره اى نیکى کند آن را ببیند.» (زلزله/ 7)
شکی نیست که مرتکب کبیره عمل خیری را انجام می دهد و لا اقل ایمان به خدا و رسالت پیامبر دارد و باید نتیجه آن را ببیند همچنان که باید کیفر اعمال زشت خود را نیز ببیند در این صورت نمی توان گفت که نخست به خاطر اعمال نیک وارد بهشت می شود بعدا به خاطر اعمال زشت وارد دوزخ می گردد زیرا یک چنین ترتیب بر خلاف اجماع مسلمین است، طبعا صورت دوم متعین خواهد بود و ناگفته پیدا است مرتبه دوم که وارد بهشت شد محکوم به خلود خواهد بود. تا اینجا با اقوال و آراء فرق کلامی آشنا شدیم اکنون باید دلائل طرفین را مورد بررسی قرار داد.
دلائل قائلان به عدم خلود
قائلان به نظریه عدم خلود از طریق کتاب و سنت و عقل استدلال نموده اند و همگی را در این جا بیان می کنیم:
دلایل نقلی منکران
1- آیه ی «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره» و شیوه ی استدلال با آن روشن گردید و برای توضیح بیشتر یادآور می شویم مومن مرتکب کبیره محکوم به ثواب و عقاب می باشد و در تحقق بخشیدن به این دو، سه احتمال وجود دارد:
1- نخستین پاداش ببیند و سپس کیفر، این بر خلاف اجماع است، بالاخص که در جاودانه بودن بهشتیان کسی شک نکرده است.
2- هر دو با هم انجام شود، آن نیز ممکن نیست.
3- طبعا صورت سوم امکان پذیر خواهد بود، یعنی پس از خلود در آتش وارد بهشت گردد.
در این جا از یادآوری نکته ای ناگزیریم و آن اینکه این نحو استدلال مبنی بر این است که دلیلی از قرآن و سنت بر خلود این گروه نباشد وگرنه آیه یاد شده نمی تواند گواه گفتار آنان باشد، زیرا از آیات و روایت حاکم بر خلود مرتکب کبیره کشف خواهیم کرد که پاداش ایمان، حبط شده و پس از ثبت در برنامه اعمال از بین رفت است همچنان که قائلان به احباط می گویند و یا کشف خواهیم کرد که از اول پاداش در کار نبوده و پاداش مشروط به شرطی بوده که تحقق نپذیرفته است چنانکه قائلان به نفی «احباط» بر این عقیده اند.
خلاصه آیه، یک قانون کلی است و آن اینکه هر کس عمل خیری انجام داد، نتیجه آن را خواهد دید ولی دیدن نتیجه خیر، متفرع بر وجود خیر است، اگر آیات و روایاتی حکم بر خلود کنند، کشف خواهیم کرد که این خیر به آتش معصیت نابود شده و یا از اول خیری در کار نبوده است تا مستوجب پاداش گردد. و به عبارت سوم این آیه حاکی از یکنوع زمینه مساعد است و بهره گیری از آن در صورتی صحیح است که دلیل بر نابودی زمینه نباشد.
آمرزش پروردگار
2- «و إن ربک لذو مغفرة للناس على ظلمهم و إن ربک لشدید العقاب؛ و قطعا پروردگارت نسبت به مردم با ظلم و ستمى که مى کنند صاحب آمرزش است، و مسلما پروردگارت سخت کیفر است.» (رعد/ 6) پروردگار تو دارای مغفرفت و آمرزش است نسبت به مردم در حالی که آنان بر ستمگری خود می باشند پروردگار تو سخت کیفرده است. این آیه، درباره گروه «گنهکار» دو گزارش می دهد:
1- این گروه در پوشش مغفرت و رحمت قرار می گیرند.
2- آنان مشمول کیفرهای جانکاه می باشند.
به مساله امید با جمله «لذو مغفره» و به مساله بیم، با جمله «و ان ربک لشدید العقاب» اشاره می کند. مطابق این دو گزارش درباره افراد گناهکار دو احتمال وجود دارد تا مشیت الهی به کدامیک تعلق گیرد:
مغفرت و آمرزش و یا عقاب و کیفر، و اگر مرتکب کبیره، محکوم خلود در آتش باشد، هرگز نمی توان درباره آنان امید مغفرت داشت امید مغفرت نشانه آن است که حساب آنان با کافران جدا است کافر به طور قطعی در آتش جاودانه است ولی مومن گناهکار بر سر دوراهی است تا مشیت الهی (روی ملاکات واقعی) بر کدامیک قرار گیرد. در این جا برای این که افراد گناهکار از این آیه سوء استفاده نکنند یادآور می شویم که لفظ «علی ظلمهم» اشاره به قانون شکنی هایی است که مربوط به حقوق خدا است و جبران شود و در غیر این صورت گزارش دوم درباره آنان قطعی است.
حاصل استدلال این که جمله «علی ظلمهم» جمله حالیه است یعنی خدا نسبت به مردم حتی در آن حالتی که راه ظلم و ستم می پیمایند، دارای مغفرت و آمرزش است و به طور مسلم آیه ناظر به گروه غیر تائب است، زیرا گروه تائب ظالم نیست تا درباره آنان لفظ «علی ظلمهم» به کار رود.
پاسخ به استدلالات
در پاسخ این استدلال همان مطلبی را که در پاسخ دلیل اول آوردیم یادآور می شویم: و آن اینکه فرد گنهکار ممکن است مشمول مغفرت و یا مشمول عقاب جانکاه باشد، نتیجه ای که از این آیه می توان گرفت، این است که نمی توان قاطعانه درباره مرتکب کبیره سخن گفت و او را مخلد در آتش دانست، ولی اگر آیه دیگری برخی از گناهان را موجب خلود در آتش دانست چنانکه برخی مدعیند که قتل مومن، مایه خلود در دوزخ است، هرگز با این آیه منافاتی نخواهد داشت بلکه آیه دوم گواه بر این خواهد بود که این قسم از گناهان مایه تجلی هر الهی خواهد بود نه تجلی رحمت او. و به عبارت دیگر محکوم بخش دوم آیه یعنی «و ان ربک لشدید العقاب» خواهند شد.
3- «إن الله لا یغفر أن یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء؛ مسلما خدا این را که به او شرک ورزیده شود نمى آمرزد، و غیر آن را براى هر کس که بخواهد مى آمرزد.» (نساء/ 48 و 116) خدا هرگز گناه شرک را نمی آمرزد ولی گناهان غیر از آن را برای هر کسی که بخواهد، می بخشد و هر کس به خدا شرک ورزد، مرتکب گناه بزرگی شده است.
این آیه که از آمرزش همه گناهان جز شرک گزارش می دهد ناظر به انسانهایی است که بدون توبه بمیرند در این مورد است که خدا مشرکان را از رحمت خود محروم می سازد و اما آنگاه که چنین گناهکاران توبه کنند از مورد آیه بیرون می باشند زیرا توبه همان طور که مایه آمرزش گناهان کبیره است، مایه آمرزش شرک نیز می باشد و از این که آیه میان مشرک و غیر آن تفصیل می دهد، باید گفت صدر و ذیل آیه مربوط به کسانی است که بدون توبه از جهان بروند، قهرا نتیجه این می شود که اگر چنین انسانی مشرک باشد بخشوده نمی شود ولی غیر مشرک نوید مغفرت در مورد او هست، اما نه به طور قطعی و سرانجام آیه گواه بر این است که مرتکب کبیره مخلد در آتش نیست زیرا اگر به طور قطعی مخلد بود وعده آمرزش ولو به طور غیر منجز صحیح نیست.
ما درباره این استدلال همان نکته ای را که در دو آیه پیشین آوردیم یادآور می شویم و آن اینکه هرگاه بر مخلد بودن قسمی از مرتکبان کبیره دلیل قطعی در دست باشد به طور مسلم بر دیگر ادله مقدم خواهد بود و آیه مورد بحث را به مساله زمینه و امکان مغفرت نه قطعی بودن آن، تفسیر خواهیم کرد.
کوتاه سخن اینکه استدلال با این آیات بر عقیده امامیه و غیره در صورتی نتیجه بخشش است که مجمع آیات قرآن در زمینه خلود مطالعه شود و تا تکلیف آن آیات روشن نشود؛ از این نوع از آیات که فقط از زمینه مغفرت گزارش می دهد نمی توان عدم خلود را نتیجه گرفت. ناگفته پیدا است این آیات را نمی توان بر مغفرت قطعی و بدون چون و چرا حمل کرد زیرا نتیجه آن دعوت گناهکار به ادامه گناه است و طبعا مورد بحث، با توبه فوق روشنی دارد به تائب در صورتی نوید مغفرت داده می شود که در خود ایجاد تحول کند و با تحول روحی این نوع نویدها غرورآور نیست در حالی که این آیات ناظریه گنهکارانی است که هنوز توبه نکرده اند و بر گناه خود باقی مانده اند بنابراین باید مغفرت های وارد در این آیات را یک نوع گزارش از زمینه مغفرت و امید به آن تفسیر کرد.
منـابـع
جعفر سبحانى- منشور جاوید- جلد 9 صفحه 376
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها