عوامل ورود به بهشت نیکوکاری

English فارسی 2917 نمایش |

شاکران و سپاسگزارانى که پروردگارشان به آنان نشان ابرار و نیکان عنایت کرده، نه تنها از زنجیرهاى گمراهى و غلها و آتش آن در دنیا آزاد شده اند، بلکه در آخرت نیز از آزادى کامل برخوردار مى شوند و پاداش شایسته خود را به خاطر سپاسگزارى و پیروى از رسالت خداى عز و جل دریافت خواهند کرد. خداوند در آیاتی بعد از آن که انسانها را به دو گروه شکور و کفور یا شکرگزار و کفران کننده تقسیم کرد، اشاره کوتاهى به پاداشهاى شکر گزاران و ابرار (نیکان و پاکان) کرده، و نکات جالبى در این زمینه یادآورى مى کند. نخست مى فرماید: «إن الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافورا؛ نیکان از جامى مى نوشند که با عطر خوشى آمیخته است.» (انسان/ 5)
ابرار جمع بر (بر وزن رب) در اصل به معنى وسعت و گستردگى است، و به همین جهت صحراهاى وسیع را بر مى گویند، و از آنجا که افراد نیکوکار اعمالشان نتائج گسترده اى در سطح جامعه دارد این واژه بر آنها اطلاق مى شود، و بر (به کسر ب) به معنى نیکو کارى است، بعضى گفته اند فرق بیان آن و خیر این است که بر به معنى نیکى توام با توجه است در حالى که خیر معنى اعمى دارد. کافور در لغت معانى متعددى دارد و یکى از معانى معروف آن بوى خوش است همچنین گیاهى است خوشبو، و یکى دیگر از معانى آن همان کافور معمولى است که بوى تندى دارد، و براى مصارف طبى از جمله ضدعفونى کردن به کار مى رود. به هر حال آیه فوق نشان مى دهد که این شراب طهور بهشتى بسیار معطر و خوشبو است که هم ذائقه از آن لذت مى برد، و هم شامه.
بعضى از مفسران نیز گفته اند کافور نام یکى از چشمه هاى بهشتى است، ولى این تفسیر با تعبیر کان مزاجها کافورا که مى گوید آمیخته با کافور است سازگار نیست. از سوى دیگر با توجه به این که کافور از ماده کفر به معنى پوشش است.
بعضى از ارباب لغت مانند راغب در مفردات معتقدند که انتخاب این نام براى کافور به خاطر پوشیده بودن میوه درختى که این ماده از آن گرفته مى شود در میان غلافها است. بعضى نیز تعبیر کافور را اشاره به سفیدى فوق العاده و خنکى آن دانسته اند، زیرا کافور معمولى نیز از نظر خنکى و سفیدى ضرب المثل است. اما روى هم رفته تفسیر نخست از همه مناسبتر به نظر مى رسد، به خصوص این که گاهى در عبارات کافور را همردیف مشک و عنبر شمرده اند که از بهترین بوهاى خوش است. سپس به سرچشمه اى که این جام شراب طهور از آن پر مى شود اشاره کرده مى افزاید: «عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا؛ این از چشمه خاصى است که بندگان خدا از آن مى نوشند، و آن را از هر جا بخواهند جارى مى سازند.» (انسان/ 6)
آرى این چشمه شراب طهور چنان در اختیار ابرار و عبادالله است که هر جا اراده کنند از همانجا سر بر مى آورد، و جالب اینکه در حدیثى از امام باقر (ع) نقل شده که در توصیف آن فرمود: «هى عین فى دار النبى (ص) تفجر الى دور الانبیاء و المؤمنین؛ این چشمه اى است در خانه پیغمبر اسلام (ص) که از آنجا به خانه سایر پیامبران و مؤمنان جارى مى شود.» آرى همانگونه که در دنیا چشمه هاى علم و رحمت از خانه پیامبر اکرم (ص) به سوى بندگان خدا و نیکان سرازیر مى شود، در آخرت که تجسم بزرگى از این برنامه است چشمه شراب طهور الهى از همین بیت وحى مى جوشد، و شاخه هاى آن به خانه هاى مؤمنان سرازیر مى گردد! یفجرون از ماده ی تفجیر در اصل از ریشه ی فجر گرفته شده که به معنى شکافتن وسیع است، خواه شکافتن زمین باشد، یا چیز دیگر، و از آنجا که نور صبح گویى پرده شب را مى شکافد به آن فجر گفته اند، و به شخص فاسق از این رو فاجر مى گویند که پرده حیا و پاکى را دریده، و از مسیر حق خارج شده است.

مراد از ابرار، و صفات ایشان
و کلمه ابرار جمع کلمه بر (به فتحه باء) است، و کلمه ی بر صفت مشبهه از مصدر بر (به کسره باء) است، که به معناى احسان است، و این معنا در مورد کسى صادق است که عمل خود را نیکو بسازد، و از نیکو ساختن آن هیچ نفعى که عاید خودش بگردد در نظر نگرفته باشد، نه جزایى که در مقابل عملش به او بدهند، و نه حتى تشکرى را. و خلاصه کلمه بر (به فتحه باء) به معناى کسى است که خیر را بدان جهت که خیر است مى خواهد، نه بدان جهت که اگر انجام دهد نفعى عایدش مى شود، بلکه حتى در صورتى هم که خودش آن را دوست نمى دارد صرفا به خاطر اینکه خیر است انجام مى دهد، و بر تلخى آن که مخالف با خواهش نفسش است صبر مى کند، و عمل خیر را بدان جهت که فى نفسه خیر است انجام مى دهد، هر چند به زحمت و ضرر خود تمام شود، نظیر وفاى به نذر. و یا بدان جهت که براى دیگران نافع است انجام مى دهد مانند اطعام طعام به بندگان مستحق خدا.
با در نظر گرفتن اینکه هیچ خیر و صلاحى در هیچ عملى نیست مگر با ایمان به خدا و رسولش، و ایمان به روز جزا هم چنان که در آیه «أولئک لم یؤمنوا فأحبط الله أعمالهم؛ ایشان به خاطر اینکه ایمان نیاوردند خدا اعمالشان را بى نتیجه کرد.» (احزاب/ 19) و آیاتى دیگر از این معنا خبر داده، لذا ابرار کسانى هستند که عمل خیر را به خاطر ایمان به خدا و رسول او و روز جزا انجام مى دهند، چون ایمانشان ایمان رشد و بصیرت است، یعنى خود را بنده و مملوک پروردگار خود مى دانند، و معتقدند که خلق و امرشان به دست او است، و خودشان مالک نفع و ضررى براى خود نیستند، قهرا معتقدند که نباید اراده کنند مگر چیزى را که پروردگارشان اراده کرده، و انجام ندهند مگر عملى را که او بپسندد، در نتیجه اراده او را بر اراده خودشان مقدم مى دارند، و براى خشنودى او عمل مى کنند، هر چند که به ضرر خودشان تمام شود، بر آن ضرر و ناسازگارى با میل درونى خود صبر مى کنند، و زحمت اطاعت او را تحمل نموده، آنچه مى کنند به خاطر خشنودى او مى کنند، و در نتیجه در مرحله عمل عبودیت را خالص براى خدا مى سازند.
این صفات همان صفاتى است که خداى سبحان ابرار را با آن توصیف کرده، اینک آیات آن از نظر خواننده مى گذرد: «إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا؛ ما شما را براى خدا طعام مى کنیم و هیچ پاداش و تشکرى از شما نمى خواهیم.» (دهر/ 9) «و جزاهم بما صبروا؛ و پاداش ایشان در برابر شکیباییشان (بهشت و لباسهاى حریر بهشتى است).» (دهر/ 12) «لیس البر أن تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله؛ احسان این نیست که چهره ها را به سوى مشرق و مغرب کنید، احسان عمل آن کسى است که به خدا ایمان داشته باشد.» (بقره/ 177)  آیه 15 سوره مطففین. و از آیه مورد بحث که مى فرماید: "إن الأبرار یشربون..." از آنجا که در مقابل آیه "إنا أعتدنا للکافرین..." که بیانگر حال کفار در آخرت است قرار گرفته این معنا به ذهن مى آید که مى خواهد حال ابرار در آخرت را بیان کند، و بفهماند که ایشان در بهشت از شرابى ممزوج به کافور مى نوشند، شرابى خنک و معطر.

تنعم ابرار و نوشیدنشان از چشمه اى که یشرب بها عباد الله
عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا کلمه عینا اگر منصوب شده به خاطر حذف حرف جر بوده، و تقدیر آن من عین بوده است، ممکن هم هست به خاطر اختصاص منصوب شده، و تقدیر کلام أخص عینا بوده باشد یعنى نوشیدن از کاس را که گفتیم از هر کاسى نیست، بلکه آن کاس را اختصاص مى دهم به چشمه اى که چنین و چنان است. و کلمه شرب (به طورى که گفته شده) هم به خودى خود متعدى مى شود، و مى گویى: شربت الماء آب را نوشیدم، و هم با حرف باء متعدى مى شود، و مى گویى: شربت بالکاس با کاسه نوشیدم پس هر دو یک معنا را مى رساند. و اگر از نوشندگان آن کاس تعبیر به عباد الله کرد، براى این بود که اشاره کند به اینکه اگر از آن کاس مى نوشند به خاطر این است که به زیور عبودیت آراسته شدند، و به لوازم آن عمل کردند، این معنا از سیاق فهمیده مى شود.
تفجیر عین عبارت است از شکافتن زمین براى جارى ساختن آب هاى زیر زمینى، و ما ناگزیریم در اینجا تفجیر عین را حمل کنیم بر صرف خواستن آن، چون این معنا مسلم است که جارى ساختن چشمه هاى بهشتى نیازمند بیل و کلنگ نیست، آرى نعمت هاى بهشتى به جز خواست و اراده اهل بهشت هیچ هزینه دیگرى لازم ندارد، هم چنان که فرمود: «لهم ما یشاؤن فیها؛ اهل بهشت هر چه را بخواهند دارند.» (ق/ 35) و این دو آیه همانطور که قبلا اشاره کردیم تنعم ابرار را بیان مى کند، که چگونه از شراب بهشت و آخرت متنعم مى شوند، دیگران هم دو آیه مورد بحث را به همین معنا تفسیر کرده اند، و بعید نیست که این دو آیه در مقام بیان حقیقت عمل صالح آنان بر اساس تجسم اعمال باشد، و بفهماند وفاى به نذر و اطعام طعام براى رضاى خدا ظاهرش وفا و اطعام طعام است اما باطنش نوشیدن از کاسى است که مزاجش کافورى است، آن هم از چشمه اى که به طور مستمر خودشان با اعمال صالح خود مى شکافند، و به زودى حقیقت عملشان در جنة الخلد برایشان ظاهر مى شود، هر چند که در دنیا به صورت وفا و اطعام طعام است. در نتیجه دو آیه مورد بحث در مجراى امثال آیه «إنا جعلنا فی أعناقهم أغلالا فهی إلى الأذقان فهم مقمحون؛ ما هم (چون ایشان کافر شدند) بر گردن آنها تار نخ (زنجیرهاى عذاب) نهادیم در حالى که سر بلند کرده و چشم بر بسته اند.» (یس/ 8) است.
مؤید این معنا ظاهر جمله یشربون و جمله یشرب بها است، که مى فهماند همین حالا مشغول نوشیدنند، نه اینکه در قیامت مى نوشند، و گر نه مى فرمود سیشربون، و سیشربوا بها علاوه بر این، نوشیدن، وفا کردن، اطعام نمودن و ترسیدن، همه را در یک سیاق آورده و فرموده یشربون، یوفون، یخافون، یطعمون و نیز ذکر تفجیر در جمله یفجرونها تفجیرا مؤید دیگرى است، براى اینکه ظهور دارد در اینکه شکافتن چشمه و جارى ساختن آب آن را با اسباب این کار انجام مى دهند، که همان وفا و اطعام و خوف است، پس حقیقت این اعمال همان تفجیر عین است.

سیر کردن گرسنگان از بهترین حسنات است
نه تنها در آیات مورد بحث اطعام طعام را یکى از کارهاى برجسته ابرار و عبادالله مى شمرد، بلکه در بسیارى از آیات قرآن روى این معنى تکیه و تاکید شده است، و نشان مى دهد این کار در پیشگاه خدا محبوبیت خاصى دارد. و اگر نگاه به دنیاى امروز کنیم که طبق اخبار منتشره هر سال میلیونها نفر از گرسنگى مى میرند، در حالى که در مناطق دیگر دنیا آن قدر غذاى اضافى به زباله دانها مى ریزند که حسابى براى آن نیست، اهمیت این دستور اسلامى از یک سو و دورى دنیاى امروز از موازین اخلاقى از سوى دیگر روشن مى گردد. در روایات اسلامى نیز تاکید بسیار در این زمینه دیده مى شود که به عنوان نمونه چند حدیث را در اینجا مى آوریم:
1- در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) آمده است: «من اطعم ثلاثة نفر من المسلمین اطعمه الله من ثلاث جنان فى ملکوت السموات؛ کسى که سه نفر از مسلمانان را اطعام کند خداوند او را از سه باغ بهشتى در ملکوت آسمانها اطعام خواهد کرد.» و در حدیثى از امام صادق (ع) مى خوانیم: «من اطعم مؤمنا حتى یشبعه لم یدر احد من خلق الله ما له من الاجر فى الآخرة، لا ملک مقرب، و لا نبى مرسل الا الله رب العالمین؛ کسى که مؤمنى را اطعام کند تا سیر شود احدى از خلق خدا نمى داند چقدر در آخرت پاداش دارد، و نه فرشتگان مقرب الهى، و نه پیامبران مرسل، جز خداوند که پروردگار عالمیان است.» در حدیث دیگرى از همان امام آمده است که فرمود: «لان اطعم مؤمنا محتاجا احب الى من ان ازوره، و لان ازوره احب الى من ان اعتق عشر رقاب؛ اگر مؤمن نیازمندى را اطعام کنم نزد من محبوبتر است از اینکه تنها به دیدار او بروم، و اگر به دیدار او بروم نزد من محبوبتر است از اینکه ده برده را آزاد کنم.»
قابل توجه اینکه در روایات تنها روى نیازمندان و گرسنگان تکیه نشده بلکه در بعضى صریحا آمده است که اطعام مؤمنان هر چند بى نیاز باشند همچون آزاد کردن برده است، و این نشان مى دهد که هدف از این کار علاوه بر رفع نیازمندیها جلب محبت و تحکیم پیوندهاى دوستى و صمیمیت است، به عکس آنچه در دنیاى مادى امروز معمول است که گاه دو دوست نزدیک، یا دو خویشاوند به مهمانخانه اى مى روند هر کدام باید سهم خود را بپردازد، گویى مساله میهمانى کردن مخصوصا نفرات بسیار براى آنان بسیار شگفت آور است.
در بعضى از روایات نیز تصریح شده که اطعام گرسنگان به طور مطلق (هر چند مؤمن و مسلمان هم نباشند) از افضل اعمال است، چنان که در روایتى از پیغمبر گرامى اسلام (ص) آمده است که فرمود: «من افضل الاعمال عند الله ابراد الکباد الحارة و اشباع الکباد الجائعة و الذى نفس محمد صلى الله علیه و آله بیده لا یؤمن بى عبد یبیت شبعان و اخوه (او قال جاره) المسلم جائع؛ یکى از برترین اعمال نزد خدا خنک کردن جگرهاى داغ است، و سیر کردن شکمهاى گرسنه، سوگند به کسى که جان محمد در دست او است بنده اى که شب سیر بخوابد و برادر یا فرمود همسایه مسلمانش گرسنه باشد به من ایمان نیاورده است.» ذیل حدیث فوق گرچه درباره سیر کردن مسلمانان است، ولى آغاز آن هر تشنه و گرسنه اى را شامل مى شود، و بعید نیست گستردگى مفهوم آن حتى حیوانات را نیز شامل شود.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 199

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 25 صفحه 349

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 17 صفحه 184

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد