لباس ها و زینت های بهشتی
فارسی 2713 نمایش |تجسم اعمال یکى از مهمترین مسائل مربوط به رستاخیز است، باید بدانیم آنچه در آن جهان است بازتاب وسیع و گسترده و تکامل یافته اى از این جهان است، اعمال، افکار، روشهاى اجتماعى ما و خوهاى مختلف اخلاقى در آن جهان تجسم مى یابند، و همیشه با ما خواهند بود. ثروتمندان ستم پیشه و انحصارگرى که در این جهان در سراپرده ها تکیه مى کردند و سرمست از باده ها بودند و سعى داشتند همه چیزشان از مؤمنان تهیدست جدا باشد در آنجا هم "سرادق" و سراپرده اى دارند اما از آتش سوزان! چرا که ظلم در حقیقت آتش سوزانى است که خرمن زندگى و امید مستضعفان را محترق مى کند. در آنجا هم نوشابه هایى دارند که تجسمى است از باطن شراب دنیا و نوشابه هایى که از خون دل مردم محروم فراهم شده است، نوشابه اى که به این ظالمان در آن جهان هدیه مى شود نه تنها امعاء و احشاء را می سوزاند بلکه همچون فلز گداخته است که پیش از نوشیدن، هنگامى که به دهان و صورت نزدیک مى شود چهره هاشان را برشته مى کند!
اما به عکس، آنها که براى حفظ پاکى و رعایت اصول عدالت پشت پا به این مواهب زدند و به زندگى ساده اى قناعت کردند، و محرومیتهاى این دنیا را براى اجراى اصول عدالت به خاطر خدا تحمل نمودند، در آنجا باغهایى از بهشت با نهرهایى از آب جارى، و بهترین لباسها و زینتها، و شوق انگیزترین جلسات در انتظارشان خواهد بود، و این تجسمى است از نیت پاک آنها که مواهب را براى همه بندگان خدا مى خواستند: «أولئک لهم جنات عدن تجرى من تحتهم الأنهار یحلون فیها من أساور من ذهب و یلبسون ثیابا خضرا من سندس و إستبرق متکین فیها على الأرائک نعم الثواب و حسنت مرتفقا؛ براى آنان بهشت هاى جاودانى است که از زیر درختانش نهرها جارى است، در حالى که در آنجا بر تخت ها تکیه دارند با دستبندهایى از طلا آراسته مى شوند، و جامه هایى سبز از دیباى نازک و ستبر مى پوشند، چه پاداش خوبى و چه آسایش گاه نیکویى.» (کهف/ 31) کلمه ی "عدن" به معناى اقامت است، و جنات عدن یعنى بهشت هاى اقامت و زندگى. بعضى گفته اند: کلمه ی "اساور" جمع "اسورة" است و "اسورة" هم جمع "سوار" (به کسر سین) است که دستبند زنان را گویند. ولى راغب گفته این کلمه فارسى است، و اصل آن دستواره است، "سندس" به معناى پارچه ابریشمى نازک است، و "استبرق" پارچه ابریشمى ضخیم را گویند، و "ارائک" جمع "اریکه" به معناى تخت است و معناى آیه روشن است.
لباسهاى زینتى در جهان دیگر
این سؤال ممکن است براى بسیارى پیدا شود که خداوند در قرآن مجید از زرق و برق دنیا نکوهش کرده، ولى وعده این گونه چیزها را به مؤمنان در آن جهان مى دهد، زینت آلات طلا، پارچه هاى ابریشمین، نازک، ضخیم، اریکه ها و تختهاى زیبا و مانند آن.
در پاسخ این سؤال قبلا توجه به این نکته را لازم مى دانیم که ما هرگز مانند توجیه گرانى که همه این الفاظ را کنایه از مفاهیم معنوى مى دانند این گونه آیات را تفسیر نمى کنیم، چرا که از خود قرآن آموخته ایم که معاد هم جنبه ی "روحانى" دارد هم "جسمانى" و به این ترتیب لذات آن جهان باید در هر دو بخش باشد که البته بدون شک لذات روحانیش قابل مقایسه با لذات جسمانى نیست.
ولى در عین حال این حقیقت را نمى توان کتمان کرد که ما از نعمتهاى آن جهان شبحى از دور مى بینیم، و سخنانى به اشاره مى شنویم، چرا که آن جهان نسبت به این عالم همچون این دنیا است نسبت به شکم مادر و حالت جنینى، همانگونه که "مادر" اگر بتواند رابطه اى با جنین خود برقرار کند جز با اشارات نمى تواند زیبائیهاى این دنیا را: آفتاب درخشان، ماه تابان، چشمه سارها، باغها و گلها و مانند آن را براى کودکى که در شکم او است بیان کند، چرا که الفاظ کافى براى بیان این مفاهیم که کودکش بتواند آن را درک کند در اختیار ندارد، همچنین نعمتهاى مادى و معنوى قیامت را براى ما محاصره شدگان در رحم دنیا بازگو کردن آن هم به طور کامل ممکن نیست. با روشن شدن این مقدمه به سراغ پاسخ سؤال مى رویم: اگر خدا زندگى پر زرق و برق این جهان را نکوهش کرده به خاطر آن است که محدودیت این جهان سبب مى شود فراهم کردن چنان زندگانى با انواع ظلم و ستم توأم باشد، و بهره گیرى از آن با غفلت و بى خبرى. تبعیضهایى که از این رهگذر پیدا مى شود مایه کینه ها، حسادتها، عداوتها و سرانجام خونریزیها و جنگها است.
اما در آن جهان که همه چیزش گسترده است نه تحصیل این زینتها مشکل ایجاد مى کند، نه سبب تبعیض و محرومیت کسى مى شود، نه کینه و نفرتى برمى انگیزد، و نه در آن محیط مملو از معنویت انسان را از خدا غافل مى سازد، نه نیاز به زحمت حفظ و حراست دارد، و نه در رقبا ایجاد حسادت مى کند، نه مایه کبر و غرور است و نه موجب فاصله گرفتن از خلق خدا و خدا. چرا بهشتیان از چنین مواهبى محروم باشند که لذتى است جسمانى در کنار مواهب بزرگ معنوى بدون هیچ واکنش نامطلوب.
توجه شود که ثیاب و اساورى که در عالم آخرت براى افراد روحانى و یا براى افراد محجوب و ظلمانى، پوشیده مى شود: متناسب با آن عالم و با حالات آن افراد خواهد بود. لباسهایى از دیباج و زینتهایى چون أساور از طلا و جواهرات از جهت لطافت و جالب بودن و کمال در پوشاک و زینت داشتن باشد، و روحانیت و معنویت در آنها غلبه دارد.
در حدیثى از امام على (ع) که در آن سخن از پایه ها و ارکان ایمان به میان مى آید، چنین مى خوانیم: «هر کس که به یاد بهشت بیفتد، شهوتها را فراموش مى کند.» پس اگر بر کاخ ستمگرى گذشتى و آن را دیدى که با ویران کردن خانه هاى دیگران بنا شده است، به شیطان اجازه مده که تو را به آن برانگیزد که همچون صاحب آن کاخ ستم کنى و چنان بنایى براى خود بسازى، بلکه چنین بگو: اگر خدا بخواهد کاخى بهتر از این را در بهشت نصیب من خواهد کرد. چون چنان پیش آید که نفس فرماندهنده تو را به تنبلى و کسلى برانگیزد، و به راحت طلبى و دست کشیدن از کارهاى خواسته شده از تو بپردازى، به توبیخ و سرزنش نفس خویش بپرداز و بگو: ان شاء الله مطابق پیشنهاد و نظر تو در بهشت به آرامش و استراحت خواهم پرداخت.
اگر در خویشتن این رغبت و تمایل را احساس کنى که خواستار همنشین شدن با اصحاب جاه و مال شوى، زمین را در خاطر خود از جاى خود پیشتر آر و چنان بیندیش که در بهشت در همسایگى پیامبران و پیشوایان و مؤمنان صالح نشسته اى، یعنى کسانى که امیران و پادشاهان و جاهمندان آن سرایند، و میان آدمى و بهشت یک گام بیشتر نیست و آن مرگ است، و در ظرف مدت یک چشم به هم زدن خویشتن را مى بینى که از دنیا به آخرت انتقال یافته اى. و چنین است که انسان باید به حیات دیگرى که در پیش دارد بیندیشد، و از شهوتها خود را دور کند، و به مجرد آن که انسان در اندیشه مرگ و گور و حساب بیفتد، نفس او خود به خود از شهوتها چشم مى پوشد. و رسول الله (ص) گفت: «به یاد از بین برنده لذتها بیفتید» یعنى مرگ، پس چه نیکو است که ما از آن کسان باشیم که به یاد این گونه چیزها مى افتند و خود را از جهنم به بهشت انتقال مى دهند، ان شاء الله.
سعدى گوید:
قیامت که بازار مینو نهند *** منازل به اعمال نیکو دهند
کسی را که حسن عمل بیشتر *** به درگاه حق منزلت بیشتر
بضاعت به چندانکه آرى برى *** اگر مفلسى شرمسارى برى
که بازار چندانکه آکنده تر *** تهیدست را دل پراکنده تر
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 13 صفحه 422
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 12 صفحه 423
میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 13 صفحه 263
عليرضا ميرزا خسروي- تفسیر خسروی- جلد 5 صفحه 343
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 6 صفحه 407
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 304
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها