عدم دروغ و یاوه و گناه

فارسی 2600 نمایش |

از جمله لازمه ی سکونت جوار رحمت کبریائی آن است که هرگز از رفقا نداء و نوسان بیهوده در فضای روح بخش طنین نخواهد افکند زیرا هوا و فضائی که ارتباط و اتصال با نسیم های رحمت و فضل دارد و از هر سو نسیم رحمت می وزد و نوید فضل زیاده می دهد چگونه توأم با تأثر خاطر خواهد بود قدس روان آنان منزه از آن است. از این جهت یکی از خصوصی ترین صفات بهشت آن است که در آن لغوی شنیده نمی شود، و خدای تعالی به این نعمت در چند جا منت نهاده است می گوید: «لا یسمعون فیها لغوا؛ آنها هرگز در آنجا سخن لغو و بیهوده ای نمی شنوند.» نه دروغی، نه دشنامی، نه تهمتی نه زخم زبانی، نه سخریه ای و نه حتی سخن بیهوده ای. «إلا سلاما؛ تنها چیزی که در آنجا مرتبا به گوش می خورد سلام است.» (مریم/ 62) سلام به معنی وسیع کلمه که دلالت بر سلامت روح و فکر و زبان و رفتار و کردار بهشتیان دارد.
سلامی که آن محیط را، بهشتی کرده و هرگونه اذیت و ایذاء از آن برچیده شده است. سلامی که نشانه یک محیط امن و امان، یک محیط مملو از صفا و صمیمیت و پاکی و تقوا و صلح و آرامش است. اگر سلام را از آن استثناء کرده استثنای منفصل است، و کلمه ی "سلام" قریب المعنای با امن است و خلاصه اش این بود که وقتی به کسی می گویی تو از من در امانی معنایش این است که از من حرکت و سخنی که ناراحتت کند نخواهی دید، ولی وقتی به کسی می گویی سلام من بر تو باد، معنایش این است که نه تنها چیزی که ناراحتت کند نمی بینی، بلکه هر چه می بینی چیزی خواهد بود که ناراحتت نمی کند، و اهل بهشت این سلام را از ملائکه و از رفقای بهشتی خود می شنوند، لغو انحراف است، مثل دشنام و فحش و جدل. به عبارت دیگر هر چه حاکی از عداوت و خصومت در میان مردم باشد، در برابر آن سلام است.
سلام نوری است که بهشت را روشن می کند. مهمترین و نخستین تجلیات سلام، آرامش و صفای دل است. در آنجا همه در سایه این آرامش آرمیده اند، از جام آرامش می نوشند و در سرای آرامش می خرامند. در دلشان نه کینه است و نه حسد و چون خازنان بهشت به ایشان رسند به تحیت سلامشان گویند. «که اینک به سلامت و آرامش درآیید. امروز روز جاویدان شدن شماست.» در آیات دیگر قرآن نیز همین حقیقت با تعبیرات مختلفی آمده است، در آیه 73 سوره زمر می خوانیم: «و قال لهم خزنتها سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین؛ خازنان بهشت به هنگام ورود به آنها می گویند سلام بر شما همیشه خوش و خوشحال باشید، پاک و پاکیزه باشید، بفرمائید وارد بهشت شوید، و جاودانه بمانید.» در آیه 34 سوره ق می خوانیم: «ادخلوها بسلام ذلک یوم الخلود؛ با سلام و سلامت وارد آن شوید امروز روز خلود و جاودانی است.» نه تنها فرشتگان بر آنها درود می فرستند و خود آنها به یکدیگر بلکه خداوند نیز، چنان که در سوره یس آیه 57 بر آنها سلام می فرستند: «سلام قولا من رب رحیم؛ سلام بر شما باد، این سلامی است از پروردگار مهربان به شما بهشتیان.» آیا محیطی باصفاتر و زیباتر از این محیط آکنده از سلام و سلامت وجود دارد.
پس یکی از امتیازات و محسناتی که منحصر به بهشت است و به آن اختصاص دارد این است که سخنان لغو و بیهوده در آنجا گفته و شنیده نمی شود. بر عکس این دنیا که لغویات و سخنان بیهوده اش بیش از آن است که شماره و احصاء شود. در صورتی که هر سخنی گفته شود چه خوب و چه بد ثبت و ضبط خواهد شد. گواه بر این معنی آیه 18 سوره ی ق است که می فرماید: «ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب عتید؛ هیچ سخنی گفته نمی شود مگر اینکه نگهبان و نویسنده ای نزد آن حاضر و آماده است.» ولی در عین حال، مؤمنین راستین حتی در دنیا هم از لغویات بری و بیزارند. دل مؤمن خاشع است، پس آگاهانه احساس مسئولیت می کند، مگر نه آن که کاملا به حق تسلیم شده است و می داند که به زودی از تمام کارهای خرد و کلانش مورد بازپرسی قرار می گیرد، و بر او حساب می کنند؟ وی می داند که زندگی جدی است، و بیهودگی و پوچی در آن وجود ندارد. در حالی که آن کس که نمی داند فراسوی زندگی او پاداشی است، و می باید زندگی خود را به گونه ای درآورد که با رهنمود آن پاداش مناسب باشد، زندگی را سرگرمی و بازیچه می گیرد. صفتی را که خداوند بعد از صفت خشوع برای مؤمنان بیان می کند این است که: «و الذین هم عن اللغو معرضون؛ آنها از هر گونه لغو و بیهودگی رویگردانند.» (مومنون/ 3)
کار "لغو" آن کاری است که فایده نداشته باشد، و بر حسب اختلاف اموری که فایده عاید آنها می شود مختلف می گردد. چه بسا فعلی که نسبت به امری لغو، و نسبت به امری دیگر مفید باشد. پس کارهای لغو در نظر دین، آن اعمال مباح و حلالی است که صاحبش در آخرت و یا در دنیا از آن سودی نبرد و سر انجام آن، منتهی به سود آخرت نگردد مانند خوردن و آشامیدن به انگیزه شهوت در غذا که لغو است، چون غرض از خوردن و نوشیدن گرفتن نیرو برای اطاعت و عبادت خدا است. بنابراین اگر فعل هیچ سودی برای آخرت نداشته باشد، و سود دنیاییش هم سر انجام منتهی به آخرت نشود، چنین فعلی لغو است و به نظری دقیقتر، "لغو" عبارت است از غیر واجب و غیر مستحب.
خدای عز و جل در وصف مؤمنین نفرموده که به کلی لغو را ترک می کنند، بلکه فرموده: از آن اعراض می کنند، چون هر انسانی هر قدر که با ایمان باشد در معرض لغزش و خطا است، و خدا هم لغزش های غیر کبائر را، در صورتی که از کبائر اجتناب شود بخشیده و فرموده است: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما؛ اگر از کبایری که نهی شده اید اجتناب کنید، ما از شما گناهانتان را می ریزیم، و در جایگاهی ارجمند داخلتان می کنیم.» (نساء/ 31) به همین جهت خدا مؤمنین را به این صفت ستوده که از لغو اعراض می کنند، و اعراض غیر از ترک به تمام معنا است.
ترک امری است عدمی و اعراض امری وجودی، اعراض وقتی است که محرک و انگیزه ای، آدمی را به سوی اشتغال به فعلی بخواند و آدمی از آن اعراض نموده به کاری دیگر بپردازد، و اعتنایی به آن کار نکند. و لازمه اش آن است که نفس آدمی خود را بزرگتر از آن بداند که به کارهای پست اشتغال ورزد، و بخواهد که همواره از کارهای منافی با شرف و آبرو چشم پوشیده، به کارهای بزرگ و مقاصد جلیل بپردازد.
ایمان واقعی هم همین اقتضاء را دارد، چون سر و کار ایمان هم با ساحت عظمت و کبریایی و منبع عزت و مجد و بهاء است و کسی که متصف به ایمان است جز به زندگی سعادتمند ابدی و جاودانه اهتمام نمی نماید، و اشتغال نمی ورزد مگر به کارهایی که حق آن را عظیم بداند، و آنچه را که فرومایگان و جاهلان بدان تعلق و اهتمام دارند عظیم نمی شمارد، و در نظر او خوار و بی ارزش است و اگر جاهلان او را زخم زبان بزنند و مسخره کنند، به ایشان سلام می کند، و چون به لغوی بر خورد کند آبرومندانه می گذرد. و از همین جا روشن می شود که وصف مؤمنین به اعراض از لغو کنایه است از علو همت ایشان، و کرامت نفوسشان.
آری اینها که اکنون در بهشت و در نعمتهای خداوند غوطه ور هستند و سخن لغو و بیهوده نمی گویند و نمی شنوند، در دنیا نفس را مطیع خویش ساخته بودند، و از هواهای خود جلوگیری به عمل می آوردند. آنها خودخواهی و خودپسندی خویش را محدود می سازند، و این کار را از راه دوری جستن از کارهای لغو و بیهوده انجام می دهند، و همین است که سبب رشد عقل ایشان می شود، بدان جهت که مخالفت با هوای نفس است. بدین جهت امتیاز عملی آنان این است که «و إذا سمعوا اللغو أعرضوا عنه و قالوا لنا أعمالنا و لکم أعمالکم سلام علیکم لا نبتغی الجاهلین؛ و هنگامی که سخن بیهوده ای بشنوند، از آن روی برمی گردانند و می گویند: اعمال ما برای ما و اعمال شما برای شما سلام بر شما [سلام متارکه] ما خواستار [همنشینی و معاشرت با] نادانان نیستیم.» (قصص/ 55)
بدان سبب که خواستها و هدفهای آنان برتر و بالاتر از هواها و شهوتها است، و به همین جهت تحریکهای جاهلان ایشان را آشفته نمی سازد، و اسرار خویش را فاش نمی کنند، و در جدلی که به آن فرمان نیافته باشند وارد نمی شوند، بلکه اگر جاهلان (به جدل) خواستار حجت و برهان از آنان شوند، از ایشان اعراض می کنند. هدف آنان به دست آوردن رضوان و خرسندی خدا است و نه برتری جویی در زمین و تظاهر و فخر فروشی و مغرور و فریفته شدن به آنچه در دست تصرف خود دارند، و به همین سبب است که نادانان قدرت تحریک کردن و آشفتن ایشان را ندارند، و دشنام دادن آنان و خواستار مبارزه در میدان جدل شدن ایشان، آنان را پریشان و برانگیخته نمی سازد. بدین گونه مؤمنان در برابر تلاشهای به منظور تحریف آیات خدا با مقاومت کردن در مقابل فشارها ایستادگی نشان می دهند، و از محیط اجتماعی فاسد متأثر نمی شوند، و دین اسلام فرزندان خود را به همین گونه عمل خوانده است. به این ترتیب آنها به جای اینکه نیروهایشان را در مقابله با جاهلان کوردل و زشتگویان بی خبر به هدر دهند با بزرگواری از کنار آنها گذشته به هدفها و برنامه های اساسی خود می پردازند. قابل توجه اینکه آنها با این گونه افراد که روبرو می شوند سلام تحیت نمی گویند بلکه سلامشان سلام وداع است!
آنها از قماش افراد بی شخصیتی که مخزنی از جهل و تعصب، بدزبانی و بیهوده گویی، بخل و کینه توزی هستند نمی باشند. آنها بزرگمردان و پاک زنانی هستند که قبل از هر چیز زنجیرهای اسارت تقلید کورکورانه را درهم شکسته اند، سپس با دقت به ندای منادی توحید گوش فرا داده به محض اینکه دلائل حق را به قدر کافی یافتند، به آن دل می بندند. بدون شک باید غرامت زیادی برای این تقلیدشکنی و جدا شدن از انحراف محیطشان بپردازند، و محرومیتها و ناراحتیهای فراوانی را متحمل شوند، ولی آنها آن قدر صبر و شکیبایی دارند که به خاطر هدف بزرگشان از عهده این مشکلات بر می آیند. آنها نه کینه توزند که هر بدی را با بدتر پاسخ گویند و نه بخیل و خسیسند که مواهب الهی را تنها به خودشان تخصیص دهند.
آنها بزرگوارانی هستند که علاوه بر همه اینها از دروغ و سرگرمی ناسالم و جر و بحثهای بیهوده و سخنان بی معنی و شوخی های رکیک و مانند آن برکنارند زبانی پاک و قلبی پاکتر دارند، و هرگز نیروهای فعال و سازنده خود را با درگیری جاهلان تباه نمی کنند، و حتی در بسیاری از موارد سکوت را که بهترین پاسخ این نابخردان است بر سخن گفتن ترجیح می دهند. آنها در فکر اعمال و مسئولیات خویشند، آنها چون تشنه کامانی که به سراغ چشمه آب می روند، تشنه علم و دانش و خواهان حضور در جلسات علماء و دانشمندانند. آری این بزرگوارانند که می توانند رسالت ایمان را در خود پذیرا شوند و اجر خود را نه یک بار که دو بار از پیشگاه خدا دریافت دارند. اینها سلمانها، بحیراها، نجاشیها و حقجویانی همسنگر و هم خط آنها هستند که در برابر انواع ناملایمات برای رسیدن به سر منزل ایمان مقاومت به خرج می دهند.
جالب اینکه در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که فرمود: «نحن صبراء و شیعتنا اصبر منا و ذلک انا صبرنا علی ما نعلم و صبروا علی ما لا یعلمون؛ ما شکیبایانیم و پیروان ما از ما شکیباترند! چرا که ما از اسرار امور آگاهیم و شکیبایی می کنیم (و طبعا این کار آسانتر است) ولی آنها بی آنکه اسرار را بدانند صبر و شکیبایی را از دست نمی دهند.» فکر کنید دو نفر جانباز راه خدا قدم به میدان جهاد می گذارند یکی از پایان کار با خبر است و می داند نتیجه این جهاد پیروزی است، اما دومی با خبر نیست، آیا از یک نظر صبر دومی بیشتر از صبر اولی نمی باشد؟ یا فی المثل قرائن نشان می دهد که هر دو شربت شهادت می نوشند، اما یکی می داند که در شهادتش چه اسراری نهفته است و چه موجی در آینده در اعصار و قرون متمادی ایجاد می کند و چه الگویی برای آزادگان می شود، اما دیگری از اسرار آینده آگاه نیست بدون شک دومی از این نظر صبر بیشتری به خرج می دهد. در حدیث دیگری در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که منظور از "لغو" در آیه فوق "کذب" و "لهو" و "غنا" است، و پرهیزکنندگان امامانند. پیدا است که هر دو قسمت حدیث از قبیل بیان مصداق روشن است وگرنه لغو مفهوم گسترده ای دارد که غیر اینها را نیز شامل می شود، و اعراض کنندگان از لغو نیز همه مؤمنان راستین هستند، هر چند امامان در صف مقدم جای دارند.
پس یکی از ویژگی های بهشت موعود این است که اهل بهشت در آن جا سخنان لغو و بیهوده که باعث آزردگی خاطر شود نمی شنوند، آنچه می شوند درود است، سخنانی که مایه آرامش و خوشحالی می شود. درود یا از جانب فرشتگان و یا از سوی یکدیگر است، نظیر: «لا یسمعون فیها لغوا و لا تأثیما إلا قیلا سلاما سلاما؛ در آن جا سخن بیهوده و گناه آلود نمی شوند جز این سخن را که درود، درود.» (واقعه/ 25- 26)

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 13 صفحه 106

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏16 صفحه 112

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 7 صفحه 67

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏9 صفحه 320

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 15 صفحه 9

سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 396

يعقوب جعفرى- کوثر- جلد 6 صفحه 529

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد