عوامل بخشودگی گناهان (ایمان به خدا)
فارسی 3197 نمایش |تکفیر
مقصود از «تکفیر» در بحث کلامی و تفسیری، بخشودگی گناهان از جانب خداوند، به خاطر یک رشته عوامل است. با توجه به بحث پبرامون «احباط»، مسأله ی تکفیر نیاز به بحث کلامی ویژه ای ندارد، زیرا واقعیت این دو مسأله از نظر کلامی یک چیز است. و آن این که عملی از تأثرگذاری عمل دیگر جلوگیری کند. این واقعیت، گاهی در جهت مانع بودن کارهای بد، از تحقق آثار کارهای خوب مطرح می شود. در این صورت، «احباط» است و گاهی در شکل معکوس آن صورت می گیرد که «تکفیر» نامیده می شود. گذشته از این، مسأله «تکفیر» از نظر عقلی و کلامی مشکل چندانی ندارد، زیرا محور بحث در این مسأله، بخشش گناه از جانب خداوند است، و از نظر عقل مانعی ندارد که خداوند از عقوبت مجرمی درگذرد. و در مواردی هم که پای حق دیگری در میان است، با دادن پاداش و مانند آن، او را نیز راضی سازد. بنابراین آنچه در این مسأله لازم است درباره آن بحث شود، عوامل تکفیر از نظر قرآن است که اکنون به بررسی آن می پردازیم:
کسانى که به خدا ایمان آوردند، و به همه این سنتهاى جارى در کاینات و ارزشهاى برخاسته از آنها مؤمن شدند، چارچوب مناسبى براى عمل و کوشش خود برگزیدند، و در نتیجه به صنعتى مناسب براى بقاى اعمالشان دست یافتند، و به کسى مى مانند که در بیابان دیوار محکم و بلندى در کنار زمینش بنا کرده است تا زمین او از آسیب بادهاى ویرانگر سخت در امان بماند و آن گاه به کشت کردن در آن پرداخته است و هر چه بخواهد در آن مى کارد. در اینکه ایمان پس از کفر و شرک، آثار آن دو را خنثی کرده و چنین انسانی به خاطر اعمال گذشته مؤاخذه نمی شود، جای هیچ گونه تردیدی نیست. و آیات و روایات، به روشنی بر این مطلب گواهی می دهند. قرآن کریم می فرماید: «و الذین آمنوا و عملوا الصالحات و آمنوا بما نزل على محمد و هو الحق من ربهم کفر عنهم سیئاتهم و أصلح بالهم؛ و کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، و به آنچه بر محمد (ص) نازل شده که حق است و از سوى پروردگار است نیز ایمان آوردند خداوند گناهانشان را مى بخشد و کارشان را در دنیا و آخرت اصلاح مى کند.» (محمد/ 2)
ذکر "ایمان به آنچه بر پیغمبر اسلام (ص) نازل شده" بعد از ذکر ایمان به طور مطلق تاکیدى است بر برنامه هاى این پیامبر بزرگ، و از قبیل ذکر خاص بعد از عام است، و بیانگر این واقعیت است که بدون ایمان به آنچه بر پیامبر (ص) نازل شده هرگز ایمان به خدا تکمیل نمى شود. این احتمال نیز وجود دارد که جمله اول اشاره به ایمان به خدا است، و جنبه اعتقادى دارد، و این جمله اشاره به ایمان به محتواى اسلام و تعلیمات آن حضرت است و جنبه عملى دارد. و به تعبیر دیگر ایمان به خدا به تنهایى کافى نیست، بلکه باید ایمان به "ما انزل علیه" نیز داشته باشند، ایمان به قرآن، ایمان به جهاد، ایمان به نماز و روزه، ایمان به ارزشهاى اخلاقى که بر او نازل شده است. ایمانى که مبدأ حرکت، و تاکیدى بر عمل صالح بوده باشد. قابل توجه این است که بعد از ذکر این جمله مى گوید: "و هو الحق من ربهم؛ در حالى که آنچه بر او نازل شده حق است و از سوى پروردگار". یعنى ایمان آنها بى حساب و بى دلیل نیست، چون حق را در آن تشخیص داده اند ایمان آورده اند. و تعبیر من ربهم (از سوى پروردگارشان) تاکیدى است بر این واقعیت که همیشه حق از سوى پروردگار است، از او سرچشمه مى گیرد و به او بازمى گردد.
قابل توجه اینکه در مقابل دو کیفرى که براى کفار بازدارنده از راه خدا ذکر شده بود دو پاداش براى مؤمنان صالح العمل بیان مى کند که نخستین آنها پوشاندن لغزشها و بخشودگى خطاهایى است که به هر حال هر انسان غیر معصومى از آن خالى نیست، و دیگر "اصلاح بال" است. "بال" به معانى مختلفى آمده است به معنى حال، کار، قلب، و به گفته راغب در مفردات به معنى "حالات پر اهمیت" است، بنابراین "اصلاح بال" به معنى سر و سامان دادن به تمام شئون زندگى و امور سرنوشت ساز مى باشد که طبعا هم پیروزى در دنیا را شامل است، و هم نجات در آخرت را، به عکس سرنوشتى که کفار دارند که به حکم "اضل اعمالهم" تلاشها و کوششهایشان به جایى نمى رسد و به جز شکست نصیب و بهره اى ندارند. و مى توان گفت آمرزش گناهان نتیجه ایمان آنها، و اصلاح بال نتیجه اعمال صالح آنها است. مؤمنان هم داراى آرامش فکرند، و هم پیروزى در برنامه هاى عملى که اصلاح بال دامنه گسترده اى دارد و همه اینها را شامل است، و چه نعمتى از این بالاتر که انسان روحى آرام و قلبى مطمئن و برنامه هایى مفید و سازنده داشته باشد.
در این آیه شریفه، اضلال اعمال که در آیه قبلى بود با تکفیر سیئات و اصلاح بال مقابله شده، در نتیجه معنایش این مى شود که: ایمان و عمل صالحشان به سوى غایت سعادتشان هدایت کرد. چیزى که هست چون این هدایت تمام نمى شود مگر با تکفیر گناهان، چون با بودن گناهان وصول به سعادت دست نمى دهد، لذا تکفیر سیئات را هم ضمیمه اصلاح بال نمود. و معناى آیه این است که: خداوند با عفو و مغفرت خود پرده اى بر روى گناهانشان مى کشد، و هم در دنیا و هم در آخرت دلهایشان را اصلاح مى کند، اما در دنیا براى اینکه دین حق دینى است که با آنچه فطرت انسانى اقتضایش را دارد موافق است، و احکامش مطابق همان فطرتى است که خداى تعالى بشر را بر آن فطرت آفریده، و فطرت اقتضاء ندارد و نمى طلبد مگر چیزى را که کمال و سعادت انسان در آن است، و ایمان به آنچه خدا نازل کرده و عمل به آن وضع انسان را در مجتمع دنیایى اش اصلاح مى کند. و اما در آخرت براى اینکه آخرت، عاقبت همین زندگى دنیا است، وقتى آغاز زندگى توأم با سعادت باشد، انجامش نیز سعید خواهد بود، هم چنان که قرآن کریم هم فرموده: «و العاقبة للتقوى؛ فرجام [نيك] براى پرهيزگارى است.» (طه/ 132)
در آخرین آیه نکته اصلى این پیروزى و آن شکست را در یک مقایسه فشرده و گویا بیان کرده، مى فرماید: «ذلک بأن الذین کفروا اتبعوا الباطل و أن الذین آمنوا اتبعوا الحق من ربهم؛ این به خاطر آن است که کافران از باطل پیروى کردند، و مؤمنان از حقى که از سوى پروردگارشان بود.» (محمد/ 3) جان مطلب اینجا است که دو خط "ایمان" و "کفر" از دو خط "حق" و "باطل" منشعب مى شود، "حق" یعنى واقعیتهاى عینى که از همه بالاتر ذات پاک پروردگار است، و به دنبال آن حقائق مربوط به زندگى انسان، و قوانینى حاکم بر رابطه او با خدا، و روابط آنها با یکدیگر است. "باطل" یعنى پندارها، خیالها، نیرنگها، افسانه هاى خرافى، کارهاى بیهوده و بى هدف، و هر گونه انحراف از قوانین حاکم بر عالم هستى. آرى مؤمنان پیروى از حق مى کنند، به همان معنى که گفته شد و کفار از باطل، و همین دلیل بر پیروزى آنها و شکست اینها است. قرآن مجید مى گوید: «و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا؛ آسمان و زمین و آنچه را در میان آن دو است باطل نیافریده ایم.» (ص/ 27) بعضى "باطل" را به معنى "شیطان"، و بعضى به معنى "بیهوده" تفسیر کرده اند، ولى همانگونه که گفتیم "باطل" معنى وسیعى دارد که همه اینها و غیر آن را شامل مى شود.
در پایان آیه مى افزاید: «کذلک یضرب الله للناس أمثالهم؛ اینگونه خداوند براى مردم مثلهاى زندگیشان را بیان مى کند.» (محمد/ 3) یعنى همین گونه که خطوط زندگى مؤمنان و کفار، و اعتقادات و برنامه هاى عملى و نتائج کار آنها را در این آیات بیان فرموده، سرنوشت حیات و عاقبت کار آنها را مشخص مى سازد. "راغب" در "مفردات" مى گوید: «"مثل" به معنى سخنى است که درباره چیزى گفته شود همانند سخنى که درباره مطلب مشابه آن گفته شده، تا یکدیگر را تبیین کند.» از سخنان دیگر او نیز استفاده مى شود که این کلمه گاه به معنى "مشابهت" به کار مى رود، و گاه به معنى "توصیف". و ظاهرا در آیه مورد بحث منظور معنى دوم است، یعنى خداوند اینگونه توصیف حال مردم مى کند، همانگونه که در آیه 15 سوره محمد (ص) آمده: «مثل الجنة التی وعد المتقون؛ توصیف بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده چنین است.» به هر حال از این آیه به خوبى استفاده مى شود که هر اندازه به حق نزدیکتر باشیم به ایمان نزدیکتریم، و به هر اندازه اعتقاد و عمل ما گرایش به باطل داشته باشد از حقیقت ایمان دورتریم و به کفر نزدیکتر! که خط ایمان و کفر همان خط حق و باطل است.
چنان مى نماید که این بخشش و زدودن گناه جزاى ایمان آوردن ایشان است. آیا مى دانى براى چه؟ براى آن که عالیترین هدف از تشریع و وضع احکام آزمودن انسان در اندازه فرمانبردارى او از حق است و تسلیم شدنش به آن که به حق به رسالت فرستاده شده است، پس انسانى که از فرمان خدا اطاعت کند و به رهبرى شرعى تسلیم شود، به دشوارترین امور آزموده شده است، چه فرمانبردارى در مسائل سیاسى و اجتماعى، و در آن جاها که باد فتنه ها مى وزد و عصبیتها به کار مى افتد و غبار شبهه ها بلند مى شود، چنین اطاعتى بسیار دشوار است و تنها کسى آن را تحمل مى کند که خدا قلب او را براى ایمان آزموده باشد.
بسیارى از مردم که شیطان کبر و عصبیت در قلبهاشان مسکن گزیده است، انجام دادن سخت ترین اعمال را بر آن ترجیح مى دهند که یک لحظه خود را تسلیم آن رهبرى شرعى کنند که با هواهاى ایشان مخالف است یا با نگرشهاى ایشان تعارض دارد. از این جا است که خدا سیئات کسى را که از فرمان او و رسولش و صاحبان امر شرعى اطاعت کند و به خدا تسلیم شود و به آنچه بر او واجب کرده است راضى باشد، مى بخشد و از او در مى گذرد.
نیز سبب صلاح و سلامت قلب و پاکیزگى از رذائل خلقى خواهد شد و بالاخره طریق سعادت براى آنان آماده خواهد نمود. و اطلاق جمله شامل صلاح و سلامت قلب و فکر درباره زندگى دنیوى می شود چه از نظر زندگى شخصى و چه از نظر اجتماع زیرا مؤمن عضو صالح است و سازش با سایر اعضاء و افراد جامعه خواهد داشت. و از لحاظ زندگى در عالم قیامت نیز از نظر اینکه ظهور سیرت بشر است لامحاله صلاح بیشتر و ظاهرترى خواهد داشت زیرا صلاح و سلامت قلب بشر و خلق و عمل او در دنیا در عالم قیامت ظهور زیاده بر صلاح در دنیا خواهد داشت زیرا نیروى ایمان و تقوى و صلاح خلق و سلامت قلب در این جهان صفا و نورانیتى دارد و در اجتماع درخشنده و امتیاز و فضیلت او نسبت به افراد جامعه جالب توجه خواهد بود. و صفا و نورانیت روح و روان اهل ایمان که بر حسب نظام کلى در عالم برزخ و قیامت در سیر و تکامل بوده در جوار رحمت و فضل زیاده بر حد که مقعد صدق در پیشگاه قدس کبریائى است و نهایت سیر ارواح قدسیه است استقرار مى یابد.
امام باقر (ع) فرمودند: «گروهی از کافران، پس از آنکه ایمان آرودند، خدمت پیامبر آمده و گفتند: آیا ما به واسطه ی کارهایی که در زمان جاهلیت انجام داده ایم، مؤاخذه می شویم؟ پیامبر (ص) فرمود: هر کس ایمان واقعی اختیار کند، خداوند او را به خاطر گناهان دوران جاهلیت عقوبت نمی کند. ولی اگر کسی واقعا ایمان نیاورده باشد، و فقط به ظاهر خود را مسلمان سازد، هم به واسطه ی گناهان گذشته و هم گناهان بعد از اسلام آوردن، عقوبت می شود.»
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 18 صفحه 339
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 394
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 13 صفحه 199- 202
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 15 صفحه 279
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 8 صفحه 533
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها
بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد
-
بخشودگی گناهان (جهاد و شهادت در راه خدا)
-
نامه اعمال (اصحاب یمین و شمال)
-
تأثیر اعمال نیک و بد در یکدیگر
-
تبدیل گناهان و بدی ها به نیکی و پاکی
-
عوامل حبط اعمال (ایمان آمیخته با شک)
-
عوامل تکفیر؛ ایمان و عمل صالح
-
عوامل تکفیر؛ توبه و ندامت از گناه
-
بخشودگی گناهان (رفتن به استقبال خط در راه خدا)
-
مهلت و استدراج الهی