بلاغ مبین، تنها وظیفه پیامبران

فارسی 3218 نمایش |

مشرکین برای بت پرستی خود به این مطلب استدلال می کنند که اگر مشیت خدا بر ترک بت پرستی تعلق گرفته بود، ما بت نمی پرستیدیم:
«و قال الذین أشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شی‏ء نحن و لا آباؤنا و لا حرمنا من دونه من شی‏ء کذلک فعل الذین من قبلهم فهل على الرسل إلا البلاغ المبین؛ و مشرکان گفتند: اگر خدا مى ‏خواست، نه ما و نه پدرانمان هیچ چیزى را غیر از او نمى ‏پرستیدیم و بى‏ خواست او چیزى را حرام نمى‏ کردیم. کسانى که پیش از آنها بودند نیز چنین کردند، ولى آیا پیامبران وظیفه‏ اى جز ابلاغ آشکار بر عهده دارند؟» (نحل/ 35)
کافران می گویند: اگر رسالت انبیاء رسالت حقى بود و دستور نهى پرستش بت ها و نهى تحریم بحیره و سائبه و وصیله و غیر اینها، نواهى خداى سبحان بود ما نه آن بت ها را مى‏ پرستیدیم و نه آن حلال هاى او را حرام مى‏ کردیم، چون اگر او مى ‏خواست دیگر محال بود که ما بر خلاف خواست او عملى انجام دهیم، زیرا محال است مراد او از اراده ‏اش تخلف کند، پس اینکه ما غیر او را مى ‏پرستیم و چیزهایى را حرام مى ‏کنیم، خود دلیل بر این است که در این کارها هیچ امر و نهیى از ناحیه خدا وجود ندارد و هیچ رسالت و شریعتى از ناحیه او در این باره نیامده است.
این تقریر دلیل مشرکین است که از سیاق آیه استفاده شد و خلاصه ‏اش این است که بت‏ پرستى و تحریم حلال ها و سایر کارهایى که مى‏ کنند مورد هیچ نهی اى از خدا نیست، که اگر بود ایشان نمى ‏توانستند آن کارها را بکنند.
آرى مشرکین مى‏ خواهند ادعاى هدایت کنند و بر پندار خود پافشارى مى‏ نمایند، هم چنان که خداى سبحان بعد از ذکر عبادت و پرستش ایشان ملائکه را، از ایشان حکایت مى‏ کند که گفتند: «لو شاء الرحمن ما عبدناهم ما لهم بذلک من علم إن هم إلا یخرصون... بل قالوا إنا وجدنا آباءنا على‏ أمة و إنا على‏ آثارهم مهتدون؛ گفتند: اگر خداى رحمان مى‏ خواست ما فرشتگان را نمى ‏پرستیدیم. آنچه مى‏ گویند از روى نادانى است و جز به دروغ سخن نمى‏ گویند... نه، مى ‏گویند: پدرانمان را بر آیینى یافتیم و ما از پى آنها م ى‏رویم. (زخرف/ 20- 22) که صریحا براى خود و پدران خود ادعاى هدایت مى‏ کنند.

پاسخ به دلیل مشرکین:
«کذلک فعل الذین من قبلهم فهل على الرسل إلا البلاغ المبین»
در این آیه خطاب به رسول خدا (ص) است و به آن جناب امر مى‏ کند که رسالت خود را به بلاغى آشکار ابلاغ کند و به آنچه مشرکین به هم مى‏ بافند و استدلال هایى که بر مرام خود مى ‏کنند اعتنایى نکند، زیرا ادله آنان دلیل‏ هایى پوچ و باطل است و بر عکس، حجت و دلیل او تام و قاطع است و در همین جمله کوتاه اشاره اجمالى است بر بطلان دلیل مشرکین.
پس اینکه فرمود: «کذلک فعل الذین من قبلهم» معنایش این است که این طریقى که مردم معاصر تو پیش گرفته ‏اند عینا همان طریقى است که مشرکین گذشته پیمودند و غیر خدا را پرستیدند و از پیش خود چیزهایى را که خدا حرام نکرده بود حرام کردند و وقتى فرستادگان خدا به نزدشان مى ‏آمدند و از این اعمال، نهیشان مى‏ کردند همین را مى‏ گفتند که: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شی‏ء نحن و لا آباؤنا و لا حرمنا من دونه من شی‏ء»، پس آیه مورد بحث عینا همان مضمون آیه «کدأب آل فرعون و الذین من قبلهم کفروا بآیات الله فأخذهم الله بذنوبهم؛ مانند رسم فرعونیان و کسانى (رفتار مى‏ کنند) که پیش از ایشان بودند و به آیات خدا کافر شدند پس خدا به خاطر گناهانشان آنها را گرفتار ساخت‏» (انفال/ 52) را افاده مى کند.
«فهل على الرسل إلا البلاغ المبین» یعنى رسالت خدایى را به بلاغى آشکار ابلاغ کن، و حجت را علیه ایشان تمام کن، زیرا تنها وظیفه فرستادگان خدا ابلاغ مبین و ابلاغ آشکار است و بس، وظیفه آنان این نیست که مردم را مجبور به قبول دعوت خود کنند و یا اراده تکوینى خداى را با خود برداشته مردم را با آن اراده که از مرادش تخلف نمى‏ پذیرد دعوت کنند و یا با آن امر تکوینى خدا که اگر با آن به چیزى بگوید: موجود باش، موجود مى ‏شود، مردم را دعوت کنند و به طور قهر و جبر از کفر، به ایمان و از معاصى، به اطاعت بکشانند.
چون که رسول هم بشرى است مانند سایر بشرها و رسالتى که به آن مبعوث شده انذار و تبشیر و یا به تعبیر دیگر مجموعه قوانینى اجتماعى است که خدا به او وحى کرده و صلاح دنیا و آخرت مردم را در آن قوانین در نظر گرفته و مراعات کرده است، هر چند ظاهر آن قوانین به صورت اوامر و نواهى است ولى در واقع انذار و تبشیر است، هم چنان که خود خداى تعالى فرموده: «قل لا أقول لکم عندی خزائن الله و لا أعلم الغیب و لا أقول لکم إنی ملک؛ بگو: به شما نمى‏ گویم که خزائن خدا نزد من است و نه غیب مى‏ دانم و نه به شما مى‏ گویم که فرشته‏ ام‏.» (انعام/ 50) این، آن چیزى است که خدا پیغمبرش را مأمور کرده تا به مردم ابلاغ کند و به نوح و پیغمبران بعد از او هم دستور داد که آن را به مردم برسانند، هم چنان که سوره هود و غیر آن گویاى آن است.
و نیز خطاب به رسول خدا (ص) فرمود: «قل إنما أنا بشر مثلکم یوحى‏ إلی أنما إلهکم إله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه أحدا؛ بگو: جز این نیست که من بشرى مثل شما هستم (با این تفاوت) که به من وحى مى‏ شود که خداى شما خدایى یگانه است. پس هر کس به لقاى پروردگارش امید دارد باید عمل شایسته کند و کسى را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.» (کهف/ 110)
همه این معانى را آیه مورد بحث در عبارتى کوتاه خلاصه کرده و فرموده: «کذلک فعل الذین من قبلهم فهل على الرسل إلا البلاغ المبین» چون ظاهر آن -همانطور که قبلا هم اشاره کردیم- این است که این حجت و استدلال از قدیم و جدید در میان مشرکین معروف بوده و جوابش هم این است که فرستاده خدا این نیست که مردم را مجبور بر ایمان و اطاعت کند، بلکه تنها وظیفه او ابلاغ آشکار و روشن و انذار و تبشیر است و دلیل مشرکین نمى‏ تواند جواب این دلیل را بدهد، پس تو سرگرم کار خود باش و هیچ طمعى به هدایت گمراهان ایشان نبند و در دو آیه بعد این اجمال به طور مفصل توضیح داده مى‏ شود:
«و لقد بعثنا فی کل أمة رسولا أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدى الله و منهم من حقت علیه الضلالة...؛ و ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که (بگوید): خدا را بپرستید و از طغیانگر دورى کنید. پس برخى از آنان را خدا هدایت کرد و برخى نیز سزاوار گمراهى گشتند.» (نحل/ 36)

منـابـع

سید محمد حسین طباطبایی- ترجمه الميزان جلد‏12- صفحه 349 و 351

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد