تحلیلی کوتاه از دوران امامت امام هفتم علیه السلام

فارسی 3301 نمایش |

دوران امامت امام موسی بن جعفر (ع) نیز مانند دوران دیگر امامان سرشار از برکت بود از ویژگی های این دوره ایجاد تشکیلات سیاسی تقویت نیروها و رسیدگی به آنها و زمینه سازی برای حرکتهای انقلابی است. منصور دوانیقی، خلیفه عباسی به سال 158 درگذشت، یعنی 10 سال پس از شهادت امام جعفر صادق (ع). سپس موسی بن مهدی عباسی، ملقب به هادی، به خلافت نشست، تا سال 170. از این سال، هارون الرشید، خلیفه معروف عباسی، به تخت نشست تا سال 193.
پس دوره امامت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر (ع) مقارن بود با سالهای آخر خلافت منصور و دوره خلافت هادی و 13 سال از خلافت هارون. در دوره خلافت منصور دوانیقی، بسیاری از سادات شورشی (که نوعا از عالمان و شجاعان و متقیان و حق طلبان اهل بیت پیامبر بودند و با امامان نسبت نزدیک داشتند) شهید شدند. این بزرگان برای نفع ستم، و نشر منشور عدالت،و امر به معروف و نهی از منکر، به پا می خواستند و سرانجام با اهداء جان خویش، به جوهر اصلی تعالیم اسلام جان می دادند و جانهای خفته را بیدار می کردند. طلوعها و غروبها را در آبادیهای اسلامی به رنگ ارغوانی درمی آوردند، و بر در و دیوار شهرها نقش جاوید می نگاشتند، و بانگ اذان مؤذنان را، بر مأذنه های مساجد اسلام شعله ور می ساختند.
امام هفتم، به ویژه در دوره اقتدار هارونی، باز به نوعی، به حرکتی از دست حرکت عاشورا می اندیشید. چون هارون نیز به نحوی نقطه اوج انحراف بود در دستگاه رهبری اسلامی. تا آن زمان، نشر فقه و اخلاق و تفسیر و کلام، تا حدودی عملی شده بود. قیامهای غیر مستقیم ائمه پیشین، از طریق سادات، نیز عملی گشته بود. اکنون می بایست قصور بلندی را که در سواحل دجله به نام خلافت اسلامی، در فساد و بی خبری و تعدی و خونریزی غرق است، با وسیله دیگری تکان داد و متزلزل ساخت.
امام به خاندان و بازماندگان سادات یاد شده رسیدگی می کرد. و از گردآوری و حفظ آنان و جهت دادن به بقایای آنان غفلت نداشت. این موضوع، از جمله، از سعایتهایی که درباره امام نزد هارون می کردند استنباط می شود، و معلوم می گردد که امام نسبت به دستگاه جبار هارونی سخت در کمین بوده است و مقدمات رفع ظلم را تهیه می دیده است. این حقایق از گوشه و کنار تاریخ روشن می شود. نوشته اند که خلیفه عباسی، مهدی به امام هفتم می گفت: «آیا مرا از خروج خویش، ایمن و آسوده می داری؟» در منتهی الامال آمده است که هارون درباره امام موسی بن جعفر (ع) می گفت: «می ترسم فتنه ای برپا کند که خونها ریخته شود.»
و از اینجا بود که هارون امام را، تحت نظر، از مدینه به بغداد آورد، و در این کار مجبور شد دستور دهد تا دو کجاوه ترتیب دهند و هر یک را از یکی دروازه های مدینه بیرون برند. این تنها به علت ترس از جمعی ارادتمند نبوده است، بلکه هارون می اندیشید که امام افراد و گروههایی آماده دارد تا در چنین هنگامی حمله کنند، و امام را بازگردانند. این بود که چنین احتیاطی را معمول داشت، تا با تقسیم حمله به چند جهت، این امکان را از دست یاران امام بگیرد. و چون امام را به بغداد آورد، سالها در زندانهای مجرد نگاه داشت و به احدی اجازه ملاقات با امام نمی داد.
پس از شهادت و درگذشت امام هفتم نیز هارون و مأموران وی اصرار داشتند تا مردم قبول کنند که موسی بن جعفر مسموم نشده است و به مرگ طبیعی از جهان رفته است. بدینگونه می بینیم که حکومت وسیع عباسی با توجه به شخصیت و موضعگیری موسی بن جعفر (ع)، همه ارکانش می لرزید. و این مسائل از جمله چیزهایی است که می تواند ما را به واقع درگیری امام بزرگوار و آزمونهای اجتماعی و اقدامات و عینیت گراییهای او راهنما گردد.

 

منـابـع

محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه - صفحه 49- 51

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها