متن قرارداد صلح امام حسن علیه السلام با معاویه

فارسی 4771 نمایش |

قرارداد صلح امام حسن (ع) با معاویه سرشار از نکاتی است که حق را از باطل جدا می کند و حکومت عادل را به ما می شناسد. در این متن مسائل چندی قید شده است که عمده ترین مصالح آن روز دنیای اسلام بوده است، مسائلی که همانها می توانست خلافت را به مقر حق برگرداند، و فساد انحراف آن را، پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و به ویژه از زمان عثمان و معاویه، از لوح تاریخ اسلام بشوید، و مقدمات رسیدن بشریت را به سعادت اقصای اجتماعی فراهم سازد، زیرا در قیود و شروط صلح، از جمله، آمده بود که:
1- معاویه به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) عمل کند.
2- پس از معاویه خلافت متعلق به حسن بن علی است. و اگر برای حسن حادثه ای پیش آمد متعلق به حسین است، و معاویه، حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.
3- معاویه باید ناسزا گفتن امیرالمومنین را ترک کند
4- بیت المال کوفه به معاویه واگذار نخواهد شد. نیز معاویه باید به بازماندگان شهدایی که در جنگ صفین و جنگ جمل، در کنار امیرالمومنین، کشته شده اند از بیت المال هزینه زندگی بپردازد. این اموال باید از محل خراج دارابگرد ادا شود.
5- احرا و آزادگان باید در هر جا هستند شام، عراق، یمن، حجاز و.. از آزادی برخوردار باشند و کسی متعرض آنان نشود.
امام حسن پیروز گشت، پیروزیی از آن دست که عظمتها را به یاد می آورد، و قله ها را در برابر چشمها مجسم می کند. دین اسلام، یک دین اخلاقی و اخروی صرف نیست، دینی اجتماعی- الهی، و انسانی- خدایی (یا خدایی- انسانی) است. دینی است که پیش از هر چیز به پی ریزی یک حکومت دینی توجه کرده است، حتی نظام خلافت نیز بر این پایه است. اگر روز رحلت پیامبر، جامعه اسلامی تنها و تنها به یک معلم اخلاق نیازمند بود، زمینه ای برای پدید آمدن جریان سقیفه وجود نداشت. به ویژه که خود خلفای نخستین مدعی علم و اطلاع چندانی نبودند و نمی توانستند بود.
لیکن مدعی حفظ ثغور و اجرای حدود و اقامه نظم اجتماعی بودند. پس سمت خلافت و جانشینی پیامبر، سمت یک مقام اجتماعی و یک زعامت دینی بود. و این همان امری بود که پیامبر خود نیز بدان عمل کرده بود. پیامبر مانند یک حاکم اجتماعی، از سوی خود، عامل و کارگزار به سرزمینهای مسلمان شده می فرستاد، قدرت مرکزی تاسیس کرده بود، بیت المال داشت و نهایت او به دستور خداوند، برای حفظ این مراتب، همراه آموختن دین و ادامه نشر تربیت، علی را به جان خویش منصوب کرد، لیکن پس از درگذشت او جریانهای دیگری پیش آمد، تا رسید به دوره معاویه.
در دوره معاویه آنچه، در واقع، وجود نداشت حکومت اسلامی بود ولیکن از آن دم می زدند و تبلیغ می کردند این بود که حکومت شام، اسلامی است و معاویه به جانشینی آورنده قرآن است؟!
ادامه آن وضع و آن حاکمیت، برای اسلام، بزرگترین خطر بود، زیرا با گذشتن چند نسل، نامی از اسلام نمی ماند. واقعیت اسلام که از میان رفته بود و می رفت هیچ، همان نام و تظاهر نیز محو می شد، چون اندک اندک نیازی به آن تظاهر نیز نمی یافتند.
حل این مشکل به این بود که آن کسان که در راس قرار داشتند معدوم شوند، و زمامداران قرآنی در جای آنان بنشینند. و به علت مسائلی که اشاره کردیم، از جمله نداشتن نیروی نظامی کافی، معدوم ساختن آنان میسور نبود.
باقی می ماند یک اقدام دیگر. و آن نشان دادن هویت آنان بود و فلج کردن منطق تبلیغی آنان، تا معلوم شود که اینان اهل دین نیستند، غلبه طلبانی هستند نامعتقد به اسلام و دور از همه اصول و موازین. این کار را نیز از دو راه می شد انجام داد: یک اینکه امام مبلغانی فاضل و بصیر و اهل و فداکار و شجاع به هر سوی گسیل دارد تا مسئله را برای خلقهای اسلام آفتابی کنند.
یکی دیگر اینکه کاری کند تا خود آن زمامداران آشکارا اعتراف کنند که ما اهل دین نیستیم و حکومت ما حکومت اسلامی نیست. راه اول امکان نداشت، زیرا معاویه با تسلطی که داشت آزادگان و شیعیان علی را تبلیغ ناکرده می کشت تا چه رسد به اینکه آنان دست به تبلیغ زنند. راه دوم، هم عملی بود (البته با تحملها و خون دل خوردنها) و هم بهتر، زیرا چه از این که خود پیشوایان باطل و کذب بگویند که ما باطلیم و کذب. این آن پیروزیی بود که امام حسن به بهای 11 سال تحمل درگیری و رنج، رنجی بی مانند در تاریخ انسان بدان دست یافت.

منـابـع

محمدرضا حکیمی- امام در عینیت جامعه- صفحه 109-112

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها