نقش و تأثیر غیبت صغری در غیبت کبری

فارسی 2429 نمایش |

درباره پیشامد وضعیت «غیبت»، باید یک نکته مورد توجه قرار گیرد. و آن این است که پیش از وقوع غبیت، زمینه برای پیشامد فراهم می گشته است. از زمان امام نهم به بعد، مردم کمتر امکان تماس با ائمه داشته اند. مدتی دراز، از دوران امامت امام دهم و یازدهم نیز، در حالت بازداشت و تحت نظر گذشته است، که چیزی است نظیر غیبت.
در این دوران، تماس شیعه، بیشتر با وکیلان آن دو امام؛ و عالمان تربیت یافته مذهبی بوده است. از طرف دیگر، امام دوازدهم، در مدتی که 60 تا 70 سال به طول انجامید (یعنی عصر «غیبت صغری»)، به صورتی، در دسترس مردم بوده است، و چهار نایب خاص، و همچنین وکیلان و سفیرانی دیگر نیز داشته است. امام خود به حل مشکلات مردم می پرداخته، و تعالیم دینی را به آنان می آموخته است. گاه با برخی از مردم، در کسوتهای مختلف، دیدار می کرده است. و گاه با برخی به صورت ناشناس، هم مسکن یا همسفر می گشته است. اینها همه عواملی بوده است برای توجه یافتن نسلها به وجود امام، و آگاه شدن آنان (تا حد ممکن) از تکالیف دینی و معارف یقینی، همچنین حفظ حوزه های مردمی تشیع؛ و ابقای موجودیت فرهنگی و ارتباطی و سازمانی شیعه، و رسیدگی مالی به ناتوانان و مستمندان ایشان، نیز عادت یافتن تدریجی مردم، به غیبت امام، و مراجعه به نایبان و عالمان دینی، و مصونیت حوزه های تشیع از پاشیدگی و زوال یا انحراف و فراهم شدن زمینه برای شروع تقدیر ربانی، و سنت دیرینه غیبت هادی و مربی.
در این باره، مؤلف «تاریخ الغیبه الصغری» آقای محمد الصدر چند فصل مرقوم داشته است. و از جمله، در آغاز فصل «زندگانی و فعالیتهای مهدی، در دوره غیبت صغری» چنین می گوید: «مهدی، در روز درگذشت پدرش، که مردم او را در حال نمازگزاردن بر پیکر پدر دیدند، کودکی بود گندمگون، با مویی مجعد و دندانهایی گشاده. سپس کسانی که او را در فرصتهایی دیگر، در غیبت صغری دیده اند. چنین توصیف کرده اند: «جوانی خوشروی و خوشبوی، و باابهت، و در عین ابهت داشتن صمیمی با مردم» یکی از ملاقات کنندگان می گوید: چون لب به سخن گشود، دیدم سخنی زیبا تر وکلامی دلنشین تر از آن نشینیده ام. و او را به هنگام سخن گفت، بسیار زیبا نشسته بود.»
در روایت دیگر آمده است: «او جوانی بود گندمگون، دارای زیباترین صورت، و معتدلترین قامت» در روایت دیگری است: «جوانی زیبا روی، و خوشبوی بود، که با شکوه خاصی راه می رفت» و در فرصتی دیگر، وقتی از سفیر دوم؛ محمد بن عثمان، درباره او سؤال می کنند. اینگونه پاسخ می دهد: «گردنی دارد اینچنین» با دست اشاره می کند، و زیبایی و درشتی گردن او را یاد می کند. و به این دلیل سخن از گردن مهدی و اندازه آن می آورد، تا بفهماند که اکنون دیگر مردی شده است، دیکر آن کودکی نیست که مردم در زمان پدرش دیده بودند، یا پسر بچه ای ضعیف و چند ساله نیست، بلکه جوانی است برومند، و مردی است با یال و کوپال.
همچنین در زمان محمد بن عثمان شخصی تقاضای ملاقات کرد و در این باره، زحمت بسیار کشید، و اصرار بسیار کرد، تا سرانجام، محمد بن عثمان، برای او ترتیب ملاقات داد. و آن مرد که به دیدار امام نایل آمد. در این دیدار امام، جوانی بود بسیار خوش سیما، و معطر و خوشبو، در لباس بازرگانان، و در آستینش علامتی بود از آن لباس بازرگانان. اینکه می بینیم، در اینجا، امام با لباس بازرگانی دیده شده است می رساند که پوشاک او در آن دوره اینگونه بوده است. چون در این لباس چون، می توانست مانند یک تاجر با مردم روبرو شود، بدون اینکه شناخته گردد...
و در گذشته دیدیم که لباس بسیاری از علمای شیعه در آن روزگار، حتی سفرای امام، لباس تجار بوده است، و شغل آنان نیز، بر حسب ظاهر، تجارت بوده است. و این پوشش به منظور پنهانکاری انتخاب می شده است، تا کسی به فعالیتها و ارتباطات آنان پی نبرد.
در حال احرام و حج نیز امام را دیده اند و توصیف کرده اند. چون مهدی (ع) هر سال، به حج می رود، مردمان را می بیند و می شناسد، مردمان او را می بینند و نمی شناسند. او را حج لباس احرام می پوشد، و پوشش خود را بر روی دوش می اندازد، مانند دیگر حاجیان در حال احرام.
باری، اینها همه تدبیرهایی بوده است برای آموخته کردن مردن غیبت امام و بر سر ایستادن جریان تشیع و ادامه پیدا کردن راه مکتب اعتقادی و اقدامی «عصمت» در رهبری و بقای «ولایت الله» در زمین، در بعد تشریع و هدایت، و تداوم یافتن جریان «حماسه جاوید»، در طول تاریخ، همگام با فجرهای مقدس، و شفقهای خونبار....

منـابـع

محمدرضا حکیمی- خورشید مغرب- صفحه 170- 172

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها