معنای تسبیح موجودات
فارسی 3956 نمایش | سوره مبارکه تغابن، پنجمین سوره از مسبحات است؛ یعنی پنجمین سوره ای است که با "سبح" و یا "یسبح" شروع شده است و از آن جهت سوره تغابن نامیده شده است که در یکی از آیات این سوره که خواهد آمد (آیه نهم) می فرماید: «یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن»؛ «آن روزی که خدا شما را در روز جمع گرد می آورد و آن روز تغابن است.» در قسمت های اول این سوره، تکیه آیات بر مسئله بازگشت به خداوند یعنی مسئله معاد و همچنین نبوت است و در آخر، آیات مربوط به انفاق و صبر و برخی امور دیگر می آید. ولی ظاهرا بیشتر تکیه آیات این سوره بر مسئله معاد است به طوری که مسائلی هم که در ابتدا ذکر می فرماید به منزله تمهید و مقدمه چینی یعنی ذکر مقدمات استدلال برای مسئله معاد است.
شروع سوره با این آیه است: «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض»؛ «هر چه در آسمان ها و هر چه در زمین است ذات الله را تسبیح و تنزیه می کنند.» هر اسمی از اسمای الهی اسم یک صفت خاص است. مثل "علیم" که خدا را به صفت خاص علم یاد می کنیم، یا "رحیم" که خدا را به صفت خاص رحمت یاد می کنیم، یا "قدیر" که خدا را به صفت خاص قدرت یاد می کنیم. ولی کلمه "الله" اسم یک صفت خاص نیست، بلکه "الله" یعنی آن ذاتی که هر صفتی که صفت کمال است و هر اسمی که "اسم حسنی" شمرده شود در بر دارد. در واقع "الله" اسم جامع است، اسمی است که اجمال همه آن اسم هاست و آن اسم های دیگر همه تفصیل این یک اسم هستند.
همه ماسوا، همه مخلوقات، تسبیح گو و تنزیه گوی او هستند. آیا مقصود از تسبیح، آن چیزی است که فلاسفه آن را "تسبیح تکوینی" می نامند و به اصطلاح "زبان حال" مقصود است و نه زبان واقعی و یا قرآن امر بالاتری را می گوید؟ "زبان حال" شهادتی است که حالت یک فرد می دهد. مثلا دو انسان را که می بینید، به قیافه یکی که نگاه می کنید (مثل افرادی که در بعضی از نقاط مملکت ما هستند و غذا و ویتامین کافی به آنها نمی رسد) لاغر و گرفته است و یک انسان دیگر را که نگاه می کنید می بینید بر عکس، چهره او قرمز است و پی های او در زیر پوست جمع شده است. می گویید: قیافه این فرد اول شهادت می دهد که غذای مناسب پیدا نکرده است بر خلاف قیافه فرد دوم. در این شهادت، زبان در کار نیست یعنی کسی حرف نمی زند ولی این حالت گویاست، حالت است که حرف می زند. این را می گوییم "زبان حال". مطابق این قول، معنای تسبیح موجودات این است که حالت همه موجودات حالتی است که شهادت می دهند بر سبوحیت خداوند و بر منزه بودن خداوند از هرگونه نقص در ذات و در صفات و در افعال. ولی قرآن کریم مطلبی بالاتر از این می گوید. البته شک ندارد که همه موجودات به زبان حال چنین شهادتی را می دهند ولی از آیات قرآن استنباط می شود که یک امر بالاتر از زبان حال در کار است، یعنی هر ذره ای از ذرات موجودات با خدای خودش سری دارد و هر ذره ای از ذرات موجودات در حد خودش از یک شعور و آگاهی نسبت به خالق خود برخوردار است و این زبان حتی "زبان قال" است نه "زبان حال" و لهذا تعبیر قرآن این است: «ان من شی ء الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم»؛ «هیچ موجودی نیست مگر اینکه به ستایش او تسبیح می گویند، ولی شما تسبیحشان را نمی فهمید.» (اسراء/44) اگرچه کلمه " یسبح " وصف (فعل) موجودات است چه تسبیح به زبان حال و چه تسبیح به زبان قال، اما در ضمن معنای آن این است که اوست خدای منزه از هر نقص و از هر نیستی و از هر کاستی در ذات و در صفات و افعال. خود " یسبح " درباره معرفت الله و آنچه که به خدای متعال مربوط می شود، به ما معیار و مقیاس می دهد: آن چیزی را می توان به خدا نسبت داد که با سبوحیت حق سازگار باشد و هرچه که با سبوحیت حق ناسازگار است نمی توان به او نسبت داد و آیه نشان می دهد که مقدمه ای است برای بحث معاد.
یکی از مسائلی که خدا در فعل خودش از آن منزه است مسئله عبث در خلقت است، پس ذات حق تعالی منزه است و همه اشیا و ذرات وجود او را تنزیه می کنند. ذات حق منزه است از هرگونه صفت نقص و از هرگونه کار نقص که یکی از آنها این است که معادی در کار نباشد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 7- صفحه 121-124
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها