نظارت الهی بر همه موجودات (عمومیت اذن الهی)
فارسی 3771 نمایش | کلمه "اذن" به معنی اعلام رخصت است. این در جایی است که مأذون (اذن داده شده) یک موجود شاعر باشد، شعور داشته باشد. اذن در مورد انسان ها درست است ولی حتی در مورد حیوان ها با اینکه دارای درجه ای از شعور هستند درست نیست، یعنی جلوگیری نکردن از یک حیوان در انجام یک کار اذن تلقی نمی شود. فرض کنید گزنده ای می خواهد کاری بکند و انسان با اینکه می تواند جلوی او را بگیرد جلوی او را نگیرد. این معنایش این نیست که من به این حیوان اذن دادم، چون معنای اذن، اعلام است. "مأذون" باید دارای درجه ای از شعور باشد که بداند در کارش نیازمند به اذن شماست و منتظر اعلام شما باشد و بعد از اعلام، آن کار را انجام دهد درحالی که حیوان چنین نیست و لهذا اذن فقط در مورد انسان ها صادق است. (مطلبی که گفتیم در جایی است که اذن دهنده انسان باشد).
ولی قرآن کریم کلمه اذن را در مورد همه موجودات به کار برده است: در مورد انسان، در مورد حیوان، در مورد نباتات و حتی در مورد جمادات. این به چه جهت است؟ کانه در تعبیر قرآن مطلب از این قرار است که همه موجودات در برابر خداوند به منزله عبید و بندگانی در مقابل مولایی هستند. همچنان که عبید و بندگان در کارهای خود نیازمند به اعلام رخصت مولا هستند، همه اشیا در کارهای خودشان نیازمند به اعلام رخصت (از طرف خداوند) هستند. اشیا که (به ظاهر) غیر شاعر هستند، در درون خودشان نسبت به خدای خود نوعی شعور و ادراک دارند.
خداوند متعال برای این که بفهماند همه موجودات از نوعی شعور و ادراک و از یک رابطه شعوری با خدای خودشان برخوردار هستند، کلمه "اذن" را به کار می برد «ما اصاب من مصیبه الا باذن الله؛ هیچ مصیبتی جز به اذن خدا نرسد». «و من یؤمن بالله یهد قلبه؛ و هر که به خدا ایمان آورد قلب وی را هدایت کند.» برخی از افرادی که چهار کلمه با علوم آشنایی پیدا می کنند و بعد در زندگی عملی عوام الناس مذهبی مطالعه می کنند، منطق خودشان را یک منطق برتر و بالاتر تصور می کنند و فکر می کنند آنها چیزهایی را کشف کرده و می دانند که این آدم عامی نمی داند، در صورتی که ایمان، رسیدن به یک منطق برتری است که چندین درجه مافوق این منطق هایی است که ما اسم آنها را "علمی" گذاشته ایم. این که انسان بتواند همین مطلب را در نظام عالم درک کند که همه اشیا در تأثیرات خود یک رابطه اذن و مأذونی با خدای خود دارند و اگر سببی کار خودش را کرد و مانع ایجاد نشد، این مانع ایجاد نشدن مبنی بر مصلحتی است (کار هر کسی نیست). یک خداشناسی عمیق، یک توحید در ذات و توحید در فاعلیتی لازم است که انسان داشته باشد تا به این حقیقت راه پیدا کند. لهذا بعد فرموده است: «و من یؤمن بالله یهد قلبه؛ آن که به خدا ایمان بیاورد، خدا قلب او را هدایت می کند.» یعنی انسان تا از یک ایمان قوی برخوردار نباشد به این حقیقت راه نمی یابد. «و الله بکل شی ء علیم؛ خدا به همه چیز آگاه است.» (تغابن/11)
اگر کسی بخواهد مؤثرهایی را که در عالم در هر "آن" تأثیر می گذارند حساب کند، اصلا قابل احصا نیست. دیگر ارقامی از قبیل میلیارد و صدها میلیارد و میلیاردها میلیارد، و میلیاردها میلیاردها میلیارد و امثال اینها در اینجا کارگر نیست، بلکه غیر متناهی است، یعنی در هر آن و در هر لحظه، غیر متناهی مؤثر در غیر متناهی متأثر اثر می گذارد. اگر فقط بدن یک انسان را در نظر بگیرید در آن واحد میلیون ها عامل در یکدیگر اثر می گذارند تا چه رسد به همه انسان ها و تا چه رسد به همه آنچه در کره زمین است و همه آنچه در منظومه شمسی است و همه آنچه در کهکشان ها و در عالم غیر متناهی است. معنای «ما اصاب من مصیبه الا باذن الله» در واقع نوعی نظارت الهی بر جریانات عالم است. «والله بکل شی ء علیم» اگر تو الله را شناختی، خاطرت جمع باشد، او به همه چیز آگاه است، هیچ کدام از تأثیرها و مؤثرها و متأثرها و اثرها از نظارت الهی که نامش «باذن الله» است خارج نیست. معنای توحید همین است.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 7- صفحه 166-168
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها